جــای مـنـــاســـب
حتی اگر گــــــاو هم باشي ؛
چنانچه در جــــــای مناسبي قرار گیري ،
کسانی پیدا می شوند تا تو را بـــپــرستـــنــد . !
< برتراند راسل >
بسیاری از رفتارها و اقدامات مدیران و کارکنان، متأثر از ارزشهای اخلاقی بوده، ریشه در اخلاق دارد. عدم توجه به اخلاق کار در مدیریت سازمانها، در جوامعی مانند ایران که از یک سو دارای ارزشهای اخلاقی غنی بوده، از سوی دیگر با کشورهای پیشرفته فاصله قابل توجهی دارند، میتواند معضلاتی بزرگ برای سازمانها به وجود آورد. به علاوه با افزایش انتظارات اجتماعی از سازمانها، جوامع نسبت به مسائلی مانند محیط زیست ، حقوق زنان، کودکان، اقلیتها، معلولان، برابری استخدام و کاهش نیروی انسانی، حساستر شدهاند. بیتوجهی سازمانها به این حقوق و عدم رعایت اصول اخلاقی در برخورد با ذینفعان بیرونی، میتواند مشکلاتی را برای سازمان ایجاد کند و مشروعیت سازمان و اقدامات آن را موردپرسش قرار داده، درنتیجه سود و موفقیت سازمان را تحت تأثیر قرار دهد. اخلاق کار ضعیف، بر نگرش افراد نسبت به شغل، سازمان و مدیران موثر بوده، میتواند بر عملکرد فردی ، گروهی و سازمانی اثر بگذارد.
مرد فقیرى بود که همسرش کره مى ساخت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى
فروخت ،آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت. مرد آنرا به
یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى
مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که
آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و
روز بعد به مرد فقیر گفت:دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک
کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.مرد فقیر ناراحت شد و
سرش را پایین انداخت و گفت:ما ترازویی نداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و
آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار مى دادیم .یقین داشته باش که:به
اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم! ..
به نقل از فوکارو
همه چیز خوب میشود
خودتحتی دشمنت
یک آدم ساده که باشیبرایت فرقی نمیکند که تجمل چیست
که قیمت تویوتا لندکروز چند استگرانترین غذایش چیست
ساده که باشیهمیشه در جیبت شکلات پیدا میشود
همیشه لبخند بر لب داری
بر روی جدولهای کنار خیابان راه میرویشال گردنت را به او میبخشی
ساده که باشیآبگوشت هم خوب است
ساده که باشی ... ... .
آدمهای ساده را دوست دارم ؛بوی ناب آدم میدهند.
برند همانا نام و نشان تجاري است که بر روي كالاها و خدمات درج مي شود و نشان از منبع و كيفيت آنها دارد.اما اهميت برند در گرو وجود حقوق انحصاري استفاده از علامت تجاري است زيرا اگر پاي انحصار در ميان نباشد، هر كسي مي تواند از برندهای معروف و كيفي روي محصول بيكيفيت خود استفاده كند و مشتريان را فريب دهد. براساس قانون، علامت تجاري بايد در هر كشوري كه حمايت از آن مورد نظر است جداگانه ثبت گردد. برای مثال اگر قرار است محصولی که علامت بر روی آن درج شده در ايران، انگلستان، فرانسه و آلمان به بازار عرضه شود و انتظار میرود که درآمد بالقوه خوبی از اين محل بهدست آيد، بايد از اين علامت حداقل در اين چهار کشور حفاظت کرد. به اين منظور بايد اين علامت را در اين چهار کشور به ثبت رساند. بنابراين صرف ثبت علامت تجاری در ايران بر اساس تشريفات اداری "اداره ثبت علامت تجاری" باعث نمیشود که مالکيت اين علامت در خارج از کشور نيز در انحصار صاحب آن درآيد. چه بسا کندی در ثبت علامت در بازارهای هدف، باعث شود که ديگران همان علامت را در ديگر کشورها به نام خود ثبت کرده و در همان کشورها مالک قانونی آن شوند. در ازاي اين ثبت، دولت آن كشور نيز حق بهره برداري تجاري از علامت ثبت شده را تا 10 سال انحصاراً به ثبت كننده میدهد. يعنی استفاده از علامت ثبت شده در کشور محل ثبت تا 10 سال توسط هر شخص غير از مالک آن، تنها به شرط موافقت مالک آن امکان پذير است. البته اين دوره ده ساله به دفعات قابل تمديد است. بنابراين علامت تجاري ثبت شده مي تواند به نوعي دارايي ماندگار براي اهل كسب و كار تبديل شود.
راز بزرگ اجرای کاراته ، یاد گرفتن 4000 حرکت مختلف نیست .
در کاراته 4000 حرکت مختلف وجود ندارد ؛ بلکه این ورزش فقط شامل 12 حرکت است .
برای
رسیدن به درجه استادی در این ورزش نیازی به انجام 4000 حرکت مختلف نمی
باشد بلکه انجام 12 حرکت برای این منظور کافی به نظر می رسد ، اما با 4000
بار تکرار هر حرکت .
چند روز پیش یکی از دوستان من اسبابکشی داشت. در این اسبابکشی، کلی آت و
آشغال جمع شد؛ از یک وسیلۀ خراب گرفته تا کاغذ و سیدیهای غیرقابل استفاده
و خرده پارچه و... خیلی چیزهای دیگر. همۀ کسانی که خانهتکانی میکنند یا
اسبابکشی، با این پدیده آشنا هستند.
اصولا ما افراد بشر، تمایل
زیادی داریم برای آشغال جمع کردن! اما برای دور ریختن این آشغالها چه کار
میتوانیم بکنیم؟ شما چه کاری میکنید؟
یک روز، آقایی در کانادا این
سوال را از خودش پرسید و میدانید که «سوال به ذهن قلاب میشود»؛ و حاصلش
شد تاسیس یک شرکت آشغال جمعکُنی که الان ۱۷۵ شعبه در کانادا، آمریکا و
استرالیا دارد.
حتما میپرسید چطور؟
آقای «برایان اسکادِمور» در
سال ۱۹۸۹ وقتی یک کامیون یدککش آشغال جمعکنی را در ونکوور دید، تصمیم
گرفت کسبوکارش را بر پایۀ زدودنِ خرت و پرتها و آشغالها ایجاد کند.
او
یک کامیون کوچک دستدوم را بهقیمت ۷۰۰ دلار خرید، و با این شعار که «ما
آشغالهای شما را در یک چشم بههم زدن جمع میکنیم» کارش را آغاز کرد.
در کتاب تاريخ گزيده درباره اين خاتون چنين آمده است: «منکوحهاش سيده، بر
ملک مستولي شد. هيچکس را از ارکان دولت زهره نبودي که بي اذن او در کم و
بيش کاري مدخل کردن تا به مرتبهاي که کفن فخرالدوله قرض کردند و دست به
خزانه نيارستند بردن.»
مهر: سلطان محمود غزنوی با تمام جاه و شوکت و خشم
و غضبی که در تاریخ حکومتش داشت، نتوانست یک نفر را مطیع خود کند؛ زنی به
نام سیده ملک خاتون که اولین زن حاکم ایران در دوره اسلامی لقب گرفته است و
حالا اگر نشانی از او بخواهید، به جز کتاب های تاریخی می توانید سراغش را
در جنوب تهران در یکی از محله های قدیمی خیابان خاوران بگیرید. جایی که
حالا به نام «امامزاده سیده ملک خاتون» و به عنوان یکی از نوادگان حضرت
موسی بن جعفر(ع) شناخته می شود.
سیده ملک خاتون حاکم ری بود که
سلطان محمود غزنوي در نامه ای به او نوشت: «بايد که خطبه بر من کني و زر به
نام من زني و خراج بپذيري و اگر نه من بيايم و ري بستانم تو را نيست
گردانم...» سلطان محمود که در آن روزها فتوحات بسیاری در خراسان و هند و
غزنه داشت، توسعه طلبیهایش را تا ری هم ادامه داده و از سیده خاتون
خواسته بود تا مطیع او شود اما ملک خاتون که با چنگ و دندان حکومتش را حفظ
کرده بود، در جواب سلطان نوشت:
بهبود اعتماد به نفس به کمک تقویت احساس اثرمندی.
آیا در زندگیتان شور و شوق وجود دارد؟
چقدر احساس میکنی به خودت مطمئنی؟ آیا فکر میکنی کافی ست یا باید تقویتش کنی؟
کسانی
که اعتماد به نفس بالا دارند افرادی مصممند که جسارت امتحان شرایط جدید را
دارند و در موقعیتهای سخت و دشوار میتوانند خودشان را کنترل کنند. در کل
میتوان گفت این افراد در زندگی اشتیاق و هیجان بیشتری دارند. همچنین
آنها مورد اعتماد و احترام بقیه هستند و همین مسئله بر اعتماد به نفسشان
میافزاید و به این ترتیب چرخه ای شکل میگیرد و ادامه مییابد.
به هر روی همیشه آغاز این چرخه آسان نیست! پس از کجا باید آغاز کرد!؟
یک
نقطهٔ آغاز مناسب میتواند ارزیابی میزان مهارت شخص در اداره و انجام یک
فعالیت خاص باشد که آن را میزان اثرمندی مینامیم و میدانیم که نقش مهمی
در تعیین میزان اعتماد به نفس دارد.
بیشتر اوقات نوع احساسات ما در موقعیت های متفاوت، از دید ما نسبت به آنها ناشی می شود. این نگرش اغلب درست است اما نه همیشه!
به
عنوان مثال گاهی بدون هیچ دلیلی با خودمان سر جنگ داریم! یا در مورد
انگیزه های دیگران از حرف ها و کارهایشان اشتباه می کنیم. این مسائل موجب
بروز مشکلات متعدد، ناراحتی و قضاوتهای ناعادلانه در مورد دیگران خواهد
شد.
تفکر آگاهانه، منطقی و مثبت ابزارهای ساده ای هستند که کمک می کنند در این شرایط قرار نگیریم.
ریچارد
اس. لازاروس (Richard s. Lazarus) تعریفی فراگیر از استرس ارائه می کند که
بر اساس آن فرد هنگامی احساس استرس می کند که فکر کند آن چه از او می
خواهند بیش از منابع اجتماعی و شخصیای است که در اختیار دارد است.
جهانی که ما خودمان را در آن یافتهایم، هرچند ممکن است در ظاهر گاهی اوقات
مغشوش و درهمریخته به نظر برسد، اما بر پایۀ نظمی دقیق و خللناپذیر
اداره میشود. در این دنیا، یکی از قوانین کلیدی، قانون «علت و معلول» است.
یعنی برای پدیدار شدن هر نتیجهای، باید مقدماتی وجود داشته باشد.
بنابراین اگر انتظار داشته باشیم با نشستن در خانه و پا روی پا انداختن و
هیچ کاری و اقدامی نکردن، در برابرمان پول ظاهر شود، راه به خطا بردهایم.
باید از خودمان بپرسیم: «این مقدار پول برای چه باید به من برسد؟» اگر در
سمینار و یا کارگاه «شاد باشید و ثروتمند شوید» شرکت کرده باشید، میدانید
که پول یک «نشانه» است؛ نشانۀ ارزشی که شما در جهان ایجاد کردهاید.
اما
گفتن «من خودم را دوست دارم» چه کمکی به پولدارتر شدن شما میکند؟ پاسخ،
ساده و روشن است: وقتی شما خودتان را دوست دارید، به نفع خودتان کار
میکنید؛ بنابراین فرصتها را میبینید و برای استفادۀ درست از فرصتها،
اقدام میکنید. میدانیم که همه چیز از «فکر» آغاز میشود. «فکر» ما تبدیل
به «احساس» میشود و احساس در ما موجب بروز یک «رفتار» میشود و این رفتار
ما را به «نتیجه» میرساند. (برای آگاهی بیشتر در این باره، میتوانید به
سمینار «چرا چشمها را باید شست؟» مراجعه کنید.) بنابراین اگر فکر «من خودم
را دوست دارم» در من جا بیفتد، آنوقت «نتیجه»های این فکر هم چیزهایی
خواهد بود که من دوستشان دارم و خودِ آن نتیجههای دوستداشتنی، بیشتر از
پیش کمک میکنند تا من باز هم خودم را بیشتر دوست داشته باشم!
کتاب رهبری هوشمند(Intelligent Leadership) را میتوان یکی از برترین
کتابهای منتشر شده در سال 2013 در حوزهی رهبری و مدیریت کسب و کار دانست.
این کتاب از حیث کاربردی بودن با درونمایههای کتاب ارزندهی«7 عادت مردمان
موثّر» اثر استفان کاوی و نیز کتاب «قدرت نامتناهی» به قلم تونی رابینز
قابل مقایسه است. جان مَتون، به تازگی کتاب رهبری هوشمند را در 256 صفحه به
بازار عرضه کرده است. ساختار کتاب به گونهای است که مهارت، و اشتیاق لازم
برای دست یافتن به دانش رهبری سازمانی را در ما بوجود میآورد و موجب
ارتقای هوش بهر رهبری در درون افراد میشود. اثربخشی مضاعف، تفکر راهبردی و
منعطف، تمرکز عملیاتی، و توازن از دیگر دست آورهای دانشی این کتاب برای
اهالی کسب و کار است.
کتاب رهبری هوشمند مبتنی بر کند و کاو پیرامون سه
ابزار تازه و منحصر به فرد در رهبری کسب و کار در محیط به شدت متلاطم و فرا
رقابتی حاضر است: چرخه موفقیت رهبری سازمانی، نقشه بلوغ و پختگی رهبری
سازمانی و مدل اناگرام (مدل 9 وجهی) رهبری سازمانی.
رهبری کسب و کار
رویکرد
کلی این کتاب مبتنی بر بهبود قابلیتهای کلیدی و تاکتیکی(از قبیل فن
مذاکره و تعامل، تفکر راهبردی و انتقادی، تصمیمگیری، رهبری تیم و
استعدادها) و تلفیق این قابلیتها با ویژگیهای ذاتی مثل ارزشها، شخصیت، و
باورهای افراد است.
«تا لحظه ای که دست از تلاش برنداشته اید، شکست نخورده اید».
آلبرت اینشتین.
اعتماد کردن یا اعتماد نکردن، مسأله این است! مسألهای که همواره در
تصمیمگیریهای ما جای دارد و راه گریزی از آن نیست، چرا که ما هر روز
مجبوریم تا انتخاب کنیم که به چه کسی اعتماد کنیم و به چه کسی خیر. رهبران
کسب و کار میتوانند به مدد مهارت خود در مهندسی اعتماد به گونهای بر
تصمیمگیریهای کارکنانشان تأثیر گذارند که آنها نه فقط به مدیران
بالادست خود اعتماد کنند، بلکه نسبت به دیگر همکاران خود و سازمان نیز
اعتماد داشته باشند.
رابرت هرلی (Robert Hurley) در کتاب 256 صفحهای
خود با عنوان تصمیم به اعتماد (The Decision to Trust) که در سال 2011 به
بازار عرضه شد، مدلی به نام مدل تصمیم به اعتماد (DTM) را معرفی کرد که
دربردارندهی 10 عامل بود. سه عامل اولیه مرتبط با فرد اعتماد کننده است،
این سه عامل عبارتند از: سطح تحمل ریسک و ریسکپذیری، سطح تعادل روانی
اعتمادکننده (Trustee)، و جایگاه قدرتی فرد اعتمادکننده.
و اما هفت
عامل دیگر همانگونه که روی شکل مشخص است، عوامل موقعیتی هستند، این عوامل
عبارتند از: امنیت، تشابهات، همسویی منافع، سطح خیرخواهی درک شده توسط
طرفین، توانمندی و صلاحیت، قابلیت پیشبینی، و قدرت تعامل. سه عامل نخست
بیشتر به شخصیت فرد مقابل در نظر فردی که میخواهد به او اعتماد کند
برمیگردد، در حالی که 7 عامل دیگر بیشتر در خصوص ادراک فرد اعتمادکننده از
موقعیت است و به آن بستگی دارد.
این عوامل دهگانه میتواند به مدیران
سازمانها در تشخیص دلایل و چرایی وجود سطح اعتماد پایین و یا بالا در
سازمان کمک کند. همچنین رهبران کسب و کار قادر خواهند بود تا از این طریق
نقش مثبت و یا منفی خود را در این معادله بیابند. در ادامه یادداشت به مرور
پنج تاکتیک مهندسی اعتماد برای جلب اعتماد سایرین میپردازیم:
1- منافع خود را همراستای کسانی قرار دهید که اعتماد آنها را میخواهید
رهبران
مسلط به مهندسی اعتماد سعی میکنند با همسو ساختن منافع ذینفعان و پرهیز
از مقابل هم قرار دادن آنها و ایجاد تضاد منافع، به یک همافزایی دست
یابند.
مختصات فروش بیمحابا به سمت مدرن شدن پیش میرود. نوروسلینگ یا فروش
عصبپایه را میتوان از نوینترین رویکردها به مقوله فروش دانست. البته این
قبیل رویکردهای مدرن به معنای نادرست بودن و یا ناکارآمدی روشهای قدیمیتر
فروش و بازاریابی نیستند، بلکه هدف از ابداع فلسفههای نوظهور فروش در
پیشگرفتن مسیری متمرکزتر و اثربخشتر در رویکرد بازاریابان نسبت به فروش
است.
همانطور که میدانیم دانش عصبشناسی (نوروساینس) مطالعهی علمی
سیستم عصبی بدن است. عصبشناسی از شاخ و برگهای علم زیستشناسی بوده و
رفته رفته به دانشی میان رشتهای تبدیل شده است. فروش عصبپایه نیز به
عنوان دانشی میان رشتهای معرف ارتباط میان واکنشهای زیستی و شیمیایی در
مغز در برابر هیجانات، افکار، و سرانجام تصمیمات خرید است.
شاید برخی از افراد خلاق، انسانهایی دمدمی مزاج، گاه عصیانگر و غیرقابل
پیشبینی، و یا حتی گستاخ و خودبین به نظر رسند، اما با این حال نمیتوان
به راحتی از قابلیتهای شگرف آنها چشم پوشید. در واقع اگر نتوانید
بهرهوری لازم را از کارمندان خلاق خود داشته باشید، آنگاه است که شاید
دیر یا زود حتی ناگزیر به اعلام ورشکستگی شوید! البته در مقابل، اگر تنها
افرادی را استخدام کنید که چندان جاهطلب و سرکش نیستند و به راحتی
میتوانید بر آنها مدیریت کنید، شرکت شما در بهترین حالت یک سازمان متوسط
خواهد بود. پدیدهی «خلاقیت سرکوب شده» از تومورهای بدخیم و کشندهی
سازمانی است.
هر چند که بسیاری از سازمانها به ظاهر بر طبل
نوآوری میکوبند، اما تعداد انگشت شماری از آنها به واقع از ارادهی
نگهداری و پرورش کارمندان خلاق (عاملان نوآوری) برخوردارند و نمیتوانند
پرسنل خلاق خود را شاد و یا حتی آنها را بهرهور نگاه دارند. با این وجود،
پس روشهای مدیریت و حفظ کارکنان خلاق از چه قرار است؟
1- به آنها دل و جرأت شکست خوردن را بدهید:
حتماً
شما نیز پدر و مادرهایی را دیدهاید که گاه خرابکاریهای فرزند خود را
تحسین میکنند. شکست دروازهی تجربهآموزی و موفقیت است. بنابراین شرایط
حمایتی بیقید و شرطی را برای کارمندان خلاق خود بهوجود آورید. زیرا که
نوآوری زاییدهی عدم قطعیت، ریسک، و آزمون و تجربه است.
افراد
خلاق ذاتاً انسانهایی آزمونگر هستند، لذا به آنها اجازه دهید تا با بازی
به سبک خود به آزمون و خطا دست بزنند. البته آزمون و خطا بیهزینه هم نیست،
اما با این حال هزینهی آزمون و خطا کمتر از هزینهی نوآور نبودن در بازار
متلاطم کنونی است.
2- چیدمان مهرههای درست پیرامون افراد خلاق:
بدترین
کاری که میتوان در حق افراد خلاق کرد این است که آنها را وادار کنیم تا
با فردی شبیه خود کار کنند، افراد همجنس از نظر خلاقیت ممکن است در چنین
شرایطی به تقابل ایدهها بپردازند، تا ابد طوفان فکری کنند، و یا به سادگی
یکدیگر را نادیده بگیرند. البته نمیتوان آرایش پیرامونی کارکنان خلاق را
با افراد بسیار کسالت بار (کاملاً منفعل و غیر خلاق) و کاملاً عادی تشکیل
داد، چون این افراد درکی از یکدیگر ندارند. در عین حال نتایج یک تحقیق اخیر
حاکی از آن است که تیمهایی که از اعضای مختلف و متنوع تشکیل یافتهاند و
پذیرای دیدگاههای یکدیگر هستند، با حداکثر خلاقیت و نوآوری عمل میکنند.
بنابراین راهکار این خواهد بود که افرادی را به عنوان همکار کارکنان
خلاقتان منصوب کنید که نه آنقدر نامتعارف باشند که بتوانند ایدههای
افراد خلاق را به چالش بکشند، و نه آنقدر متعارف باشند که نتوانند با
افراد خلاق همکاری کنند. برای مثال در دنیای فوتبال رونالدو برای آنکه
رونالدویی واقعی باشد به بازیکنانی مثل آلونسو و راموس نیازمند است.
3- افراد خلاق را تنها در کارهای معنادار دخیل کنید:
نتایج
تحقیقات نشان میدهند که نوآوران بالفطره چشمانداز روشنتری دارند. آنها
موضوعات مختلف را با زاویهی دید باز و از بالا مینگرند و به همین دلیل
تسلط بیشتری بر مسائل دارند. آنها نمیتوانند خود را درگیر کارهای
بیمفهوم و بیمعنی کنند. این رویکرد صفر و یک (یا همه چیز یا هیچ چیز)در
افراد خلاق تداعیگرخلق و خوی هنرمندان است، که تنها در صورتی که به آنها
ایدهای الهام شود میتوانند بدرخشند. لذا سرچشمه الهامبخشی معناداری و
کار معنادار است. بنابراین افراد وقتی در اوج خلاقیت قرار میگیرند که ذهن
تشنه و جوهرهای معنادار داشته باشند و نبوغ درونشان هدایتگرشان باشد.
4- افراد خلاق را تحت فشار قرار ندهید:
کتاب "از کی میتوانیم همکاری خود را آغاز کنیم؟: راهنمای موفقیت در
مصاحبههای شغلی" When can you start? How to ace the interview & win
the job به قلم پائول فرایبرگر، مرجع جویندگان کار به شمار میرود و
راهنمایی ارزشمند برای موفقیت در آزمونهای استخدامی است. این کتاب 240
صفحهای در مدت کوتاهی پس از عرضه توانسته نظرات بسیاری را به خود جلب کند.
گای کاواساکی بزرگ دربارهی اهمیت این کتاب میگوید، «اگر این کتاب را
بخوانید زودتر به شغل مورد نظرتان دست خواهید یافت.»
همانگونه که
میدانیم مصاحبههای شغلی مرحلهای با اهمیت در روند جستوجوی کار هستند.
به گونهای که میتوانند شانس استخدام را تا میزان بالایی افزایش یا کاهش
دهند. حال آنکه آمادگی برای انجام مصاحبه میتواند مانع از بروز بسیاری از
مشکلات و نابسامانیها در فرآیند مصاحبه شود و بدین ترتیب احتمال استخدام
افزایش یابد.
یافتن شغل این روزها گاه به یک آرزوی دست نیافتنی میماند،
تا جایی که برخی افراد تنها با شنیدن واژه "مصاحبه" دستپاچه میشوند و در
نتیجه یا از خیر آن شغل میگذرند ویا به دلیل تنشهای درونی نمیتوانند در
جلسه مصاحبه برخود مدیریت کنند. اما فرایبرگر که خود سالها دست راست
جویندگان کار بوده، تکنیکهایی دارد که میتوانند تأثیر بسزایی بر روند
مذاکرات شغلی بگذارند. دانستن چگونگی یافتن شغل و چگونگی انجام مصاحبههای
اثربخش از مهارتهای ضروری در دنیای کنونی به شمار میرود.
موسسهای است فعال در زمینهی معرفی تازهترین روندها و نیز شناسایی
رویدادهای آتی و محتمل در کسب و کار. یادداشت حاضر چکیدهای از آخرین
مطالعات صورت گرفته توسط تنی چند از محققین واحد راهبردی و مطالعات
استراتژیک این موسسه است که به بررسی عوامل موفقیت سازمانهای آیندهگرا
میپردازد. این یادداشت هفت مسأله اساسی پیش روی کسب وکارها را مطرح ساخته و
متعاقب آن با بیان سؤالات متناظر مسایل مبتلا به سازمانی، به ارائهی 7
راهکار و پاسخ برای آنها مبادرت ورزیده است که در ذیل مشاهده میکنیم.
پاسخ
به این سؤالات در واقع نمایانگر اقدمات مورد نیاز برای ساختن کسب و
کارهایی است که متناسب شرایط آتی بوده و هم چنین با کارمندان آینده نیز
تناسب داشته باشند.
مسأله بزرگ
پرسش بزرگ
راهکار بزرگ
یک
دنیای کنونی به شکل فزایندهای پیچیده، پرهیاهو، و متلاطم است و به طرز هولناکی نیز رقابتی است.
با این حساب چگونه توجه، اشتیاق، و تعهد مشتریانی را که بیشترین اهمیت را نزدمان دارند به خود جلب کنیم؟
مشخص کنید که سازمانتان بطور دقیق به دنبال چیست؟ تمایزی که سازمانتان برای
جامعه به بار میآورد و صدای شما را رساتر از رقبا میکند به گونهای که
حتی از میان هیاهوها هم باز شنیدنی و گوشنواز است.
دو
دنیای کنونی پیچیده و پرپیچ و خمتر از آن چیزی است که بتوان بهتنهایی طی مسیر کرد.
رهبران سازمانی چگونه میتوانند تشریک مساعی و همکاری را در تار و پود کسب و کارشان نهادینه کنند؟
جوامع
مبتنی بر تشریک مساعی و همکاری بوجود آورید و بسترساز شرایطی شوید که در
آن کلیه اجتماع مشتریان، تامین کنندگان، و حتی رقبا بتوانند رشد و توسعه
کنند و در این بستر وابستگی متقابل با یکدیگر داشته باشند تا به این وسیله
بقا و دوام خود را تثبیت کنند.
-به کادر قبلی منتقل شود- (ایراد در جدول اصلی ارسال شده در ایمیل ! والبته در سایت جناب درگی هم همین مشکل بود ! - مدیرسرا )
از استعدادها و فرصتهایتان نهایت استفاده را ببرید. نقاط ضعف و قوتتان چیست؟
برای
بالا بردن میزان احتمال موفقیتهایتان در زندگی باید بیشترین استفادهٔ
ممکن را از استعدادهایتان ببرید. اگر به نقاط ضعفتان واقف باشید با مشکلات
کمتری روبرو خواهید شد. مدیرت این ضعفها موجب میشود در کاری که انجام
میدهید تا آنجا که امکان دارد از این ضعفها دور باشید.
پرسش اصلی
آن است که چگونه میتوان این نقاط ضعف و قوت را شناخت و فرصتها و تهدیدهای
ناشی از آن را تحلیل کرد!؟ تحلیل سوات تکنیکی مؤثر برای این کار محسوب
میشود.
آن چه از سوات تکنیکی قوی ساخته است، آن است که میتواند
فرصتهایی که به چشم نمیآیند را پررنگ کند و در نتیجه با شناسایی نقاط ضعف
و با مدیریت و حذف تهدیدهای سر راه به پیشرفت ما کمک کند.
در دگرش تلاش خواهیم کرد از این دست مطالب و نوشته ها بطور متناوب منتشر
کنیم.زیرا طرح سوال یکی از مهمترین فعالیت هایی است که نتیجه آن ایجاد
تغییر ، تحول و دگرگونی است.
بقول استاد عزیزی “سوال ذهن را قلاب می
کند.” همیشه یافته های بزرگ بشریت نتیجه اندیشیدن به یک سوال ساده است و
گاه حاصل تغییر زاویه نگاه به سوالی است که ممکن است بارها آن را شنیده اما
از منظری جدید هرگز به آن ننگریسته بودیم.
به شما دوست خواننده
پیشنهاد می کنم همه سوال ها را یکبار مرور کنید و این صفحه را در لیست
علاقه مندی های خودتان داشته باشید و هر چند روزی یکبار به آن سری بزنید و
به یکی از سوال ها که برای شما بیشترین کشش را ایجاد می کند لحظاتی
بیاندیشید.
سوال هایی که در ادامه می بینید جواب درست یا غلط قطعی ندارند.
گاهی سوال درست همان جواب درست است!
۱) اگر نمی دانستی چند ساله هستی، تخمین خودت چند سالگی بود؟
۲) کدام بدتر است؟ شکست؟ یا هیچ تلاشی نکردن؟
دوازده دروغی که دیگر نباید به خود نگویید!
۱)هنوز دلیلی برای شادی در زندگی ام ندارم
در هر اشتباه یا درگیری ای
پیامی نهفته است. بعضی از مردم پیام را در نمی یابند چون یا در حال
پرخاشگری با خودشان هستند که چرا اشتباه کرده اند یا از آن مسئله و درگیری
بیش از حد ناراحت شده اند. وقتی از نداشتن ها در زندگی عصبانی می شوی در
واقع خود را از لذت آن چه داری محروم می کنی. شادترین مردم لزوماً خوشبخت
ترین آن ها نیستند و از هرچیزی بهترینش را ندارند آن ها فقط از آن چه دارند
نهایت استفاده را می برند. دلیل آن که بسیاری از مردم دست از تلاش و کوشش
می کشند آن است که یا به آن چه از دست رفته خیره شده اند! یا به درازی راهی
که در پیش دارند فکر می کنند درحالیکه می توانند به حال و مسافتی که
پیموده اند بیاندیشند.
۲)رؤیاها غیر ممکن اند!
هرگز اجازه ندهید کسانی که خودشان دست از رؤیاهایشان کشیده اند شما را تحت
تأثیر قراردهند. بهترین کاری که می توانی انجام دهی آن است که پیرو قلبت
باشی! ریسک کن! به دنبال انتخاب های امن و راحت نباش، از آن چه ممکن است
اتفاق بیافتد نهراس. هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. اگر به راهت ادامه دهی به آن
چه می خواهی می رسی. بگذار رؤیاهایت بزرگتر از ترس هایت باشند و عملت از
سخنت گویاتر. هرروز کاری انجام بده که بعدها به خاطرش از خودت ممنون باشی.
۳)افرادی هستند که مرا آزار می دهند
زندگی
کوتاه است. مراقب خودت باش. اگر کسانی هستند که دائماً آزارت می دهند باید
آنقدر برای خودت ارزش قائل باشی که آن ها را ترک کنی. ممکن است در ابتدا
ضربه بخوری ولی درست خواهد شد. گاهی دوری گزیدن نه تنها نشانه ضعف نیست
بلکه نشانه ی نهایت قدرت است. دور نشده ای که دیگران ارزشت را بدانند، از
آن ها دور شده ای چون سرانجام خودت ارزش خودت را دانسته ای.
هنگامی که به ترس هایمان از دگرش ها آگاه شویم می توانیم اولین قدم ها را برای نابودی آن ها برداریم.
۱)ترس از شکست
ترس از شکست مورد متداولی است. افراد فکر می کنند موفق نمی شوند، وقتشان تلف می شود و در پایان چیزی عایدشان نمی شود.
آن
ها از شکست می ترسند چون مغرورند بنابراین ترجیح می دهند هیچ اقدامی
نکنند. این ترس ها بی مورد و غیر منطقی اند و می توان به راحتی بر آن ها
فائق آمد.
۲)ترس از درد، ناراحتی و تلاش
مرد میانسالی با ناراحتی بر روی یکی از صندلیهای مترو نشسته
بود. رئیسش او را به خاطر ضرر مالی که پروژهٔ او به شرکت وارد کرده بود،
توبیخ کرده و به جایگاه شغلی پایینتری تنزل داده بود. او شغلش را برای
پرداخت اجاره خانه نیاز دارد، بنابراین چاره ای جز ماندن در این شغل ندارد.
شاد
بودن زمانی که شما تصور میکنید که همهٔ دنیا علیه شما هستند کار سختی
است!! افرادی که همیشه خود را شکست خورده میبینند هیچگاه شاد نخواهند
بود. دلیل این امر نیز واضح است. آنها هیچگاه نخواستهاند تا کنترل زندگی
خود را به دست بگیرند. آنها معتقدند دلیل ناراحتیشان شخص دیگر یا چیز
دیگری است؛ و همچنین فکر میکنند که این ناراحتی را شخص دیگری به جز خودشان
میتواند بر طرف کند. آنها در دنیای (بهتر است بگوییم جهنم) “ای کاش”
زندگی میکنند.
راه حل:قدرت این را در خود ایجاد
کنید که هر اتفاقی در زندگیتان میافتد شما مسئول آن هستید. شما همیشه
قدرت تصمیم گیری را در زندگی دارید. هیچگاه این اجازه را به کسی ندهید که
برای شما تصمیم بگیرد.
۳-کینهتوزی.
یک
دانش آموز دبیرستانی در اتوبوس ایستاده است. یک دستش به میله و دست دیگرش
به موبایلش است. با خشم دندانهایش را به هم می سایید. دوست او یک ویدئوی
خجالت آور از او را در فیسبوک منتشر کرده است. او در فکر انتقام گرفتن از
او است.
از پا ننشین. در مسیر زندگی هر روز ناخودآگاه و بی سر و صدا انتخابی می
کنی! حرکت را بر می گزینی و بر می خیزی. اگر حس میکنی در حال در جا زدنی
بدان که فقط داری تحمل می کنی و دیگر هیچ! زمان آن فرارسیده است که زندگیت
را بازسازی کنی.
ساده و کوتاه میگوییم! تغییر را شروع کن! تحمل موارد زیر کافیست!
۱)
کسانی که قدر و منزلتت را پایین می آورند. روابط باید یاریگر تو باشند نه
موجب اذیت و آزارت. وقتت را با کسانی سپری کن که باهوش و مهربان و خواستنی
هستند. [۱۲ نشانه اصلی برای پایان یک رابطه]
۲) محیط کار نفرت
انگیز! فرصت شغلی اول یا دومی که سر راهت قرار می گیرد را انتخاب نکن. به
جستجویت ادامه بده. سرانجام کار مورد علاقهات را خواهی یافت. اگر زمانی
دیدی سخت کار میکنی و از لحظه لحظه ی آن لذت می بری بدان درست آمده ای، از
ادامه بازنمان. تو در آستانه ی حرکتی عظیم هستی. وقتی بر پایه شور و
هیجانت کار کنی نه تنها سخت نیست بلکه همه چیز لذت بخش است.
[البته
میدانیم که در این روزگار سخت و با وجود انواع فشارهای اقتصادی، فرصت های
کار نایابند ، اما بدان که موفق ها همیشه در بدترین روزگاران ساخته شده و
وضعیت موجود را تغییر داده اند. در ضمن بدانید همیشه آن کسی که محیط کار
شما را نفرت انگیز می کند دیگران نیستند : چگونه در محیط کار شادی آفرین
باشیم؟]
۳) منفی بافیهای خودت! در مورد آنچه دائماً با خودت زمزمه
می کنی و اثرات حساس آن آگاه باش. گاهی به آن چه می گویی و به خودت تلقین
می کنی فکر کن. اگر دیدی منفی است آن را با افکار مثبت جایگزین کن.
۴)
روابط غیر ضروری! دقیقاً آن چه را که می خواهی بگو! و برای آن چه می گویی
تلاش کن. واضح حرف بزن. بپرس! مسائل را باز کن و هیچ موردی را نادیده نگیر.
با یکی از دوستانم وارد قهوهخانهای کوچک شدیم و سفارش دادیم. بهسمت
میزمان میرفتیم که دو نفر دیگر وارد قهوهخانه شدند و سفارش دادند:
«پنجتا قهوه لطفا! دوتا برای ما و سه تا هم قهوه مبادا.»
آنها سفارششان را حساب کردند، دوتا قهوهشان را برداشتند و رفتند.
از دوستم پرسیدم: «ماجرای این قهوههای مبادا چی بود؟»
دوستم گفت: «اگه یک کم صبر کنی خودت متوجه میشی که جریان از چه قراره!»
شادی مقوله ای حاضر و آماده نیست. چند سال پیش در یک مطب کار میکردم.
همیشه به مباحث پزشکی علاقمند بودم و این شغل به من اجازه میداد که به
راحتی در مطب رفت و آمد کنم. من میتوانستم حتی در حین عمل جراحی در اتاق
بمانم. حتی در مورد نسخهها اطلاعاتی بدست آورده بودم. با بیمارهای قسمت
فیزیوتراپی صحبت میکردم و …
به طور کلی شغل خوبی بود ولی من از آن
راضی نبودم. هر جایی که میخواستم سرک میکشیدم و حتی مسئولیتهایی داشتم
که به حق شایستهٔ آن بودم. در مدت کوتاهی در آن جا روی من حساب میشد ولی
دوستان زیادی نداشتم البته اگر همان چند نفر را دوست بنامیم! اگرچه محیط
کارم خوب بود و درست به همان کاری مشغول بودم که عاشقش بودم ولی هر روز از
تصمیمم به ادامهٔ آن کار ناخشنود تر میشوم. از شغلم متنفر نیستم ولی آیا
این شرایطی است که در پیاش بودم!؟ آیا در آینده بهتر خواهد شد؟ یا باید
سعی کنم برای همیشه با این شرایط کنار بیایم!؟
وقتی برای کاری ، رقیب پیدا می شود ، چند کار می توان انجام داد :
· می توان بیخیال رقیب شد و به همان کار ادامه داد .
· می توان بیخیال بازار شد و کار دیگری را انتخاب کرد .
· می توان با انواع روش های ناجوانمردانه ، رقیب را از پا در آورد !
· و می توان با برنامه ریزی بهتر و قدرت بیشتری به کار ادامه داد .
بشر همواره برای حل مسائل خود از زمان های گذشته به صورت ناخواسته از
فرآیند حل مسأله استفاده نموده است، اما تاریخ مدون و علمی حل مسأله به
پیشرفت روانشناسی نوین گره خورده است زیرا اولین بار روانشناسان برای حل
مسائل مرتبط با علوم روانشناسی از تکنیک حل مسأله استفاده نموده اند. مثلا
گشتالت روانشناس آلمانی از این روش برای توسعه و پیشرفت مطالعات خود
استفاده می نمود ( mayer, 1992). امروزه روش های مختلفی برای استفاده از
تکنیک های حل مسأله توسط روانشناسان پیشنهاد شده است. مسأله یابی به روش
روانشناسان درون گرا (introspection) مسأله یابی به روش رفتار گرایان
(behaviorism) مسأله یابی به شیوه تجربی (experiment) و استفاده از مدل های
رایانه ای (computer modeling) از جمله روش های حل مسأله است.
در
آمریکا کاربرد حل مسأله به خصوص در قلمرو علوم طبیعی بسیار وسیع است. تلاش
اندیشمندان این بخش از جهان منجر به ظهور تئوری های جهانی در این خصوص شده
است. در این تئوری ها به جای این که به کاربرد حل مسأله در حوزه های مختلف
(تجربی، روانشناسی، و ...) تأکید شود به کاربرد این دانش در تخصص های
گوناگون تأکید شده است (Chase & Simon, 1973; Chi, Feltovich &
Glaser, 1981). برخی از کاربردهای تخصصی حل مسأله به خصوص در آمریکا
عبارتند از:
قران كریم مسئولیت ومدیریت را امانت الهی تعریف می نماید و در كنار صفت
تخصص و توانایی لازم برای انجام كار، شرط امانت داری را برای تصدی مقام
لازم می داند . این موضوع در آیات بسیاری همچون آیه 58 سوره نساء ، آیه 39
سوره نحل، آیه 26 سوره قصص و آیه 55 سوره یوسف مورد تاكید قرار گرفته است .
اگر
چه در این مقاله، بحث مدیریت ازمنظر قرآن بررسی شده ،و باید دفتری دیگر
گشوده شود واین مباحث را درسایه سار كلام وحی وتالی تلو قرآن؛ یعنی سخن
امیر بیان امیر مومنان (ع) باز یافت ؛اما دراین مجال به ذكر نمونه ای
بسنده می كنم:
مولای متقیان حضرت علی بن ابی طالب (ع) نیز در نامه
ای به نماینده و فرماندار آذربایجان (اشعث بن قیس ) می فرمایند :"مدیریت و
حكمروایی برای تو طعمه نیست ، ولی آن مسئولیت در گردن تو امانت است و كسی
كه از تو بالاتر است ، از تو خواسته است كه نگهبان آن باشی . و نیز سایر
ویژگی ها و توانایی های مورد نیاز مدیران از دیدگاه حضرت علی (ع) در فرمان
معروف ایشان به مالك اشتر قید گردیده است كه شاید بتوان گفت دقیق ترین شرح
شغل و شرایط احراز شغل از منظر مدیریت دینی است . در این فرمان حضرت علی
(ع) خطاب به مالك اشتر می فرمایند:
" افرادی با تجربه و باحیا را
جستجو كن كه از خاندان صالح و پیشگامان در اسلام باشد، زیرا ایشان از نظر
اخلاقی برجسته ترین و ازجنبه حیثیت قابل اعتماد ترین و كمتر به فكر طمع
كاری بوده و در عواقب كارها باریك بین ترند.
مديريت در جهان از عظيمترين و باارزشترين سرمايهها و ارکان هر جامعه
محسوب مىشود. بنابراين پرورش و آموزش مديرانى کارآمد، فعال و خلاق در تمام
سطوح جامعه يکى از وظايف جوامع بشرى است. زمانى مىتواند يک جامعه به سوى
تکامل پيش رود که مديران لايق و کاردان در آن به فعاليت مشغول باشند. هرگز
نمىتوان بدون وجود سياستمداران، برنامهريزان و مديران آگاه و توانمند به
توسعه مطلوب دست يافت. امروزه مديران بايد به حکم ضرورت از آخرين يافتههاى
علمى اطلاعات کافى داشته باشند. اگر مديران افرادى ناآگاه يا بىاطلاع و
غيرخلاق باشند جامعه را به سوى تباهى سوق خواهند داد. به گفته مولاى متقيان
در نهجالبلاغه “اينان محور مرکزي، نگهدارنده سنگ آسيا و عمود برپا
دارنده خيمه زندگى اجتماعىاند.”
تعريف مديريت
مديريت همانند عشق و
زيبايى مقولهاى است که هرکس وجود آن را درک مىکند اما نمىتواند آن را
تعريف کند. تعريف مدير دشوار است اما وقتى آن را ببينيد، مىشناسيد. مديريت
مقولهاى است در علم جامعهشناسى که بيشترين مطالعات روى آن انجام شده و
کمترين درک از آن وجود دارد. در اين زمينه مىتوان چهار راهبرد يا چهار
شاخص يا چهار نوع مهارت انسانى مشترک در مديران را تعريف کرد؛
1 . مديريت متمرکز بر هدف و داراى چشمانداز راهگشا
2 . مديريت معنابخشى و جهتدهى به چشمانداز
3 . مديريت اعتماد و اعتمادسازي
حسابداری اجتماعی شاخه ای از حسابداری است که به بررسی تاثیر عملیات یک کسب و کار بر جامعه ، می پردازد.
این
مساله مستلزم آن است که شرکت ها با دقت به جامعه و همه مسائل اطراف خود
نگاه کنند و در نظر بگیرند که در حسابداری مالی مطرح است نمی پردازد. بلکه
تمرکز آن بر رفتارهای کسب و کار است. حسابداری اجتماعی به بررسی تاثیر
رفتار بر محیط اطراف می پردازد. هر کسب و کاری صرف نظر از اندازه آن کسب و
کار ، میتواند این ارزیابی را انجام دهد. این فرایند ، یک پدیده حسابداری
در اواخر قن بیستم است . رشد این نوع حسابداری به عنوان یک رشته حسابداری
ناشی از فشارهای جنبش زیست محیطی در شرکت های بزرگ است . همچنین ، این
موضوع از تقاضای دولت ها و مردم نیز نشات می گیرد که فعالیت های کسب وکار و
آثار آن بر فعالیت های محیطی ، شفاف تر گردد
روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.
اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی
و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی
عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید.
آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد.
تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است.
دشوارترین قدم، همان قدم اول است.
امید، درمانی است که شایدشفا ندهد، ولی کمک می کند تا درد را تحمل کنیم.
خودمان را بشکنیم و دوباره بسازیم
من در 32 سالگی، متاهل با یک بچه و
با 2 هزارتومان پسانداز از کار بیکار شدم. دوستم، مهندس بازرگانی مشوقم
بود و گفت برای اینکه خودمان را بسازیم، باید اول خودمان را بشکنیم. با این
ایده و با جیب خالی شروع بهکار کردیم. مهندس بازرگانی تحقیق کرده بود که
فروش بشکهخالی سود زیادی دارد. اول خجالت میکشیدم و فکر میکردم زشت است
که من، مهندس جهانگیری با 10سال سابقه مدیرعاملی تولیددارو، بشکه خالی
بفروشم اما سرانجام دستبهکار شدیم. یک وانت کرایه کردیم و هر روز به
کارخانههای مختلف میرفتیم و بشکه خالی میخریدیم و میفروختیم. پس از
مدتی در خیابان رسالت یک مغازه اجاره کردیم و با پولی که در این چندسال
درآورده بودیم، اولین کارگاهمان را افتتاح کردیم.
مایع ظرفشویی با رایحه توتفرنگی
همیشه
نبض مردم و ذائقه آنها دستم بود. میدانستم که خرید خانه با خانمهاست و
اگر بتوانیم آنها را راضی کنیم موفق میشویم. با این دید و اینکه خانمها
از رنگ قرمز خوششان میآید، اولین مایع ظرفشویی ایران با رایحه توتفرنگی
را تولید کردیم و همانجا با چند کارگر روزمزد، گروه کارخانجات هگزان شروع
به کار کرد. این مایع ظرفشویی به قدری پرطرفدار شد که بازارسیاه برایش به
راه افتاد و همه دوست داشتند آن را داشته باشند.
استادی جایزهء بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را تصویر کند. نقاشان بسیاری آثار خود را فرستادند.
آن
تابلو ها ، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی
که در خاک می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل
سرخ.
استاد تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد.
دلایـل شاد نبـودن و شاد نزیـستن ایـرانیان
در پیادهرو که قدم میزنی
چهرههای غمگین، افسرده و عصبانی تکرار میشوند. کمتر کسی میگذرد که به
رویت لبخند بزند. از هر که سوال کنی، در توجیه اندوهش چندین و چند دلیل
میآورد. تفاوت ندارد از کدام قشر و گروه باشند؛ به هر حال یا شاد نیستند
یا شادیهایشان کوتاه و زودگذر است. در طول سالها، درگیری اقشار مختلف
مردم و بهویژه جوانان با این امر، منجر به آسیبهای اجتماعی مهلکی همچون
اعتیاد و خودکشی شده و جامعه را به سمت خشونت پیش برده است.
همواره
کارشناسان بر نقش شادی در سلامت روان جامعه تأکید کردهاند؛ در حالی که
اجتماع امروز ما چنان از شادمانی فاصله گرفته، که این حلقه مفقوده در
خاطرات مردم بیشتر یافت میشود تا حقیقت زندگی آنها. یک جامعهشناس دلیل
نبود شادی در ایران را مربوط به فرهنگ میداند؛ فرهنگی که منحصر به دیروز و
امروز نیست و سالهاست از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد. امانالله
قرایی بر این باور است که مصائب تاریخی ایرانیان، از لشگرکشی و تجاوزات
گرفته تا حمله و غارت، همگی سبب شدهاند تا مردم این سرزمین رفته رفته
روحیه شاد خود را از دست داده و در لاک غصه فرو روند.
چند ماه پیش
دانشمندان اعلام کردند ژن شادی را کشف کرده اند. آنها البته همان وقت گفتند
ژن MAOA که میزان مواد شیمیایی احساس خوب را در مغز تحت تأثیر قرار
میدهد، فقط در زنان اثربخش است.این یافتهها بسیاری از طرفداران این نظر
که میشود شادی را با استفاده از امکانات پزشکی و دارویی افزایش داد مأیوس
کرد. از طرف دیگر، به صورت تلویحی این واقعیت تأیید شد که شادی بیش از آنکه
بیولوژیکی باشد به موقعیت روانی و اجتماعی افراد بستگی دارد.
عمل کردن تنها راه آموختن و تجربه کردن است.
«بیشتر از آنچه که لازم است میدانیم، کمتر از آنچه که لازم است عمل میکنیم.»
عمل کردن تنها راه آموختن و تجربه کردن است.
این نگرانیها، مشکلها، ترسها، موفق نشدنها، شکستهای پی در پی،
تنهاییها، احساس ناخواستنی بودنها، نداشتنها، یا با وجود ثروت ناشاد و
ناخوش بودنها و... ریشههای مشترک و در واقع سادهای دارند، اما آن چیزی
که موجب میشود بیشتر ما انسانها گاهی تا آخر عمرمان نتوانیم از ورطۀ این
ناکامیها بیرون بیاییم از دیدگاه من اینها هستند:
نخست، نبود آگاهی
از وجود مشکلها و ریشههای آن (جهل و نادانی). تصور، باور و انتظار
اشتباه از این که، «من همه چیز را میدانم!» یا درست این است که گفته شود:
«من همه چیز را باید بدانم.»
به نظر می رسد تعبیر «تبدیل تهدید به فرصت» در فضای بهره گیری از تکنیک
تحلیل و سنجش وضعیت سوآت SWOT که تکنیکی کارا در تصمیم گیری و مدیریت، و
ارائه راهبردهای خرد و کلان می باشد شکل گرفته باشد. در سطور ذیل به توضیح
تکنیک پیش گفته می پردازیم و ارتباط آن با تعبیر «تبدیل تهدید به فرصت» را
به اختصار توضیح می دهیم:
سوآت یکی از تکنیک هایی است که توان
کاربرد در بخش قابل توجهی از فرایند مدیریت را دارد. این تکنیک را می توان
نه تنها در مرحله تدوین « سنجش وضعیت » بلکه در مرحله راهبرد نیز مورد
استفاده قرار داد . از آنجا که در مراحل تحلیل وضعیت و تدوین راهبرد، مباحث
می توانند به راحتی تحت تاثیر سیاست های روز یا سلیقه و اقتدار شخصیتی
افراد قرارگیرند، تکنیک سوآت با ایجاد نظم، ساختاردهی، عینیت بخشی، شفاف
سازی و تمرکز بخشی هدفمند به مباحث، قادر است نقش موثری را در ارتقاء کیفیت
تصمیم سازی های محیطی ایفا نماید . ماتریس «سوآت» یک چارچوب مفهومی برای
شناسایی و تحلیل «تهدیدها»، «فرصت ها» در محیط خارجی و ارزیابی «ضعف ها» و
«قوت های» درونی یک سیستم است. این تکنیک را برای سهولت TOWS و یا SWOT
نامیده اند. [۱] تحلیل SWOT ابزاری کارآمد برای شناسایی شرایط محیطی و
توانایی های درونی سازمان[۲] است. پایه و اساس این ابزار کارآمد در مدیریت
استراتژیک، شناخت محیط پیرامونی سازمان است. حروف SWOT که آن را به شکل های
دیگر مثل TOWS هم می نویسند، ابتدای کلمات Strength به معنای قوت ،
Weakness به معنای ضعف، Opportunity به معنای فرصت و Threat به معنای تهدید
است.[۳]
شرایط اقتصادی مثل توفانی است که همه را در خود می گیرد، اما تنها کسانی از
این توفان به سلامت خواهند گذشت که هم هدایت کشتی سرنوشت سازمان خود را
به دست مدیران قابل داده باشند و هم کشتی محکمی داشته باشند .
آرزو
میکنم که شما از این دو ، یعنی مدیران و مشاوران زبده و نیز سازمانی
مستحکم برخوردار باشید و به سلامت این توفان وشرایط گذرا را سپری کنید .
پایان سال معمولا ، زمان مناسبی برای بررسی سالی که گذشت محسوب می شود .
اگر شما هم در این بررسی به این نتیجه رسیده اید که باید در سازمان خود تعدیل نیرو داشته باشید لطفا به نکات زیر توجه کنید :
یک
، قبل از تعدیل نیرو ، یکبار دیگر به خوبی تمام زوایا را بررسی کنید ،گاهی
روشهای مناسبتری برای کاهش هزینه ها می توان یافت ، فقط کافی است کمی در
مورد روشهای مختلف فکرکنیم .
برخی مدیران صرفا منصب مدیریت را با خود حمل میکنند، آنها ممکن است عنوان
خوبی در سازمان داشته باشند و دفتر کاری به آنها اختصاص داده شده باشد، اما
افراد نسبت به آنها احساس تعهد ندارند، اینگونه مدیران صرفا کارمندانی
دارند که طبق قوانین شرکت باید از آنها تبعیت کنند. در مقابل مدیرانی هستند
که من آنها را رهبران «پذیرفته شده» مینامم. این افراد شاید خصوصیات
خارجی یک مدیر را نداشته باشند مثلا منصب و درآمد آنها خیلی بالا نباشد اما
افراد به سمت آنها گرایش دارند و دوست دارند با آنها کار کنند، تمام تیم
حول محور اینگونه افراد دورهم جمع میشوند و از این طریق میتوانند به
دستاوردهای بزرگی دستیابند.
چهچیز باعث این تفاوت میشود؟
کلید
این تفاوت در دست داستانها و افسانهها است. در تاریخ جوامع تا چندی پیش
نیز بسیاری از افراد خواندن و نوشتن نمیدانستند، بنابراین هرآنچه درمیان
جوامع از بیشترین اهمیت برخوردار بود توسط داستانها منتقل میشد،
عمیقترین اعتقادات نسلها، تابوها، ویژگیهای افراد موفق در هر جامعه و
همچنین ویژگیهایی در فرد که باعث میشد او را بهعنوان راهبر انتخاب کنند،
همه در غالب افسانهها منتقل شدهاست.
مارك البيون در كتاب خود باعنوان «ساختن زندگي و امرار معاش» ، درباره
يك مطالعه آشكاركننده از افرادي مي نويسد كه دو مسير كاملا متفاوت را پس
از فراغت از تحصيل دانشگاهي طي كرده اند.
وي چنين مي گويد:يك
بررسي از فارغ التحصيلان دانشكده بازرگاني، سابقه 1500 نفر را از 1960 تا
1980 میلادی مورد مطالعه قرار داده است. در آغاز، فارغ التحصيلانبه دو گروه
تقسيم شدند.
گروه الف: كساني بودند كه گفته بودند مي خواستند اول
پول درآورند تا بعداً هركار خواستند بكنند. يعني اول مشكلات مالي خود را
حل و فصل كنند، بعداً به امور ديگر زندگي بپردازند.
گروه ب : شامل كساني بود كه ابتدا به دنبال علاقه واقعي خود بودند و اطمينان داشتند كه پول عاقبت خود به دنبال آن مي آيد.
فرزندمان را میفرستیم آمریکا کارگر پمپ بنزین یا گارسن میشود، بعد به
جای این که به خاطر حیف و میل آن همه پول بزنیم پس کلهاش، با افتخار
اعلام میکنیم آقازاده «ناسا» را اداره میکند.
در تاکسی و
اتوبوس تحلیل سیاسی ارائه میدهیم، ولی وقت عمل که میشود میگوییم ما
مردم از چیزی خبر نداریم. میتوانیم به طرز شگفتانگیزی غر بزنیم و
انتقاد کنیم، ولی هیچ تلاشی هم برای رفع مشکلات نکنیم. مینشینیم بیرون
گود و نفسکش میطلبیم ولی هنگام به میدان رفتن، تبنوبه میگیریم و
باید به مرخصی استعلاجی برویم.
تحقیقی از"ریچارد وایزمن"روانشناس دانشگاه هارتفورد شایر...
چرا برخی مردم بیوقفه در زندگی شانس میآورند درحالی که سایرین همیشه بدشانس هستند؟
مطالعه
برای بررسی چیزی که مردم آن را شانس میخوانند، ده سال قبل شروع شد.
میخواستم بدانم چرا بخت و اقبال همیشه در خانه بعضیها را میزند، اما
سایرین از آن محروم میمانند. به عبارت دیگر چرا بعضی از مردم خوششانس و
عده دیگر بدشانس هستند؟
آگهیهایی در روزنامههای سراسری چاپ کردم و از
افرادی که احساس میکردند خوششانس یا بدشانس هستند خواستم با من تماس
بگیرند. صدها نفر برای شرکت در مطالعه من داوطلب شدند و در طول سالهای
گذشته با آنها مصاحبه کردم، زندگیشان را زیر نظر گرفتم و از آنها خواستم
در آزمایشهای من شرکت کنند.
نتایج نشان داد که هرچند این افراد به کلی
از این موضوع غافلند، کلید خوششانسی یا بدشانسی آنها در افکار و کردارشان
نهفته است. برای مثال، فرصتهای ظاهرا خوب در زندگی را در نظر بگیرید.
افراد خوششانس مرتبا با چنین فرصتهایی برخورد میکنند، درحالی که افراد
بدشانس نه.
با ترتیب دادن یک آزمایش ساده سعی کردم بفهم آیا این مساله
ناشی از توانایی آنها در شناسایی چنین فرصتهایی است یا نه. به هر دو گروه
افراد خوش شانس و بدشانس روزنامهای دادم و از آنها خواستم آن را ورق بزنند
و بگویند چند عکس در آن هست.
ما اعضای گروه روانشناختی کاریزما مشاور بیاییم در سال جدید با یکدیگر پیمان ببندیم که :
نخست)
محیط پیرامون خود را آلوده نکنیم و آنرا پاکیزه نگهداریم و تا جای ممکن در
پاک سازی آن همت کنیم و این فرهنگ را به هر شکلی که می توانیم در جامعه
گسترش دهیم
دوم) هر گاه اشتباهی از ما سر زد، آنرا بپذیریم و با فروتنی پوزش بخواهیم و در جبران آن بکوشیم
سوم) هنگام رانندگی تا جای ممکن بوق نزنیم و بیشتر از چراغ اتومبیل برای دادن علامت استفاده کنیم
چهارم) اگر کسی می خواهد از خیابان بگذرد، به ویژه اگر روی خط عابر پیاده باشد، با فاصله از او بایستیم و اجازه دهیم با آرامش بگذرد
در زیر 6 نکته عنوان میکنیم که کمکتان میکند وقتی زیر بار استرس زندگی خسته و کلافه شدید، احساس بهتری پیدا کنید.
1 - اسیر دام « اعتقاد به دنیای عادل » نشوید
اعتقاد به دنیایی عادل نوعی تعصب شناختی است که توسط روانشناسان اجتماعی
مورد مطالعه قرار گرفته است. بعنوان مثال، افراد اکثراً این رویکرد را
دارند که میگویند اگر دیگران فقیر هستند، مستحق آن فقر هستند.
اسیر این دام نشوید که فکر کنید اگر دچار مشکل هستید، مستحق آن مشکلاتید و به این دلیل باید عذاب بکشید که انسان بیارزشی هستید.
روزگار به هیچ وجه عادل نیست. بسیاری افراد باهوش و بااستعداد در شرایط
بسیار سخت زندگی میکنند. همه ما تصمیمات ضعیف در زندگی زیاد گرفتهایم.
گاهیوقتها این تصمیمات عواقب کمی به دنبال دارند و گاهی مجبور میشوید تا
آخر عمر با عواقب این تصمیمامتان دست و پنجه نرم کنید.
2 - به خودتان یادآور شوید که بهترین تلاشتان را میکنید
به خودتان یادآور شوید که باتوجه به امکانات و شرایطتان، هر چه از دستتان
همین الان برمیآید را انجام میدهید. تمرین کنید انعطافپذیر باشید تا
بتوانید از فرصتها برای تغییر بهره ببرید.
یعنی خواب بود یا واقعا اجاره نامه مغازه امضا شده بود ؟ ( مغازه که چه عرض
کنم یه خورده از یک زیر پله ای بزرگتر) علی آقا هنوز باورش نمیشد !
آرزویی که سالها ذهن اونو به خودش مشغول کرده بود به حقیقت پیوسته بود .
علی از بچگی که شاگرد قهوه چی بود ، این آروزی بزرگ را در سر پرورانده بود
که : “یه روز قهوه خونه خودمو راه میندازم” . بعدها که بزرگتر شد و شاهد
جمع شدن تدریجی قهوه خونه ها و تبدیل اونها به “کافی شاپ” بود ، ایده خودش
رو مرتب با شرایط روزگار تطبیق میداد و در نهایت ، چند سال قبل که مطمئن
شده بود فکر و ایده بکر و درستی داره ، دست به کار شد تا به این فکر جامه
عمل بپوشونه . تو این سالها فهمیده بود که شکل قدیمی قهوه خونه و حتی نوع
جدیدش “کافی شاپ” ، سرمایه گذاری زیادی میخواد :
اصل ملک یا سرقفلی ؛ اسباب و اثاثیه ، کارگر زیاد و ماهر و ……
تازه این ایراد رو داشت که ماشااله این جوونها میان دوتا کافه گلاسه سفارش
میدن و سه ساعت تموم کنگرمیخورن و لنگر میندازن . بخودش گفته بود : ” ولش
کن اینجوری نمیشه ، تازه من که پول حسابی ندارم . بایستی شریک بگیرم و تازه
اول دردسره ….. هیچی بابا ! اصلا اینجوری عملی نیست “.
پس
اولین نتیجه گیری مهمی که کرد این بود که بایستی کار و کاسبی کوچکی راه
بندازه و در نتیحه نمیتونه چیزی به اصطلاح ” سرو ” کنه . بایستی مشتری ها
پول بدن ، جنسشونو بردارن و ببرن . بقول فرنگی هاTake Away باشه .
خوب چی ؟ کجا ؟
به انسان بودنت شک کن اگر مستضعفی دیدی
ولی از نان امروزت به او چیزی نبخشیدی
به انسان بودنت شک کن اگر چادر به سر داری
ولی از زیر آن چادر به یک دیوانه خندیدی
...
به انسان بودنت شک کن اگر قاری قرآنی
ولی در درک آیاتش دچار شک و تردیدی
عبارات من نمیدانم، من اطلاع ندارم، من به اندازه کافی اطلاع ندارم، من مطمئن نیستم، من باید سئوال کنم، من باید فکر کنم، من شک دارم، من در این باره مطالعه نکردهام، من این شخص را فقط یک بار دیدهام و نمیتوانم در مورد او قضاوت کنم، من در مورد این فرد اطلاعات کافی ندارم، اجازه دهید من در این رابطه سکوت کنم، فردا پس از مطمئن شدن به به شما خبر میدهم، هنوز این مساله برای من پخته و سنجیده نیست و مشابه این عبارات در ادبیات عمومی ما، بسیار ضعیف است. تصور کنید اگر بسیاری از ما این گونه با هم تعامل کنیم، چقدر کار قوه قضائیه کم میشود. چقدر زندگی ما اخلاقیتر میشود و از منظر توسعه یافتگی چقدر جامعه تخصصیتر میشود.
اول حرف بزنید
یک آدم صبور و دهنقرص، گیر بیاورید و کل بدبختیها و جفتکهایی که از "الاغ زندگی" خوردهاید را با او تقسیم کنید…
بازگو
کردن مشکلات، وزن آنها را کم میکند… علاوه بر آن معمولا وقتی سفره دلتان
را جلو کسی باز میکنید، اوهم سفره خودش را برایتان باز میکند و یحتمل می
فهمید که شما در این دنیا، تنها آدم کتک خورده نیستید... و این یعنی
آرامش..حالا فرض ميكنيم همچين آدمي گير نياوردين برو بعدي
دوم اینکه فقط به زمان حال فکر کنید
مردی در کنار جاده دکه ای درست کرد و در آن ساندویچ می فروخت . چون گوشش
سنگین بود رادیو نداشت . چشمش هم ضعیف بود ، بنابراین روزنامه هم نمی خواند
. او تابلویی بالای سر خود گذاشته بود و محاسن ساندویچ های خود را شرح
داده بود . خودش هم کنار دکه اش می ایستاد و مردم را به خریدن ساندویچ
تشویق می کردو مردم هم می خریدند .
کارش بالا گرفت لذا او ابزار کارش را زیاد کرد . وقتی پسرش از مدرسه نزد او آمد به کمک اومی پرداخت ، سپس کمکم وضع عوض شد .
مقدار اين دو شاخص را هر هفته يكبار اندازهگيري نموده و به چهار سوال زير پاسخ دهند:
1- براي دستيابي به اهداف در هفته گذشته چه كردم؟
2- چه مشكلاتي در هفته گذشته پيش روي من بوده است؟
3- برنامه هفته آينده من براي دستيابي به اين اهداف چيست؟
4- اهداف يا شاخصهاي جديد من و اولويت بندي آنها نسبت به اهداف قبلي كدام موارد هستند؟
دختر کوچولو پرسيد:
اگر كوسه ها آدم بودند، با ماهي هاي كوچولو مهربانتر مي شدند؟
آقای كي گفت : اگر كوسه ها آدم بودند،
توی دريا براي ماهي ها جعبه های محكمي مي ساختند،
همه جور خوراكي توی آن مي گذاشتند،
مواظب بودند كه هميشه پر آب باشد.
برای آن كه هيچ وقت دل ماهي كوچولو نگيرد،
گاهگاه مهماني های بزرگ بر پا مي كردند،
چون كه گوشت ماهي شاد از ماهي دلگير لذيذتر است !
برای ماهی ها مدرسه مي ساختند وبه آن ها ياد مي دادند
كه چه جوری به طرف دهان كوسه شنا كنند
آشنایی با مهارتهای تسهیلگری؛ یادگیری روشهای موثر تسهیلگری جلسات
مشورتی؛ افزایش مهارت در ارتباط و همافزایی بیشتر در جلسات؛ کسب اطلاعات
در مورد روشهای جلب مشارکت؛ مفاهیم بهتری از تسهیلگری و فنون آن.
س.ش:
ممنون! کاری که هم اکنون انجام دادیم "گام نخست تسهیلگری" است؛ یعنی شناخت
نیاز مخاطب! به طور مثال، نکاتی که شما متذکر شدید جهت جلسه امروز را برای
من تا حدی تغییر داد و باعث شد که من متوجه بشوم که قصد شما از شرکت در این
کارگاه فقط کسب اطلاعات در مورد تسهیلگری کارگاههای آموزشی نیست، بلکه
اکثر شما میخواهید در مورد تسهیلگری "جلسات مشورتی و کاری" نیز تکنیکهای
تسهیلگری را بدانید. پس من با مثالهای جامع تر و فراتر از تسهیلگری
"کارگاه آموزشی" این جلسه را پیش خواهم برد.
نکتهای که باید در مورد
تسهیلگری به خاطر داشته باشیم این است که: در هر جلسهای که پای تسهیلگری
به میان میآید، قدم اول شناخت نیاز مخاطب است و نه اینکه بدون هیچ شناختی
از نیاز مخاطب، موضوع مد نظر را مطرح کنیم.
هیچ تکنیکی برای موفقیت
تسهیگلری - چه در جلسات کاری و چه آموزشی- کارساز نخواهد بود مگر اینکه شما
مخاطب خود را تا حدی بشناسید. این شناخت میتواند از تحقیق در مورد
سازمان، پروژههای مشابه قبلی، نیازهای آموزشی آنان و یا صحبت با کسانی
ایجاد شود که نسبت به مخاطب شما شناخت دارند. تسهیلگران زیادی را دیدهام
که پس از ورود به جلسه متوجه میشوند که چیزی از فعالیتهای سازمان و افراد
مخاطب خود نمیدانند.
بدون داشتن اطلاعات کافی در مورد مخاطب خود چطور میتوانید در طول جلسه موضوع را با جذابیت لازم برای آنان پیش ببرید.
و اما هدف از تسهیگری چیست؟
مدیریت مالی در پروژههای کارآفرینی اجتماعی شامل چه قدمهایی میشود؟
م.ت:
به نظر من مدیریت مالی در تمام پروژهها از جمله پروژههای کارآفرینی
اجتماعی از یک نظام ثابت پیروی میکند و در برگیرنده مراحل زیر است:
۱) تنظیم بودجه پروژه؛
۲) تجهیز منابع به خصوص منابع پشتیبان؛
۳) کنترل بودجه با هزینههای طرح؛
۴) به روز رسانی و ویرایش بودجه براساس روند اجرای طرح و هزینههای انجام شده؛
۵) و کنترل نقدینگی پروژه.
البته
باید دقت داشته باشید که هر پروژه معمولا تعدادی حامی مالی دارد. در
نتیجه، یکی دیگر از بخشهای اصلی مدیریت مالی پروژه، تنظیم گزارشات مناسب
برای گروههای مختلف ذینفع است؛ از جمله حامیان مالی، مدیریت سازمان مجری و
کل سازمانهای نظارتی دیگر.
يكي از روزهاي سال اول دبيرستان بود. من از مدرسه به خانه بر مي گشتم كه يكي از بچه هاي كلاس را ديدم. اسمش مارك بود و انگار همهي كتابهايش را با خود به خانه مي برد.
با خودم گفتم: 'كي اين همه كتاب رو آخر هفته به خانه مي بره. حتما ً اين پسر خيلي بي حالي است!'
من براي آخر هفته ام برنامه ريزي كرده بودم (مسابقهي فوتبال با بچه ها،
مهماني خانهي يكي از همكلاسي ها) بنابراين شانه هايم را بالا انداختم و به
راهم ادامه دادم.
همينطور كه مي رفتم، تعدادي از بچه
ها رو ديدم كه به طرف او دويدند و او را به زمين انداختند. كتابهاش پخش شد
و خودش هم روي خاكها افتاد.
عينكش افتاد و من ديدم
چند متر اونطرفتر، روي چمنها پرت شد. سرش را كه بالا آورد، در چشماش يه غم
خيلي بزرگ ديدم. بي اختيار قلبم به طرفش كشيده شد و بطرفش دويدم. در
حاليكه به دنبال عينكش مي گشت، يه قطره درشت اشك در چشمهاش ديدم.
شركتهاي خانواده محور در شرايط بحران بسيار بهتر از سايرين ركود را پشت سر ميگذارند. اما چگونه؟
برای
بسیاری از افراد عبارت «کسبوکار خانوادگی» تداعی کننده شرکتی کوچک یا
متوسط با تمرکز محلی و مجموعهای از مشکلات از قبیل جر و بحث بر سر جانشینی
است.
در حالی که بسیاری از شرکتهای خانوادگی قطعا با این تعاریف
همخوانی دارند، اما نقش قدرتمندی را که این شرکتها در اقتصاد جهانی بازی
میکنند در این تعاریف منعکس نمیشود. این کسبوکارهای خانوادگی نه تنها
شرکتهای عظیم و جهانی مثل سامسونگ، والمارت، گروه تاتا و پورشه را شامل
میشوند، بلکه آنها طبق تحلیل گروه مشاورین بوستون، بیش از 30 درصد تمام
شرکتهایی با فروش بالغ بر یک میلیارد دلار را تشکیل میدهند.
خرد جمعی
بر این باور است که ساختار مالکیت منحصر به فرد کسبوکارهای خانوادگی به
آنها جهتگیری طولانی مدتی میدهد که سایر شرکتها اغلب فاقد آن هستند. اما
با این حال،آگاهی کمی درباره اینکه دقیقا چه چیزی کسبوکارهای خانوادگی
را متفاوت میسازد، وجود دارد. برخی از مطالعات نشان میدهند که به طور
متوسط آنها بهتر از سایر کسبوکارها عمل میکنند اما سایر مطالعات خلاف آن
را ثابت میکند.
برای پاسخ به این پرسش، گروه ما به همراه سوفیا میگنن،
دستیار محقق در مرکز تحقیقاتی مدیریت و اقتصاد در دانشگاه اکول پلیتکنیک،
فهرستی از 149 کسبوکار خانوادگی با درآمدهای بیش از یک میلیارد دلار را
جمعآوری کردند، آنها در کشورهای کانادا، ایالات متحده، فرانسه، اسپانیا،
پرتغال، ایتالیا و مکزیک قرار داشتند.
آینده جوامع در سرتاسر جهان توسط شش عامل پیشراننده خارج از حوزه کنترل
دولتها شکل میگیرد. تغییرات وسیع ترکیب جوامع، جهانیسازی، مسائل
زیستمحیطی، روابط اجتماعی، ثبات اجتماعی و فناوری قطعاً تمامی دولتها را
تحت تأثیر قرار داده و پاسخهایی منحصر به فرد از سوی هر کشور را میطلبند.
مواجهه با این محرکهای جهانی نیازمند همکاریهای دائمی میان کشورها است و
آغاز این همکاری، ارتباطات جدی و چندجانبه و استانداردهای فنی و عملیاتی
مشترک است. علاوه بر این، اتخاذ راهبردهای مؤثر نیازمند تعهد دولتها به
تسهیل تلاشها از طریق بنیادهای متعدد درون کشور و بهبود سطح تعامل با
سازمانهای فراملیتی است.
محرکهای جهانی
محرکهای ششگانه مورد
اشاره به صورت همزمان بر دولتها و جوامع اثر میگذارند. به دلیل ماهیت
اثرگذاری شدید و غیر قابل کنترل این عوامل، از آنها با عنوان محرک یاد
میشود. مجموعه این محرکها با شدت و ضعف متفاوت بر تمامی کشورها اثر
میگذارند. این مجموعه از محرکهای قدرتمند، ترکیبی از فرصتها و تهدیدات
را فرا روی کشورها قرار میدهند و هر دولت و کشور با تمامی این محرکها
مواجه خواهد شد. در ادامه به تبیین ماهیت این تغییرات و نمونههایی از آنها
اشاره میشود.
محرک اول: تغییر در ویژگیهای جمعیتشناختی
یک روز، زنی با یک مجله در دست پیش شوهرش میآید و میگوید، «عزیزم، این
مقاله فوقالعاده است. یک فعالیتی را توضیح میدهد که هر دوی ما
میتوانیم برای بهتر کردنواجمان آن را انجام دهیم. موافقی امتحانش کنیم؟»
همسرش میگوید، «حتماً!»
زن توضیح میدهد، «این مقاله میگوید که یک روز هر کدام از ما یک لیست
جداگانه از چیزهایی درمورد همدیگر که دوست داریم تغییر دهیم تهیه کنیم.
چیزهایی که اذیتمان میکنند، اشکالات کوچک و از این قبیل. و بعد فردای آن
روز این لیست را به همدیگر بدهیم، موافقی؟»
شوهر لبخند زده میگوید، «موافقم!»
آن روز مرد کاغذی برداشته و در اتاق نشیمن نشست. زن به اتاق خواب رفت و
همان کار را کرد.
دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت:
مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.
بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه
داد، بعد لبخندی زد و گفت:
چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش میدی، میتونی یک مشت شکلات به عنوان
جایزه برداری.
ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای
برداشتن شکلاتها خجالت میکشه گفت: "دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار"
ما معتقدیم که ” عصرِ ارتباطات ” نام ِ دروغینی بیش نیست . مثل ِ همان پدر و
مادرهایی که دخترهای سبزه ء خود را ” سپیده ” مینامند و پسرهای کچل خود را
” زلفعلی ” و «سندرمِ داون» دارهای خود را ” فهیم” می خوانند ،
سیاستمداران و مدیران و بزرگان ِ بشریت هم به دروغ این عصر را ” عصر ِ
ارتباطات ” مینامند!
این عصر ، عصر ِ ” تنهایی و در خود فرو رفتن ”
است ! اینکه در جیب ِ همه ، از پیرمرد ِ ۸۰ ساله ی محله ی ما تا بچه های ۵
ساله مهد کودکی یک تلفن ِ همراه است ، دلیلی بر با هم بودن ِ آدم ها نیست .
هیچ کس یک ظهر ِ دلگیرِ جمعه که دلت دارد از سینه در می آید و خفه شدی از
بی هم صحبتی ، زنگ نمی زند و نمی پرسد ” حالت خوب است ؟ ” ، هیچ کس تو را
به نوشیدن ِ قهوه های بیمزه ی کافه عکس و یا خوردن کیک های خوشمزه ی کافه
فرانسه و یا حرف زدن در کافه سیاه و سپید با آن مدیر ِ بد اخلاقش دعوت
نمیکند! هیچ کس نمی گوید بیا با هم برویم جاده چالوس و کباب و ماهی ِ قزل
آلا بخوریم . هیچ کس تو را به پیاده روی یک عصر ِ پاییزی دعوت نمیکند. هیچ
کس حتی تنهایی اش را با تو سهیم نمیشود. وقتی زنگ می زنند با خودت شرط می
بندی که حتما کاری از تو توقع دارد و بدتر از آن شرط می بندی برای پرسیدن
حالت زنگ زده است یا کاری دارد و همیشه می بازی. و تماشایی است تعجب
دوستان و اقوام وقتی فقط بخاطر دیدنشان بهشان سر می زنی یا تماس می گیری .
سهم ِ ما از ارتباطات ،گسترش ِدردسرها و گرفتاریهایمان است .
وارد خونه شد و چشمش که به دیوار افتاد بهت زده شد!
دختر کوچولو تکه بزرگی از کاغذ دیواری رو کنده بود!
نتونست خودش رو کنترل کنه و حسابی سرش داد زد و ...
فردا روز پدر بود.
دخترک ، قوطی کوچولوئی رو که با کاغذ دیواری کادو پیچ کرده بود آورد و گفت :
بابائی روزت مبارک ، خیلی دوستت دارم.
خدای من!
حالا چکار کنم؟
از ديدگاه شيعه، ولايت فقيه در عصر غيبت ادامه ولايت امامان معصوم (ع)
است، همان گونه كه ولايت آنها در امتداد ولايت نبى اكرم (ص) قرار دارد و
در رأس جامعه اسلامى و در مقام مديريت كلان آن بايد يك اسلام شناس قرار
گيرد كه اگر معصوم (ع) حضور داشت، شخص او و اگر نبود، فقيهان اين مسئوليت
را بر عهده خواهند داشت.
وي افزود: اين ديدگاه از نتايج پذيرش اين
نكته است كه وظيفه اصلى حكومت از ديدگاه اسلام، بسط ارزشها و احكام الهى
در جامعه است و براى تحقّق چنين آرمانى نياز است در بالاترين مصدر
تصميمگيرى، شخصى آگاه به دين قرار گيرد. البته بدون شك اين شخص بايد از
اوضاع خارجى نيز مطلع و توانايى اداره جامعه را نيز دارا باشد.
عضو
شوراي عالي مجمع جهاني اهل البيت عليهم السلام و رئیس مؤسسه رواق حکمت با
بيان اينكه اهميت بحث ولايت فقيه تا آنجا است كه برخي از فقها تصريح
كردهاند، مسئله ولايت فقيه، امري اجماعي و مورد اتفاق فقيهان شيعه است،
خاطرنشان كرد: آنان اصل ولايت فقيه را قبول داشتهاند و گفتهاند بايد
فقيهي وجود داشته باشد تا زمامداري امور جامعه اسلامي و اجراي احكام الاهي
در عصر غيبت را بر عهده بگيرد؛ به طور مثال شيخ مفيد پيرامون اجراي حدود
الاهي توسط فقيه عادل ميگويد «اما مسئله اجراي حدود الاهي، مربوط به سلطان
و حاكم اسلامي است كه از سوي خداوند متعال نصب ميشود؛ اينها عبارتند از
امامان هدايت آل محمد (ص) و كساني كه ائمه آنها را به عنوان امير يا حاكم
نصب كنند و ائمه اظهار نظر در اين مطلب را به فرض امكان آن، به فقهاي شيعه و
پيرو خود واگذار كردهاند».
درست است که کتاب می نویسیم؛ سایت، مجله، تلویزیون و ابزار داریم و هم
اکنون در بسیاری از نقاط شیعه در حال معرفی است ولی چرا اکثر علمای غیر
شیعی جهان اسلام اطلاعاتی بسیار کم در مورد شیعه دارند؟
مدرس عالی
خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم معتقد است که نه تنها شیعه در میان علما و
عوام مسلمان و غیر مسلمان جهان ناشناخته است بلکه حتی در میان خود شیعیان
نیز مکتب تشیع به درستی معرفی نشده است. وی اولین مشکل را در شناخت درست
مسأله می داند و می گوید: علی رغم اینکه میدانیم شیعه را باید معرفی کنیم
ولی نمیدانیم کجای مسأله مبهم و کجا ناشناخته است یا برای چه کسی و به چه
شکلی ناشناخته است یا اساسا چرا ناشناخته است؟
افسردگی همانند دیگر احساسات انسان، دوستی مهربان است که اگر ذهنمان را
پذیرای پیام او کنیم، در می یابیم که با نیتی خالص و عاشقانه ،قصد دارد ما
را به بیداری و یکپارچگی برساند. افسردگی همیشه ناشی از این است که شرایط
زندگی ما با خود واقعی و خواسته های قلبی مان هماهنگ نیست. افسردگی می
گوید: ” تو آنچه را که می توانی باشی رها کرده ای و به کمتر از آن رضایت
داده ای.”
افسردگی دوستی مهربان است که از دیدن ما رنج می برد.
چه چیز باعث رنج ما می شود؟
هرگاه
اسیر ترس ها و شک های درون خود نسبت به قابلیت بروز خواسته ها، رویاها و
ایده های خلاقمان هستیم و به خاطر این ترس ها از عمل دست می شوییم، رنج می
کشیم. کم کم با فاصله گرفتن از قدرت و پتانسیل خود ، افسردگی به سراغمان می
آید تا بلکه هشدار دهد.
وقتی به زبان و پیام افسردگی توجه می کنیم ،
می بینیم تا روزی که مصمم به تغییر شرایط زندگی خود نشده ایم،طعم تلخ
افسردگی در زبان ما می ماند و رنج ما ادامه پیدا می کند.
رئیس موسسه علمی تحقیقاتی دانش تندرستی با بیان اینکه «ما باید ماشین
تولیدکننده بیماری، یعنی سبک زندگی ناسالم را خاموش کنیم.» افزود:«
مهمترین اقدام در این زمینه، تغییر سبک زندگی است که به بررسی تخصصی نیاز
دارد ؛ بنابراین فقط از راه تبلیغ در رسانهها نمیتوان به این مهم دست
یافت، بلکه باید این تغییرات صورت بگیرد.»
دکتر گلی در گفتوگو با
سلامتنیوز درباره محورهای سبک زندگی گفت: «محورهای سبک زندگی شامل خواب
سالم ، روابط جنسی سالم، خوردن و نوشیدن سلامت، پرهیز از سوء مصرف مواد،
ورزش و مدارا با استرس است.»
«برای کشتیهای بی حرکت، موجها تصمیم میگیرند…»
این یادداشت برداشتی
از مقالهی وبسایت هاروارد بیزنس ریویو است، که ترجمه آن را تقدیم همراهان
عزیز میکنم. در ضمن، برای دریافت و مطالعه اصل مقاله به قلم مارک بونچک و
کریس فاسل (Mark Bonchek and Chris Fussell)، میتوانید به نشانی
http://blogs.hbr.org/cs/2013/02/use_doctrine_to_pierce_the_f.html مراجعه
فرمایید.
اصطلاح غبار جنگ (The Fog of War) اشاره به شرایط عدم
قطعیت و بلاتکلیفی و تردید در میان جنگاوران و سربازان در میدان نبرد دارد.
در بازارهای کنونی نیز، رهبران کسب و کار کم و بیش با چنین چالشی مواجهند؛
چگونه فضای متلاطم و غبارآلود کسبوکار را به فضایی شفاف تبدیل کنیم؟!
ابزارهای
سنتی مدیریت – یعنی برنامه ریزی و استراتژی – دیگر به همان میزان سابق
کافی و کارا نیستند. استراتژی و برنامهریزی درست مانند نور چراغ بالا در
خودروها هستند، که تنها قادرند گاه به صورت مقطعی و جهشی دید را بهبود دهند
و مه و غبار را بشکافد.
امريكا: ۸ ساعت كار، ۸ ساعت استراحت، ۲ ساعت ماندن در ترافيك، ۲ ساعت تفريح ناسالم، ۲ ساعت تماشاي تلويزيون، ۲ ساعت كار با اينترنت
**
پيترز: ما بيش از 60 سال است که مشغول آموزش هستيم و دانشکده سازماني ما در کروتون ويل، که قديمي ترين نمونه در ايالات متحده است، از اواسط دهه پنجاه دوره هاي آموزش مديريت 13 هفته اي ارائه مي کرد. البته ما در طول زمان متحول شديم و اکنون طولاني ترين دوره ما، 3 هفته زمان مي برد. در هر حال، آموزش در فرهنگ سازماني ما ريشه اي عميق دوانيده است.
اگر بهتجربه دریافتهایم که رسیدن به ثروت و خوشبختی -اگر نشدنی نباشد- خیلی سخت و دشوار است، به دلیل ذات آنها نیست. بلکه همانطور که در مقالههای دیگرم در نشریات و وبسایت مکتب کمال و همینطور در سمینارها و کارگاههای «شاد باشید و ثروتمند شوید» بارها بیان کردهام، علت اصلی ایجاد چنین ذهنیتی در ما، شکستهای مکرری است که در راه رسیدن به آنها برایمان پیش آمده و تجربه کردهایم. بهاشتباه، کمکم به این باور رسیدهایم که ما ناتوان هستیم، یا هنوز بهقدر کافی لیاقت داشتن این موهبتها را نداریم، و یا بدشانس هستیم. و البته تجربیات گذشتگان و واقعیتهای زندگی و مشاهده زندگی اطرافیان، همه و همه پذیرفتنِ این باورِ غلط را تسهیل و تشدید میکنند.
- موفقیتهای فردی: چقدر به علاقههای فردی خود توجه دارید و برای انجام آنها وقت میگذارید؟ چقدر احساس میکنید بهترین دوست خودتان هستید و کارهایی را که دوست دارید انجام میدهید؟ آیا اگر مثلا به عکاسی علاقه دارید، میخواهید دورههای آموزشی دلخواهتان را بگذرانید، کتابهایی را که دوست دارید بخوانید، به سفر بروید، در رستورانی با خوتان خلوت کنید و خودتان را به یک غذای خوشمزه مهمان کنید و... برای این کارها وقت میگذارید؟ هر چه بیشتر بتوانید به این امور بپردازید و احساس رضایت داشته باشید که این علائق شما پاسخ مناسب میگیرند و بهعبارت دیگر، مورد غفلت و چشمپوشی واقع نشدهاند، امتیاز شما در این بخش بالاتر است.
2. ناهماهنگی شناختی (Cognitive Dissonance): این حالت زمانی رخ میدهد که ما به واسطه وجود دو عقیده متضاد در ذهنمان احساس ناراحتی میکنیم. ناهماهنگی شناختی تقریبا در تمام تصمیمهایی که میگیریم
من گفتم : آقا اجازه؟ ما نمیترسیم. آقای افتخاری گفت : کیف و کتابت را بردار و زود از کلاس برو بیرون. گمان میکنم که محمود مرا لو داده باشد؛ وگرنه آقای افتخاری از کجا میدانست که من قورباغه را به کلاس آوردم؟!.
او زندگی و خانوادهاش را دوست داشت اما چيزی از درون او فرياد میزد كه تو بيش از اين هستی… تا اين كه يک روز كه داشت در مزرعه بازی میكرد متوجه چند عقاب شد كه در آسمان اوج میگرفتند و پرواز میكردند. عقاب آهی كشيد و گفت: “ای كاش من هم میتوانستم مانند آنها پرواز كنم.”
درباریان کشاورزی متواضع را نزد شاه آوردند و گفتند اوست که شاهین را به پرواز درآورد.
به همین دلیل در طول زندگى چشمانمان فقط صفات نیک خودمان را مىبیند و عیوب همسفرى که جلوى ما حرکت مىکند.
ما مسلمان شدیم که جزیه ندهیم.
تعطیل یک روز معین در هفته به عنوان تعطیل هفتگی در همه حال و بدون هیچ استثنایی اجباری بوده و این تعطیل علی الاصول در روز “جمعه” خواهد بود و تغییر آن به روز دیگری در هفته چنانچه در امور مربوط به خدمات عمومی نبوده و نوع و یا ضرورت کار نیز آنرا ایجاب نکند (که در صورت بروز اختلاف در این زمینه حل آن با مراجع حل اختلاف می باشد) صرفاً با توافق طرفین امکان پذیر است.
چون یعنی دوستانی دارم که پیشم میان.
سال ها گذشت. پدر بازگشت، ولی به جز یکی از پسرانش کسی باقی نمانده بود، از او پرسید : مادرت کجاست ؟ پسر گفت : سخت بیمار شد و چون پولی برای درمانش نداشتیم، حالش وخیم تر شد و مرد.
این نتیجه تحقیق روانشناسان دانشگاههای فلوریدا، مینه سوتا و استنفورد است که درویژه نامه "جورنال روانشناسی مثبت" منتشر شده است.
ادهوكراسي نوعي از سازمان است كه در نقطه مقابل بوركراسي قرار دارد. اين واژه براي اولين بار در سالهاي 1970 توسط آلوين تافلر بكار برده شد و از آن زمان به بعد در اغلب تئوري هاي مديريت سازمان (به ويژه سازمان آنلاين[1]) مورد استفاده قرار مي گرفته است كه بعدها توسط محققين ديگري مانند هنري مينتزبرگ توسعه بيشتري يافت.
نیازی به معرفی گاندی نیست. همگان مردی که در سال ۱۹۴۷ هند را از استعمار انگلیس رهایی بخشید می شناسند.
اما این شبکه ها باعث تغییر هویت آنلاین ما هم شده است. بیشتر ما از یک حساب ایمیل استفاده می کنیم اما ممکن است در چند شبکه اجتماعی عضو باشیم و در هر کدام از آنها چندین عکس، اطلاعات شغلی، اطلاعات شخصی و … داشته باشیم. با آمدن شبکه های اجتماعی جدید، شبکه های قبلی که عضو بودیم را رفته رفته فراموش می کنیم و معمولاً اطلاعات شخصی خود را روی آنها بدون کوچکترین تغییری رها می کنیم و اجازه می دهیم تا آن اطلاعات براحتی در دسترس میلیاردها نفر قرار گرفته شود.
یک شمع روشن می تواند هزاران شمع خاموش را روشن کند و ذره ای از نورش کاسته نشود …
«هنرجنگ» یکی از قدیمیترین کتابها در استراتژی نظامی در جهان است. در جنگ، زمانی که قادر به حمله هستیم، باید عکس آن را نشان دهیم. وقتی میتوانیم از نیروهایمان استفاده کنیم، باید طوری وانمود کنیم که نمیتوانیم. وقتی که نزدیک دشمن هستیم باید کاری کنیم که دشمن خیال کند دور هستیم. زمانی که دور هستیم باید خود را نزدیک نشان بدهیم. سپس حمله را آغاز کنید و دشمن را شکست بدهید. کسب و کار و تجارت مانند جنگ است. همان طور که در جنگ با دشمن درگیر هستیم، در تجارت هم با رقبا در نبردیم. توانایی تطبیق دشمن جنگی با رقیب تجاری، تصرف زمینهای همسایه با بازارهای جدید تجاری، روز و شب جنگیدن با زمان ورود کالا به بازار رقابت و...مثالهایی از این مقایسه هستند.
این چگونه حالی است؟
آیا میدانند انتظارات شما از آنها چیست؟ و وقتی «چرایی» و «چگونگی» انجام امور را دریافتند، آیا به اندازه کافی به آنها استقلال میدهید تا کارها را به طور موثر و به موقع انجام دهند؟ اینها مسائل واقع بینانه کسب وکار هستند که همه مدیران با آن روبهرو میشوند. برای توجه موثرتر به این مسائل و رسیدن به اهداف کسب وکار به شیوهای درست، تفکراتی وجود دارد که به آنها اشاره میشود.