تبدیل تهدید به فرصت در «حمراء الاسد»
تبدیل تهدید به فرصت در «حمراء الاسد»
سید یاسر قزوینی حائری – دکتری تاریخ اسلام
مقدمه
«تبدیل تهدید به فرصت» اصطلاح یا تعبیری است که در سال های اخیر از سوی مسئولان و مدیران کشور تکرار می شود. به نظر می رسد این تعبیر، ظرفیت بالایی را برای مدیریت به ویژه مدیریت راهبردی ایجاد می کند. در این نوشته سعی شده است تا با نگاهی اختصاصی به یکی از غزوات رسول اکرم صلی الله علیه و آله ارتباطی بین حوادث این غزوه با مفهوم پیش گفته برقرار شود، و از غزوه حمراء الاسد، به زبان مدیریت راهبردی امروزی تفسیری جدید ارائه شود. این ارتباط بیگمان برای امروز ما بسیار درس آموز می باشد.
در ابتدا بر آنیم تا با مفهوم «تبدیل تهدید به فرصت» بیشتر آشنا شویم و دست کم دریابیم این مفهوم در چه فضایی مطرح شده و چه ریشه هایی دارد.
تکنیک تحلیل «سوآت»
به نظر می رسد تعبیر «تبدیل تهدید به فرصت» در فضای بهره گیری از تکنیک تحلیل و سنجش وضعیت سوآت SWOT که تکنیکی کارا در تصمیم گیری و مدیریت، و ارائه راهبردهای خرد و کلان می باشد شکل گرفته باشد. در سطور ذیل به توضیح تکنیک پیش گفته می پردازیم و ارتباط آن با تعبیر «تبدیل تهدید به فرصت» را به اختصار توضیح می دهیم:
سوآت یکی از تکنیک هایی است که توان کاربرد در بخش قابل توجهی از فرایند مدیریت را دارد. این تکنیک را می توان نه تنها در مرحله تدوین « سنجش وضعیت » بلکه در مرحله راهبرد نیز مورد استفاده قرار داد . از آنجا که در مراحل تحلیل وضعیت و تدوین راهبرد، مباحث می توانند به راحتی تحت تاثیر سیاست های روز یا سلیقه و اقتدار شخصیتی افراد قرارگیرند، تکنیک سوآت با ایجاد نظم، ساختاردهی، عینیت بخشی، شفاف سازی و تمرکز بخشی هدفمند به مباحث، قادر است نقش موثری را در ارتقاء کیفیت تصمیم سازی های محیطی ایفا نماید . ماتریس «سوآت» یک چارچوب مفهومی برای شناسایی و تحلیل «تهدیدها»، «فرصت ها» در محیط خارجی و ارزیابی «ضعف ها» و «قوت های» درونی یک سیستم است. این تکنیک را برای سهولت TOWS و یا SWOT نامیده اند. [۱] تحلیل SWOT ابزاری کارآمد برای شناسایی شرایط محیطی و توانایی های درونی سازمان[۲] است. پایه و اساس این ابزار کارآمد در مدیریت استراتژیک، شناخت محیط پیرامونی سازمان است. حروف SWOT که آن را به شکل های دیگر مثل TOWS هم می نویسند، ابتدای کلمات Strength به معنای قوت ، Weakness به معنای ضعف، Opportunity به معنای فرصت و Threat به معنای تهدید است.[۳]
ماتریس «سوآت» امکان تدوین چهار انتخاب یا راهبرد متفاوت را فراهم می آورد . البته در جریان عمل برخی از راهبردها با یکدیگر هم پوشانی داشته و یا به طور همزمان و هماهنگ با یکدیگر به اجرا درمی آیند. برحسب وضعیت سیستم چهار دسته راهبرد را که از نظر درجه کنش گری متفاوت هستند می توان تدوین نمود:
y
راهبردهای چهارگانه براساس تحلیل سوآت
۱- راهبرد دفاعی(راهبرد حداقل – حداقل)
هدف کلی این راهبرد ، که می توان آن را «راهبرد بقاء» نیز نامید، کاهش ضعف ها به منظور کاستن و خنثی سازی تهدیدات است.
۲- راهبرد انطباقی (راهبرد حداقل – حداکثر)
راهبرد انطباقی تلاش دارد تا با کاستن از ضعف ها بتواند حداکثر استفاده را از فرصت های موجود ببرد . یک سازمان ممکن است در محیط خارجی خود متوجه وجود فرصت هایی شود ولی به واسطه ضعف های سازمانی خود قادر به بهره برداری از آن نباشد. در چنین شرایطی اتخاذ راهبرد انطباقی می تواند امکان استفاده از فرصت را فراهم آورد.
۳- راهبرد اقتضایی (حداکثر – حداقل)
این راهبرد بر پایه بهره گرفتن از قوت های سیستم برای مقابله با تهدیدات تدوین می گردد و هدف آن به حداکثر رساندن نقاط قوت و به حداقل رساندن تهدیدات است. با این وجود از آنجا که تجارب گذشته نشان داده است که کاربرد نابجای قدرت می تواند نتایج نامطلوبی به بار آورد هیچ سازمانی نباید به طور نسنجیده از قدرت خود جهت رفع تهدیدات استفاده کند.
۴- راهبرد تهاجمی (حداکثر – حداکثر)
تمام سیستم ها خواهان وضعیتی هستند که قادر باشند توامان قوت و فرصت های خود را به حداکثر برسانند. بر خلاف راهبرد دفاعی که یک راه حل واکنشی(Reactive) است راهبرد تهاجمی یک راه حل کنش گر(Proactive) می باشد. در چنین وضعیتی سازمان با استفاده از نقاط قوت خویش جهت گسترش خود گام برمی دارد .[۴]
تاریخچه تحلیل سوآت
ریشه روش تحلیل سوآت را به سال های دهه شصت میلادی یا چند سال پیش از آن باز می گردانند. گفته می شود که برای نخستین بار فلیپ سلزنیک در سال ۱۹۵۷ در کتاب Leadership in administration فاکتورهای اصلی یک سازمان را در نسبت با محیط اطراف سنجیده و تحلیلی ترکیبی از عناصر بیرونی و درونی سازمان ارائه کرده است.[۵] «هاینز وی ریچ» در سال ۱۹۸۲ برای نخستین بار طی مقاله ای از تکنیک سوآت به عنوان ابزاری برای سنجش وضعیت نام برد،[۶] اما به نظر برخی از صاحبنظران این عرصه یعنی تکنیک تحلیل سوآت تکنیک تازه ای نیست بلکه در طول تاریخ مورد استفاده بوده است،[۷] و تنها کاری که صورت گرفته است سامان دهی آن در یک ماتریس می باشد.
سیره نبوی از منظر تحلیل «سوآت»
با توجه به اینکه روش تحلیل «سوآت» روشی منطقی می باشد و پیش از سامان یابی در قالب ماتریس سوآت بی شک از سوی خردمندان و استراتژیست های عالم مورد استفاده بوده است، بسیاری از مقاطع سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله را می توان بر مبنای این تحلیل بررسی کرد. اگر ظهور و رشد اسلام در سرزمین عربستان و گسترش آن را یکی از معجزات رسول خدا و اسلام تلقی کنیم که بیگمان چنین است، این امر در کنار تأییدات الهی بی شک در قالب انسانی و اجتماعی خود نتیجه مدیریت های داهیانه رسول اکرم صلی الله علیه و آله می باشد. در این بین برخی از کارشناسان مقاطعی از سیره رسول خدا را با نگاه به این سامانه تحلیل استراتژیک مورد سنجش قرار داده اند.[۸]
شاید بتوان مقاطع مختلفی از سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله را با هر یک از راهبردهای چهارگانه برگرفته از سوآت تطبیق داد. به عنوان نمونه شاید بتوان مقطع زندگی مسلمانان در شعب ابیطالب را با راهبرد دفاعی(راهبرد حداقل – حداقل) تطبیق داد، که در آن مسلمانان از طرفی در ضعف بودند و از طرف دیگر به لحاظ بیرونی نیز تهدید قریش بسیار بالا بود و تلاش اصلی مسلمانان برای بقا بود. با توجه به تشکیک جدی برخی پژوهشگران نسبت به اجبار مسلمانان و بنی مطلب بر رفتن به شعب ابیطالب توسط مشرکان،[۹] می توان استقرار مسلمانان و بنی هاشم در شعب ابیطالب را در صورت اختیاری بودن در راستای یک استراتژی دفاعی تلقی کرد. یا به عنوان نمونه می توان فتح مکه را یک استراتژی تهاجمی (حداکثر – حداکثر) تلقی کرد که در آن سازمان در قدرت خود به سر می برد و فرصت های بیرونی نیز به دلیل ضعف دشمن بالاست. همچنین شاید بتوان صلح حدیبیه را یک راهبرد اقتضایی (حداکثر – حداقل) تلقی کرد که قدرت مسلمانان در آن بالا اما تهدید دشمن نیز به دلیل پیمانی که با سایر قبایل دارد بالاست، امری که پس از نقض معاهده صلح حدیبیه توسط متحدان قریش از میان رفت و به راهبرد تهاجمی فتح مکه تبدیل شد. البته نباید فراموش کرد که صلح حدیبیه در آیات قرآن فتح مبین تلقی شده است[۱۰] که بحث در این باب مجال دیگری می طلبد.
تبدیل تهدید به فرصت و ضعف به قوت
پس از شناسایی قوت ها و ضعف ها و تهدیدها و فرصت ها در ماتریس سوآت و مدیریت قوت ها و ضعف های درونی با توجه به تهدیدها و فرصت های بیرونی، گاهی سازمان می تواند شرایط را به کلی تغییر داده و اساساً ضعف را به قدرت و تهدید را به فرصت تبدیل نماید. برخی بر آنند که سوآت می تواند شرایط تبدیل ضعف به قوت و تهدید به فرصت را فراهم آورد.[۱۱] درواقع به نظر می رسد گاهی برخی تهدیدات دارای ظرفیت هایی می باشند که در فرصت ها یافت نمی شوند، و می بایست با نگاهی خردمندانه از آن ها بهره برد تا در نتیجه تهدید به فرصت و یا ضعف به قوت تبدیل شود. شاید بتوان گفت که ضعف و قوت و تهدید و فرصت که در تحلیل سوآت از آن سخن گفته می شود به نحوی نسبی و سوبژکتیو و متناسب با نگاه و ایده فاعل شناسا تعریف می شود، امری که شاید در خود تحلیل سوآت که بیشتر در عرصه های بازار کار و کارآفرینی مورد بهره قرار می گیرد، کمتر مورد توجه می باشد. در هر صورت می توان گفت چه به لحاظ سوبژکتیویته و چه از جهت انعطاف شرایط گاهی می توان تهدید را به فرصت و ضعف را به قوت تبدیل کرد. به نظر می رسد فراهم آوردن چنین شرایطی یعنی تبدیل تهدید به فرصت یا ضعف به قدرت یکی از موفق ترین مدیریت های راهبردی به شمار رود. در این بین با کمی دقت می توان از این قسم مدیریت راهبردی نیز در تصمیم گیری های رسول اکرم صلوات الله و سلامه علیه مشاهده نمود. بی شک با جستجوی بیشتر می توان به نتایج بهتری نیز رسید، از همین رو به نظر می رسد شکل گیری یک پروژه تحقیقی گروهی برای ترجمه سیره پیامبر صلی الله علیه و آله به ویژه مغازی آن حضرت به زبان مدیریت استراتژیک روز بسیار راهگشا باشد. در این چند سطر آنچه می خوانید اشاره به چند نمونه است آن هم بر مبنای بضاعت کم نگارنده.
با کمی توجه می توان به نمونه هایی از تبدیل تهدید به فرصت در سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله دست یافت. شاید هجرت مسلمانان به حبشه یکی از این راهبردهای داهیانه باشد که در آن تهدید به فرصت تبدیل شده باشد. دلایل محکمی وجود دارد که نشان می دهند هجرت گروهی از مسلمانان به حبشه تنها برای دور ماندن از ظلم مکیان نبوده است، بلکه برای جستجوی یک پایگاه تبلیغی بیرون از جزیره العرب[۱۲] و رساندن پیام اسلام به آن سوی دریا بوده. در اینجا به نظر می رسد از تهدید قریش نسبت به مسلمانان فرصت هجرت به حبشه ایجاد شده است. درواقع اگر تهدید قریش نبود، مسلمانان بهانه ای برای پناه بردن به حبشه و رساندن پیام اسلام به آن سرزمین نداشتند، پس تهدید قریش نسبت به مسلمانان به گونه ای برای هجرت به حبشه و ایجاد یک پایگاه به دور از تنگناهای مکه ظرفیت سازی کرده بود، و این مدیریت راهبردی داهیانه پیامبر بود که از یک تهدید فرصت ساخته است.
غزوه حمراء الاسد
یکی دیگر از نمونه های اعجاب بر انگیز تبدیل تهدید به فرصت و ضعف به قوت در سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله مربوط به غزوه حمراء الاسد می باشد که کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
حمراء الاسد منطقه ایست در فاصله هشت میلی مدینه[۱۳] که رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از حوادث اسفناک غزوه احد و پس از اینکه اطلاع یافتند ابوسفیان با لشکر قریش بر آن است که برای یکسره کردن کار مسلمانان به مدینه یورش آورد، برای رویارویی با لشکر ابوسفیان در آن منطقه مستقر شدند.
در ابتدا بهتر است حوادث مربوط به غزوه حمراء الاسد که بلافاصله پس از جنگ احد اتفاق افتاد را به نقل از کتاب تاریخ صدر اسلام نوشته دکتر زرگری نژاد که فضای پیرامون حوادث را به خوبی ترسیم می کند روایت کنیم:
… مقاومت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و معدود یارانش که علی علیه السلام برجسته ترین ایشان بود، دسته ای از سپاهیان فراری از آوردگاه احد را به میدان بازگرداند و ابوسفیان فرمانده لشکر قریش را به اندیشه انداخت تا به همان پیروزی محدودی که در احد بدست آمده بود بسنده کند و به سوی مکه بازگردد. پس از عزیمت سپاه قریش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز روز بعد به مدینه بازگشتند.
فضای حاکم بر مدینه فضایی کاملاً متفاوت و حتی متضاد بود. منافقان شهدای احد را سرزنش و کسانی را که مانند ایشان از شرکت در جنگ سرباز زده بدند تمجید می کردند. تعدادی از مسلمین تا مرز کفر و تردید کامل در عقاید خود پیش رفتند، اما غالب آنان در ایمان خود راسخ و بر عشق خود به محمد پایبند و استوار بودند.
فراریان جنگ احد از جمله کسانی بودند که هم از ملاقات با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شرم داشتند و هم از سرزنش مردان و زنان. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اینان را که در لحظه ای به دام نفس افتاده بودند و اینک سرافکنده به مدینه بازگشتند، بخشید و دیگر سرزنششان نکرد.
تذکرات قرآن و دلالت های الهی در باب زمینه های لغزش مسلمانان فراری از نبرد احد و نیز سرزنش های زنان و کودکان و سالخوردگان مدینه، برای درک زشتی فرار از مقابل دشمن و حتی توسل به مشرکین کافی بود، بنابراین دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دلیلی نمی دید تا با ادامه سرزنش و اجازه گسترش آن راه مدافعه غرورآمیز را برای کسانی که از کرده خویش پشیمان شده بودند، ببندد و در همان حال مانع تعمیق ندامت در نفس آنان گردد [...] با ورود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و مسلمانان از احد به مدینه، رخدادهای زشت و زیبا در آوردگاه احد خاتمه یافته بود. اینک زمان آن بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هم بر زخم های جسم و کالبد زخمیان مرهم بیشتری نهد و هم، با اتخاذ سازنده ترین شیوه های تربیتی و نه تحقیر و سرزنش آزار دهنده و دور کننده، بر آسیب های وارد شده بر روح و نفس آن دسته از یاران خویش که به جای زخم شمشیر و پولاد، زخم های مهلک شیطان نفس را داشتند، مرهم گذارد [...] پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رحمت و هدایت چگونه می توانست این یاران شدیداً نیازمند به مرهم زخم های اندیشه و روح را به حال خود رها کند و با سرزنش ایشان، هم زبان سرزنش کنندگان بیماردل را، که سرزنش در نزد ایشان، تخلیه دل است نه ابزار هشدار و تربیت، به روی یاران خود باز کند و هم فرصت بازسازی ایمان را از آنان بگیرد. بی گمان اگر نه تمام فراریان احد، لا اقل اکثر ایشان، در درون خود آرزومند فرصتی بودند تا بتوانند، به زدودن آسیب های نفس خویش بپردازند [...] غزوه حمراء الاسد همین فرصت مطلوب بود که به تقدیر الهی پدید آمد.
هنوز مسلمانان خستگی راه و صعوبت های نبرد احد را از تن به در نکرده بودند، هنوز خونریزی زخم های زخمیان بند نیامده بود که ناگهان فریاد اذان بلال، که جز اذان فراخوانی مسلمین به مسجد مدینه نبود، در فضای شهر پیچید. به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خبر داده بودند که ابوسفیان از ناتمام گذاشتن نبرد در احد و بازگشت به سوی مکه، پشیمان شده و همراه سپاه خویش آهنگ یورش به مدینه را دارد. ابوسفیان می آمد که به زعم خویش، جنگ ناتمام احد را تمام کند. گمان او این بود که یاران متواری محمد از آوردگاه احد، دیگر برای جنگی مجدد، در کنار او جمع نخواهند شد و اصحاب استوار و مؤمن او نیز، توانایی مقاومت در برابر سپاه پر روحیه قریش را نخواهند داشت. غافل از آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در همان فاصله کوتاه یک روزه، تمام زمینه های تجدید معماری اندیشه و شخصیت اصحاب تزلزل یافته خویش را فراهم کرده است [...] چون به دنبال اذان بلال، مسلمانان در مسجد مدینه گرد آمدند، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به میان آنان آمدند و از خبر تصمیم ابوسفیان در بازگشت به سوی مدینه با ایشان سخن گفتند و تأکید کردند که تنها کسانی که روز گذشته در نبرد احد حاضر بودند آماده حرکت به سوی سپاه ابوسفیان شوند و هیچ کس دیگری بر ایشان افزوده نشود. قطعاً رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در این دستور می خواستند از یک سو اعتماد خویش را بر همه سپاهیان حاضر در احد و حتی همان فراریان اعلام دارند و از سوی دیگر، همان فرصت مطلوب را برای نشان دادن تجدید ایمان یاران لغزیده خویش فراهم کنند. اگر قرار بود در نبرد قریب الوقوع با سپاه مکه، شکست احد به پیروزی مسلمین تبدیل شود، این پیروزی باید به یاری همان سپاه دیروز تحقق می یافت، نه نیرویی دیگر. چه در این صورت ممکن بود که پیروزی بر دشمن به حساب همین نیروهای جدید گذاشته شود و آنگاه احساس رنج و عذاب و شکست دیروز، جای خود را به مشاهده نتایج تجدید ایمان و التیام رخم های درون ندهد.
پس از دستور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، تمام سپاهیان احد، بی درنگ خود را آماده حرکت کردند. زخمی های احد نیز که بسختی می توانستند راه روند در عزیمت به سوی دشمن تردید نکردند. به دستور سعد بن معاذ، تمام زخمی های اوس مهیای حرکت شدند. اسید بن خضیر هفت جراحت کاری بر بدن داشت، اما بی محابا آماده پیوستن به سپاه شد. چهل مرد از زخمی های بنی سلمه بسرعت سلاح رزم پوشیدند و به اردوگاه آمدند. طفیل بن نعمان، یکی از همین زخمی های بنی سلمه بود که علی رغم سیزده زخم کاری در بدن، خود را به کنار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رساند و از استواریش در نبرد با قریش سخن گفت. خراش بن صمه نیز که از همین بنی سلمه بود، با ده زخم در بدن حاضر شد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با مشاهده زخمی های بنی سلمه درباره ایشان دعا کرده و آنان را ستودند. حضور پسران سهل بن رافع انصاری در سپاه و آمادگی آن ها برای عزیمت، همه را به شگفتی و اعجاب افکنده بود. پس از حرکت سپاه، رافع، یکی از دو پسر سهل، توان حرکت نداشت، اما نمی خواست از رفتن معاف شود. برادرش عبدالله او را بر دوش گرفت تا از همراهی با پیامبر صلی الله علیه و آله باز نماند. مشاهده این صحنه های زیبا مالامال از ایمان، طبعاً مسلمانان متزلزل روز گذشته را در تجدید ایمان و توانایی فزونتر برای معماری باطن، قوت بیشتری می داد. خبر تصمیم ابوسفیان در حمله به مدینه، بی گمان نگران کننده بود، اما اگر روز گذشته برخی از همین مسلمانان، در عزیمت به سوی میدان جنگ نگران بودند، اینک چنان استواری و ایمانی یافته بودند که علی رغم درک خطر، به تصریح آیه ۱۷۳ سوره آل عمران، بر ایمانشان افزوده شد و گفتند: حسبنا الله و نعم الوکیل.[۱۴]
دکتر زرگری نژاد در ادامه به تحلیل حادثه فراخوانی برای غزوه حمراء الاسد پرداخته اضافه می کند: « این موفقیت هم شکست احد را تلافی می کرد و پیروزی بزرگی بود و هم به رسول خدا اجازه می داد تا با قاطعیت، خطاب به طلحه که با داشتن نه زخم بر بدن مهیای همراهی با پیامبر شده بود، بگوید: ای طلحه لن ینالوا منا مثل امس حتی یفتح الله مکه علینا. تا ررزگار فتح مکه، دیگر حادثه و شکستی چون شکست دیروز بر ما وارد نخواهد شد».[۱۵]
لازم به ذکر است که در پایان لشکر ابوسفیان با توجه به آمادگی مسلمانان و جنگ روانی ای که مسلمانان سامان داده بودند از لشکر کشی به مدینه منصرف شده و به مکه بازگشتند. بر اساس روایت های موجود مسلمانان وقتی در پی لشکر ابوسفیان راه افتادند در یکی از شب ها نزدیک به ۵۰۰ آتش در جایجای صحرا روشن کردند که از دور لشکر عظیمی را نشان می داد همین امر باعث شد تا لشکر ابوسفیان در تردید خود نسبت به حمله به مدینه پابرجا تر شده و به مکه بازگردد.[۱۶] این امر از سوی برخی پژوهشگران علوم نظامی از مصادیق جنگ روانی علیه دشمن تلقی شده است.[۱۷]
از سویی نباید پیامد نرم افزاری یا اندیشه ای و یا گفتمانی یا ذهنی جنگ ها را کمتر از نتایج سخت افزاری یا عینی آن ها در تخریب و یا جابه جایی مرزها و مانند آن تلقی کرد. در این بین گاهی حتی پیچ های مهم تاریخ اندیشه را از پیامد های برخی جنگ ها دانسته اند. به عنوان نمونه در عصر حاضر از منظر برخی اندیشه وران، ظهور اصطلاح پست مدرنیسم و اساساً شیوه اندیشیدن به سبک پست مدرنیستی که مدرنیسم را به نقد می کشد در خلال و پس از جنگ جهانی اول شکل گرفت. از منظر آرنولد توینبی مورخ و فیلسوف تاریخ مؤثر جهان، با جنگ جهانی اول دوره مدرنیسم هم به پایان خود می رسد.[۱۸]
در مورد غزوه حمراء الاسد نیز به خوبی می توان دید که نتایج و دستاوردهای نرم افزاری یا ذهنی تا چه میزان مهم بوده است. از همین روست که می بینیم با وجود اختلاف روایات ، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با آنکه می توانستند سپاهی متشکل از شرکت کنندگان در احد و آن ها که در احد شرکت نکرده بودند و برای تعقیب کافران اظهار آمادگی کرده بودند تشکیل دهند، برای تعقیب کفار گروه خاصی را دعوت کردند، هرچند داشتن یک لشکر بزرگتر به لحاظ سخت افزاری و کمیتی اطمینان بخش تر به نظر می رسید. در این بین توجه به ابعاد نرم افزاری جنگ را نباید فراموش کنیم.
فراخوان غزوه حمراء الاسد و نتایج آن
طبق روایت برخی از منابع[۱۹] دعوت به حضور در غزوه حمراء الاسد از کسانی صورت گرفت که در جنگ احد شرکت کرده بودند. در این بین برخی دیگر از منابع نظر دیگری پیرامون دعوت شدگان دارند. در تفسیر قمی آمده که: «فَلَمَّا دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ الْمَدِینَةَ نَزَلَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکَ أَنْ تَخْرُجَ فِی أَثَرِ الْقَوْمِ- وَ لَا یَخْرُجْ مَعَکَ إِلَّا مَنْ بِهِ جِرَاحَةٌ» (وقتی پیامبر خدا به مدینه رسیدند جبرئیل بر ایشان نازل شد و گفت خداوند فرمان می دهد تا به تعقیب گروه (مشرکان) بپردازی و در این خروج جز کسانی که زخم برداشته اند با تو خارج نشوند).[۲۰] طبق این روایت دوم تنها کسانی اجازه یافتند که در غزوه حمراء الاسد حضور یابند که در احد زخم برداشته بودند، یعنی کسانی که مقاومت کرده بودند و فرار نکرده بودند. برخی روایت دوم رابا وجود آیه ۱۷۲ سوره آل عمران قوی تر می دانند.[۲۱] این در حالی است که برخی از تفاسیر شیعی نیز در ذیل این آیات به دعوت از شرکت کنندگان در احد و نه صرفاً زخمیان اشاره کرده اند. [۲۲] در آیه ۱۷۲ سوره آل عمران و آیات بعدی می خوانیم:
«الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ * الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ * فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ * إِنَّمَا ذَلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»
(از میان آن کسان که پس از زخم خوردن باز هم فرمان خدا و رسولش را اجابت کردند، آنان که نیکوکار باشند و از خدای بترسند مزدی بزرگ دارند.کسانی که مردم گفتندشان که مردم برای جنگ با شما گرد آمده اند، از آنها بترسید و این سخن بر ایمانشان بیفزود و گفتند: خدا ما را بسنده است و چه نیکو یاوری است.پس از جنگ بازگشتند، در حالی که نعمت و فضل خدا را به همراه داشتند و هیچ آسیبی به آنها نرسیده بود اینان به راه خشنودی خدا رفتند و خدا را بخشایشی عظیم است.آن شیطان است که در دل دوستان خود بیم می افکند، اگر ایمان آورده اید از آنها مترسید، از من بترسید.)
در این بین به جز بحث روائی پیرامون آیات و غزوه حمراء الاسد، درباره واژه «القرح» به معنی زخم نیز سخن گفته شده است، به گونه ای که برخی این القرح را به معنی زخم عینی و جسمی گرفته اند حال آنکه برخی این زخم را درد شکست در احد تلقی کرده اند. به عنوان نمونه علامه طباطبائی در تفسیر المیزان القرح را محنت احد تلقی کرده است و این امر را با توجه به آیات بعدی که از سرزش منافقان نسبت به مسلمانان سخن می گوید، تفسیر می نماید.[۲۳]
از سوی دیگر علامه سید جعفر مرتضی در کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم روایت دوم را پذیرفته است. وی با ارجاع به تفسیر القمی و با توجه به تعداد ذکر شده از شرکت کنندگان در حمراء الاسد که منطبق بر تعداد زخمیان احد می باشد و در روایت هایی از منابعی همچون البدایه و النهایه که خود قائل به دعوت همه شرکت کنندگان در احد می باشند مندرج می باشد، تنها روایت دوم را ذکر می کند، و اساساً از روایت نخست سخنی به میان نمی آورد.[۲۴] ابن هشام نیز القرح را به مثابه زخم بدنی گرفته است و به نقل از ابن اسحاق در بخش « ذکر من خرجوا على الرسول إلى حمراء الأسد» می گوید: «قال ابن إسحاق: ثم قال تعالى: (الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ من بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ) أی الجراح، و هم المؤمنون الذین ساروا مع رسول الله صلى الله علیه و سلم الغد من یوم أحد إلى حمراء الأسد على ما بهم من ألم الجراح.[۲۵]
با توجه به این اختلاف در روایات دیگر نمی توان همچون دکتر زرگری نژاد تحلیل سر راستی ارائه داد. با توجه به این اختلاف برخی از نکات اصلی تحلیل تبدیل تهدید به فرصت دست نخورده باقی می مانند اما بیگمان برخی دیگر از عناصر با توجه به اینکه کدام یک از روایت ها را بپذیریم متفاوت خواهند شد.
در هر صورت در آیات پیش گفته به فضای تردید آلود پس از حوادث غزوه احد اشاره شده است، فضایی که در فرازهای کتاب عصر نبوت نیز آمده بود، تردیدی که بیم آن می رفت تا منافقانی که با مسلمانان به جنگ نرفته بودند بدان دامن زنند. اما با تدبیر الهی این تهدید به فرصت تبدیل شد. ظرفیت هایی که این تهدید سمگین به همراه داشت، این بود که منافقان چهره واقعی خود را نشان داده و مسلمانان می توانستند در برابر ایشان مواضع صریح تری اتخاذ کنند. در این فضاست که عبدالله بن ابی به عنوان سر دسته منافقان به سختی سرزنش می شود. در سیرت رسول الله نوشته قاضی ابرقو می خوانیم: «پس چون سیّد، علیه السّلام، از حمراء الأسد باز مدینه آمد، عبد الله بن أبىّ [بن] سلول که سردار منافقان بود و در میان قوم أنصار از وى شریفتر نبود و هر روز جمعه او را جاى مخصوص بودى که بنشستى و هیچ کس دیگر آنجا نتوانستى نشستن، و چون سیّد، علیه السّلام، خطبه خواندى او بر پاى خاستى و موعظه آغاز کردى و تقویت کار سیّد، علیه السّلام، بکردى و ستایش سیّد، علیه السّلام، بگفتى و مردم را بمتابعت و مطاوعت وى فرمودى، و این همه از نفاق مىکرد، لیکن نفاق وى ظاهر نشده بود و بدان سبب مسلمانان از وى إغضاء مىکردند و هیچ تعرّض به وى نمىرسانیدند. و چون روز أحد درآمد و خود باز پس گشت و منافقان از دنباله سیّد، علیه السّلام، باز گردانید و بغزو أحد نرفت، نفاق وى ظاهر شد و مسلمانان بدانستند که وى آن همه از نفاق مىکرد، پس آن ساعت که نفاق وى ظاهر شده بود، چون روز جمعه در آمد، سیّد، علیه السّلام، بخطبه گفتن درآمد، عبد الله بن أبىّ بقاعده خود برخاست تا همچنان موعظه گوید و ستایش سیّد، علیه السّلام، کند و مردم را متابعت و طاعت دارى وى فرماید، مسلمانان برخاستند و دامن وى فرو کشیدند و گفتند: اى دشمن خداى، چون نفاق تو ظاهر شد تو سزاى آن نباشى که در چنین جائى سخن گوئى، بنشین. پس عبد الله بن [أبىّ بن] سلول، چون چنان دید، خجل شد و برنجید و از بهر نماز ننشست و بر پاى خاست و از مسجد بیرون شد. و چون از مسجد بیرون آمده بود، یکى از أنصار بنماز مىآمد و او را دید که وقت نماز از مسجد بیرون آمده بود و [مىرفت]، گفت: یا عبد الله، چونست که در چنین وقتى از مسجد بیرون آمدهاى و مىروى؟
گفت: من برخاستم که موعظه گویم و کار محمّد تقویت کنم، پس جماعتى از أصحاب وى برخاستند و دامن من فرو کشیدند و گفتند: ترا نرسد در چنین مقامى سخن گفتن، همانا که سخن بد گفتم که ایشان با من حرکتى چنین کنند؟ و من نیز از خشم برخاستم و از مسجد بیرون آمدم. أنصارى گفت: یا عبد الله، اکنون بیا تا باز مسجد شویم و پیش پیغمبر، علیه السّلام، رویم تا وى از بهر تو استغفار کند، باشد که حق تعالى توبه تو قبول کند. آن منافق بدبخت گفت که: مرا حاجت به استغفار محمّد نیست و برفت و به مسجد باز نشد».[۲۶]
علامه سید جعفر مرتضی که به روایت دعوت از زخمیان احد معتقد است درباره فرصت های ایجاد شده در غزوه حمراء الاسد می نویسد:
«رسول خدا صلی الله علیه و آله می دانستند که اگر به سوی حمراء الاسد [برای تعقیب کفار] حرکت نکنند نتایج ذیل بروز خواهند کرد:
۱- سپاه قریش اعتماد به نفس خود را باز خواهند یافت و بر جنگ با مسلمانان استوارتر خواهند شد و در موضع خود دربرابر مسلمانان ثابت قدم خواهند ماند.
۲- قریش از این امر برای تبلیغ علیه جایگاه محمد صلی الله علیه و آله نزد قبایل استفاده خواهد کرد، و این امر سبب خواهد شد که دیگر قبایل راحت تر تن به اتحاد با قریش و جنگ علیه مسلمانان بدهند.
۳- پس از اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله حاکمیت خود را در مدینه و به ویژه بر منافقان و یهودیان تثبیت کرده بودند، حال با توجه به این شکست امکان داشت این استقرار به سستی گراید. شماتت و سرزنش منافقین و یهودیان و اظهار خوشحالی از حوادث احد نشانه ایست بر این امر.
۴- در چنین فضایی امکان داشت ایمان مسلمانان سست عنصر نیز دستخوش تغییر شده و در معرض شکار جریان نفاق و یهودیان قرار گیرد.
۵- همچنین امکان داشت کسانی که آمادگی یافته بودند تا اسلام بیاورند از این کار سر باز زنند.
در چنین فضایی غزوه حمراء الاسد که در وهله نخست حتی شاید غیر عاقلانه هم به نظر می رسید، شکل گرفت تا صحنه را به سود مسلمانان تغییر دهد. چرا که تعقیب لشکر قریش توسط کمتر از هفتاد نفر چنانکه به نظر می رسد،[۲۷] در حالی که طمع مال و جمع غنیمت نیز در کار نبود، برای هر کسی آشکار می ساخت که: این افراد بر دفاع از دین و عقیده خود سخت استوارند و سختی جراحات ایشان را از تعقیب دشمن باز نمی دارد، چرا که ایشان طالب مرگند و برای رسیدن به آن تلاش می کنند، پس ایستادن در برابر این افراد دو گزینه پیش روی خود بیشتر نخواهد داشت: یا مرگ این افراد البته پس از کشتن بیشترین تعداد از مشرکان که در توانشان باشد، و یا مرگ دشمنشان. پس اگر زخمیان از چنین آمادگی ای برخوردار باشند، کسانی که در پی ایشان خواهند آمد و سکوت نخواهند کرد، را چه باید کرد؟! پس خروج زخمیان بهتر بود چرا که ترس و رعبی که به دل دشمن می انداخت بیشتر بود، چرا که دشمن می دانست کسانی ایشان را تعقیب می کنند که زندگی را بیش از ایشان دوست نمی دارند.
در این صورت دشمن خواهد دانست که آنچه در احد رخ نمود جز عارضه ای استثنائی نبوده که تکرار شدنش آسان نخواهد بود. در این بین تشکیک منافقین و یهود نسبت به قدرت طبیعی مسلمانان نیز از میان خواهد رفت، پس مواجهه دیگری با مسلمانانی که در وضعیت طبیعی آمادگی خود بوده، و در شرایطی استثنائی نیز نبودند برای مشرکان حکم یک عملیات انتحاری را خواهد داشت. به ویژه پس از اینکه مسلمانان درس بزرگ و پر هزینه ای را نیز از احد گرفته بودند. با وجود این درس پر هزینه به وجود آمدن وضعیت های استثنائی همچون حادثه ای که در احد پیش آمد امری ناممکن به نظر می رسید. از همین رو بود که مسلمانان پانصد آتش افروختند و دشمن را به وحشت انداختند. در نتیجه دشمن بازگشت و فهمید که نباید به پیروزی احد غره شود. مشرکان مکه [و منافقان و یهودیان مدینه نیز] باید می فهمیدند که اگر شکست احد شکستی طبیعی بود، قریشیان از رویارویی با هفتاد مجاهد زخمی سرباز نمی زدند، حال آنکه می بایست جرأت بیشتری نسبت به گذشته برای رویارویی با مسلمانان می یافتند، و نبایستی فرصت از میان بردن مسلمانان را از دست می دادند. حمراء الاسد شکستی روانی و تبلیغی برای قریش به شمار می رود و به دیگر قبایل اجازه داد تا حوادث جنگ احد را به درستی و به دور از تحریف قریشیان بسنجند. این غزوه همچنین دام های منافقینن و یهودیان را در هم پیچید و حاکمیت مسلمانان بر مدینه را تثبیت کرد و دلهای ایشان را یکی ساخت و موجب بالا رفتن روحیه ایشان شد».[۲۸]
با توجه بدانچه گفته شد، غزوه حمراء الاسد در هر دو صورت چه شامل تمام احدیان بوده باشد، و چه شامل فقط زخمی های احد، تهدید قریش و منافقان و یهودیان را به فرصتی برای مسلمانان تبدیل کرده است. غزوه حمراء الاسد در هر صورت خط پایانی بود بر بحث و سخن و تردید و سرزنش پیرامون احد که امکان داشت چون بیماری جامعه مسلمان مدینه را در بر گیرد.
لازم به ذکر است در فضایی که مسلمانان از هر سو مورد تهدید خطرات خارجی بودند، اینکه خط تمایز داخلی شان با منافقان پر رنگ تر شود، و احتمال اصطکاک و برخورد با منافقان بیشتر شود، و اینکه منافقان به گونه ای از دایره مسلمانان راستین طرد شوند، امری ساده نبود. با توجه به این شرایط شاید برخی بگویند که در آن فضا لازم نبود رفتار با منافقین حالتی رادیکالتر به خود بگیرد، چرا که مسلمانان دشمنان خارجی قدرتمندی داشتند و باید ابتدا از دشمنان خارجی خود رهایی می یافتند تا بعد به منافقان برسند. در پاسخ به این امر می توان گفت که غزوه احد، خود به خود فرصتی برای رسوائی منافقان به دست داد. از طرفی نمی توان جبهه خارجی را بی ربط با جبهه داخلی تلقی کرد، چرا که همچنان که در احد و حمراء الاسد دیدیم قدرت گیری جبهه خارجی به قدرت گیری جبهه منافقان در داخل می افزود، همچنانکه ضعف و فرار مشرکان در حمراء الاسد باعث شد تا جبهه منافقان نیز تضعیف شده و برخورد با عبدالله بن ابی شکل گیرد. اما به هر حال در صورتی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حاکمی معمولی بود که در صف بندی امروزین محافظه کار خوانده می شوند، به رادیکال شدن جبهه بندی ها اجازه بروز نمی دادند، این در حالی است که در غزوه حمراء الاسد جبهه بندی از سوی جبهه حق پر رنگ تر شد و بر تمایز با منافقان تأکید کرد. شاید با محاسبات امروزین کسی اینگونه تصور کند که می شد غزوه حمراء الاسد به غزوه وحدت مدنیان تبدیل شود، و با وجود اظهار آمادگی عبدالله ابن ابی پیامبر می توانستند از او و یارانش بهره برند تا حمراء الاسد صحنه ای شود برای وحدت مدنیان. اما دیدیم که چگونه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر مبنای امر الهی بر کیفیت یاران حمراء الاسد در برابر کمیتی که می شد فراهم آید تکیه کرده و در نهایت پیروزی از آن مسلمانان شد. چرا که در صورت شرکت جستن عبدالله ابن ابی و یارانش در حمراء الاسد هم مقاومت زخمیان احد برجسته نمی شد و هم تخلف منافقان از احد فراموش می شد، از سویی امکان داشت در حمراء الاسد نیز به پراکندن اندیشه های مسموم و تردید آمیز خود ادامه می دادند، و بر فضای شک و تردید مدینه دامن می زدند.
خودی و غیر خودی
به نظر می رسد یکی دیگر از نتایج عبرت آموز غزوه حمراء الاسد مرزبندی بین خودی و غیر خودی شکل گرفته در این غزوه است. پر رنگ شدن مرز بین خودی و غیر خودی را در برخورد مسلمانان با عبدالله ابن ابی پس از بازگشت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خوبی می توان مشاهد کرد. اما در هر صورت اینکه به کدامین روایت از دو روایت ترکیب لشکر حمراء الاسد باورمند باشیم دو نتیجه متفاوت را در برابر ما پیرامون بحث خودی و غیر خودی قرار خواهد داد.
اگر به روایت دعوت از همه احدیان در حمراء الاسد باورمند باشیم، روایت دکتر زرگری نژاد، روایتی خوب خواهد بود نسبت به چگونگی تبدیل تهدید به فرصت در غزوه حمراء الاسد. طبق این روایت دعوت از تمام احدیان به معنی این است که فراریان احد نیز همچنان خودی هستند و چه بسا می توانند هم سطح با مقاومان احد باشند. به نظر می رسد این روایت که بیشتر، اهل سنت آن را نقل کرده اند، هم آوا با اعتقاد ایشان پیرامون صحابه نیز باشد. البته سنجش این روایت مجال دیگری می طلبد.
اما روایت دوم نیز مزایای خود را دارد که علامه سید جعفر مرتضی به آن ها اشاره کرده است. طبق روایت دوم فراریان احد که زخمی برنداشته اند از دعوت باز می مانند و این شرفی است برای زخمیان احد که نسبت به فراریان متمایز شده اند. در این بین با توجه به فرار مشرکان، پیروز نهایی صحنه حمراء الاسد مقاومان احد می باشند و بازندگان مشرکان و منافقان. فراریان احد نیز که بخشیده شده اند اما به حمراء الاسد راه نیافته اند از مقاومان متمایز می شوند، هرچند به دلیل رسوائی منافقان از ایشان نیز فاصله گرفته اند.
نتایج روش شناختی
نتایج گوناگونی بر آنچه تا کنون آمد مترتب می باشد. برخی از این نتایج را می توان نتایج روش شناختی تلقی کرد که به آن ها خواهیم پرداخت:
تبدیل ضعف به قوت یا تهدید به فرصت
در صحنه حمراء الاسد به خوبی پیداست که در نهایت موفقیت از آن اسلام بود، و مسلمانان پس از این غزوه غمگین از شکست احد و شهادت یاران اما امیدوارتر از قبل به مدینه بازگشتند، اما اینکه این فرایند بر مبنای تحلیل سوآت تبدیل ضعف درونی به قوت درونی یا تبدیل تهدید بیرونی به فرصت بیرونی است قابل بحث است.
به نظر می رسد این امر با توجه به اینکه جامعه مسلمان و تحت رهبری پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله یک سازمان صرف نبوده، امری نسبی است. بدیگر سخن مثلا اینکه این تحول را از ضعف به قوت یا از تهدید به فرصت تلقی کنیم به تعریف ما از امر بیرونی و درونی در آن مقطع باز می گردد، آیا ما حضور منافقان در میان مسلمانان را یک ضعف درونی باید تلقی کنیم یا یک تهدید بیرونی، شاید به تعبیری هر دو تعبیر درست باشند، پس درواقع به نظر می رسد آنچه در غزوه حمراء الاسد رخ داده است را هم می توان تبدیل تهدید به فرصت و هم تبدیل ضعف به قوت تلقی کرد، هرچند شاید کسی یکی از این دو جنبه را بیشتر بپسندد و استدلالاتی نیز بیاورد که در جای دیگری باید از آن بحث شود، اما مهمتر از هر چیز این است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در غزوه حمراء الاسد به فرمان الهی صحنه را به گونه ای مدیریت کردند که شک و تردیدی که با وجو منافقان و شکست در احد می توانست در جامعه مسلمان رسوخ کند و به نومیدی بگراید، با تدبیر الهی از رهگذر غزوه حمراء الاسد باعث فزونی ایمان شد. در این بین منافقان نیز که می توانستند پس از غزوه احد سرنش کنان جامعه اسلامی را به تزلزل کشانند، نه تنها در این کار موفق نبودند، بلکه با مرزبندی ای که در خلال دعوت به غزوه حمراء الاسد صورت پذیرفت، بیش از پیش منزوی و مطرود شدند.
مناسبات روایت تاریخی و تحلیل تاریخی و مطالعات راهبردی
نتیجه روش شناختی مهم دیگری که بر این مطالعه مترتب می باشد، این است که مناسبات روایت تاریخی، تحلیل تاریخی و مطالعات راهبردی در خلال یک تلاش تحقیقاتی به محک گذاشته شد. آنچه در پایان این مطالعه می توان گفت این است که برگرفتن راهبردهایی سرراست از تاریخ چنانکه هدف عبرت پژوهی تاریخی نیز همین می باشد، امری ساده نیست، چرا که رسیدن به روایت تاریخی صحیح امری دشوار می باشد. نمونه ارائه شده مثال بسیار خوبی است در این زمینه. درواقع چون ما دو روایت تاریخی داریم و هر یک از این دو روایت تحلیل مربوط به خود را دارد در نهایت نیز دو راهبرد خواهیم داشت، که هر یک مرتبط با یکی از روایت های تاریخی پیرامون یک حادثه می باشد. این در حالی است که هیچیک از دو راهبرد مرتبط با مرزبندی خودی و غیر خودی را به دلیل عدم قطعیت روایت های تاریخی نمی توان صد در صد تلقی کرد.
نتایج راهبردی
درست است که در بخش های غیر قطعی روایت تاریخی غزوه حمراء الاسد ما با دو تحلیل و در نهایت با دو راهبرد مواجه می باشیم، اما این بدان معنی نیست که راهبردهای قطعی ای نمی توان از اصل موضوع برداشت کرد، هرچند راهبردهای مختلف مرتبط با دو روایت مورد بحث نیز در تضاد با هم نیستند.
اما مهمترین راهبردهایی که می توان از مطالعه غزوه مهم حمراء الاسد بدست آورد عبارت اند از:
۱- تهدیدها یا ضعف ها همواره حاوی ظرفیت هایی هستند که چه بسا در فرصت ها و قوت ها نیز وجود نداشته باشند، همین امر باعث می شود تا با درک این ظرفیت ها و استفاده درست و به موقع از آن ها تهدیدها به فرصت و ضعف ها به قوت تبدیل شوند.
۲- غزوه حمراء الاسد بر مبنای هر دو روایتش به ما می آموزد که کیفیت، دست کم در این صحنه از کمیت بهتر است، و همانگونه که در ادبیات دینی و قرآنی ما هم آمده نباید از تعداد کم ولی با کیفیت یاران ترسید. در مورد غزوه حمراء الاسد دیدیم با وجود اینکه منافقان به رهبری عبدالله ابن ابی آماده حضور در این غزوه بودند، پیامبر یا تنها با مجروحان یعنی تقریبا هفتاد نفر یا با کل حاضران در احد به مصاف مشرکان رفتند و کمیتی که امکان داشت اضافه شدن منافقان به لشکر اسلام بدهد را مورد توجه قرار ندادند، در نهایت نیز دیدیم که سپاه حمراء الاسد که طبق روایت دوم همه مقاومان احد بوده و سخت مجروح بودند چنان هراسی به دل لشکر قریش انداختند که در نهایت ایشان را مجبور به فرار کردند.
۳- عدم محافظه کاری در قبال مرزبندی با منافقان از دیگر درس های این غزوه است. چنانکه دیدیم در حالی که مسلمانان شکست خورده و فضای مدینه فضایی بحرانی به نظر می رسید، این امر باعث نشد تا پیامبر صلی الله علیه و آله که در یک سو لشکر پیروز قریش را در مقابل می دیدند با منافقان مداهنه کنند، بلکه فرصت مرزبندی ای که احد بدست داده بود به بهترین وجه از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله مورد بهره برداری قرار گرفت تا این مرزبندی هرچه بیشتر آشکار شود.
۴- دیگر درس حمراء الاسد توجه به جنبه های فکری و نرم افزاری و حتی تبلیغی جنگ می باشد که به ویژه امروزه از مهمترین جنبه های جنگ محسوب می شود، تا جایی که امروز، بسیاری از کارشناسان جنگ رسانه ای را جنگی کاراتر از جنگ در میدان و با سلاح گرم و سبک و سنگین تلقی می کنند.
۵- درس دیگری که از حمراء الاسد می توان گرفت این است که می بایست سریعا و با تغییر دادن فضاها و دست زدن به اقدامات اطمینان بخشی که شاید از سوی برخی افراد اقداماتی ریسکی محسوب شود، فضای تردید و شک را در جامعه اسلامی زایل ساخت.
پانوشت
[۱] . کورش، گلکار، راهنمای انجام مرحله سنجش وضعیت به روش “سوآت” (SWOT) ،نشریه علمی پژوهشی صفه ، شماره۴۱،۱۳۸۵٫
[۲] . با توجه به تعاریفی که از سازمان و نهاد وجود دارد به نظر می رسد هیچیک از این دو اصطلاح نمی توانند به خوبی جامعه نخستین اسلامی را توصیف کنند. درواقع می توان گفت جامعه نخستین اسلامی به عنوان بنیاد تشکیل دهنده امت اسلامی برخی از خصلت های سازمان و برخی از خصلت های نهاد را دارا می باشد. در هر صورت در این نوشته به مقتضای مفاهیم مدیریتی برای جامعه نخستین اسلامی به رهبری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گاهی از واژه سازمان گاهی هم از واژه سیستم استفاده شده است، هرچند می توان بر این امر انتقاداتی نیز وارد کرد اما بحث از آن مجال دیگری می طلبد.
[۳] . پایگاه اطلاع رسانی صنعت http://www.myindustry.ir/strategic-management/article/swot-analysis.html
[4] . گلکار، کورش
[۵] . Nadine Pahl,Anne Richter, Swot Analysis – Idea, Methodology and a Practical Approach, GRIN Verlag, Germany, 2007, p2.
[6] . Neil Botten, Management Accounting Business Strategy, CIMA publishing, Oxford, 2007, p86.
[7] .گلکار، کورش.
[۸] . Al-Halawani, Ali, Prophet Muhammad as a Strategic Planner, Part One: Migration to Abyssinia, http://www.nusrah.com/en/his-biography/5857.prophet-muhammad-as-a-strategic-planner.htm
[9] . غلامحسین زرگری نژاد، تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، سمت، چاپ چهارم، تهران، ۱۳۸۵، ص۲۸۰٫
[۱۰]. السید جعفر مرتضى العاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، المرکز الإسلامی للدراسات، الطبعة الأولى، بیروت،۲۰۰۵ م. ـ ۱۴۲۶ هـ. ق، الجزء السادس عشر، ص۱۶۵و دیگر منابع.
[۱۱] . Anthony Henry, Understanding Strategic Management,Oxford University Press,New York,2008,p61
[12]. زرگری نژاد، ص۲۷۱ تا ۲۷۸٫
[۱۳]. معجم البلدان، شهاب الدین ابو عبد الله یاقوت بن عبد الله الحموى (م ۶۲۶)، دار صادر، الطبعه الثانیة، بیروت، ۱۹۹۵٫،ج۲،ص۳۰۱٫
[۱۴]. زرگری نژاد، ص۴۱۶ تا ۴۱۹
[۱۵]. همان، ص۴۱۹و۴۲۰٫
[۱۶].محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری،الطبقات الکبرى، تحقیق محمد بن صامل السلمى، مکتبة الصدیق، الطبعه الخامسه، الطائف،۱۴۱۴/۱۹۹۳،ج۲،ص۳۸٫
[۱۷]. رضا رضایی،مریم رمضانی خوانساری، نگاهی به شیوه های جنگ روانی در صدر اسلام در نیمه اول قرن هفتم میلادی،www.security11.blogfa.com
[18] . C. Degli-Espost Postmodernism in the cinema, Berghahn Books, New York-Oxford,1998 , p3.
[19] . أحمد بن یحیى بن جابر البلاذرى، کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلى ، دار الفکر، الطبعه الأولى، بیروت، ۱۴۱۷-۱۹۹۶،ج۱،ص۳۳۸/ أبو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقى، البدایة و النهایة بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷-۱۹۸۶،ج۴،ص۴۹/ عبد الرحمن بن محمد بن خلدون ، دیوان المبتدأ و الخبر فى تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأکبر،تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر، الطبعه الثانیة، ۱۴۰۸- ۱۹۸۸٫،ج۲،ص۴۳۷/ شمس الدین محمد بن احمد الذهبى، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمرى، بیروت، دار الکتاب العربى، الطبعه الثانیة، ۱۴۱۳-۱۹۹۳، ج۲،ص۲۲۳/ أبو جعفر محمد بن جریر الطبری ، تاریخ الأمم و الملوک ،تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم ، بیروت، دار التراث ، الطبعه الثانیة، ۱۳۸۷-۱۹۶۷،ص۵۳۴/ سیرت رسول الله، ترجمه و انشاى رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانى قاضى ابرقوه، تحقیق اصغر مهدوى، تهران، خوارزمى، چ سوم، ۱۳۷۷ش،ج۲،ص،۶۸۷/ محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری، الطبقات الکبرى،تحقیق محمد بن صامل السلمى، الطائف ، مکتبة الصدیق، الطبعه الخامسه، ۱۴۱۴-۱۹۹۳،ج۲،ص۳۷/ أبو الفتح محمد بن سید الناس، عیون الأثر فى فنون المغازى و الشمائل و السیر، تعلیق ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دار القلم، الطبعه الأولى،۱۴۱۴-۱۹۹۳،ج۲،ص۵۳/ عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم المعروف بابن الأثیر،الکامل فی التاریخ ، بیروت، دار صادر – دار بیروت، ۱۳۸۵-۱۹۶۵،ج۲،ص۱۶۴/ محمد بن عمر الواقدی، کتاب المغازى، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الأعلمى، الطبعه الثالثة، ۱۴۰۹-۱۹۸۹،ج۱،ص۳۳۴/ أبو الفرج عبد الرحمن بن على بن محمد ابن الجوزى، المنتظم فى تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفى عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، الطبعه الأولى، ۱۴۱۲- ۱۹۹۲،ج۳،ص۱۷۲٫
[۲۰] . على بن ابراهیم قمى، تفسیر القمی، مصحح: موسوى جزائرى، طیّب، دار الکتاب، ج۱، قم، ۱۴۰۴هـ ق، ص ۱۲۴٫
[۲۱]. محمدرضا ناجى، حمراء الاسد، دانشنامه جهان اسلام، http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=6528
[22] . از جمله مفسران شیعی مانند: الشیخ الطبرسی، تفسیر جوامع الجامع، تحقیق : مؤسسة النشر الإسلامی، الطبعه الأولى، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة ،قم،۱۴۱۸، ج۱، ص۳۵۰/ الشیخ الطوسی، التبیان، تحقیق وتصحیح : أحمد حبیب قصیر العاملی، الطبعه الأولى، مکتب الإعلام الإسلامی، رمضان المبارک ۱۴۰۹، ج۳، ص۵۰ و۵۱٫ این در حالی است که برخی از مفسران شیعی به نقل از عیاشی این آیه را در حق حضرت علی علیه السلام می دانند.
[۲۳] . السید محمد حسین الطباطبائی، تفسیر المیزان، منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة – قم المقدسة، بی تا، ج۵، ص۲۱٫
[۲۴]. السید جعفر مرتضى العاملی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، المرکز الإسلامی للدراسات، الطبعة الأولى، بیروت،۲۰۰۵ م. ـ ۱۴۲۶ هـ. ق، الجزء السابع، ص۳۱۱تا ۳۳۰٫
[۲۵]. عبد الملک بن هشام الحمیرى المعافرى، السیرة النبویة، تحقیق مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبد الحفیظ شلبى، بیروت، دار المعرفة، بى تا،ج۲،ص۱۲۱٫
[۲۶]. سیرت رسول الله، ترجمه و انشاى رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانى قاضى ابرقوه (م ۶۲۳)، تحقیق اصغر مهدوى، تهران، خوارزمى، چ سوم، ۱۳۷۷ش، ج۲،ص۶۹۲ تا ۶۹۴٫
[۲۷] . لازم به ذکر است که تعداد زخمیان احد حدود ۷۰ تن می باشد، طبق برخی روایات تعداد کسانی که به حمراء الاسد گسیل شدند نیز همین تعداد می باشد، که روایت معتقدان به دعوت زخمیان احد را تقویت می کند.
[۲۸] . السید جعفر مرتضى، الصحیح من سیرة النبی الأعظم (ص)، دار الهادی للطباعة والنشر والتوزیع – دار السیرة، الطبعه الرابعه، بیروت – لبنان، ۱۴۱۵ – ۱۹۹۵ م، ج۶، ص ۳۰۷ تا ۳۱۰٫
منابع
کتاب های عربی و فارسی
أبو الفتح محمد بن سید الناس، عیون الأثر فى فنون المغازى و الشمائل و السیر، تعلیق ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دار القلم، الطبعه الأولى،۱۴۱۴-۱۹۹۳٫
أبو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقى، البدایة و النهایة بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷-۱۹۸۶٫
أبو الفرج عبد الرحمن بن على بن محمد ابن الجوزى، المنتظم فى تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفى عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، الطبعه الأولى، ۱۴۱۲- ۱۹۹۲٫
أبو جعفر محمد بن جریر الطبری ، تاریخ الأمم و الملوک ،تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم ، بیروت، دار التراث ، الطبعه الثانیة، ۱۳۸۷-۱۹۶۷٫
أحمد بن یحیى بن جابر البلاذرى، کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلى ، دار الفکر، الطبعه الأولى، بیروت، ۱۴۱۷-۱۹۹۶٫
السید جعفر مرتضى العاملی ، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، المرکز الإسلامی للدراسات، الطبعة الأولى، بیروت،۲۰۰۵ م. ـ ۱۴۲۶ هـ. ق.
السید محمد حسین الطباطبائی، تفسیر المیزان، منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة – قم المقدسة، بی تا.
سیرت رسول الله، ترجمه و انشاى رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانى قاضى ابرقوه (م ۶۲۳)، تحقیق اصغر مهدوى، تهران، خوارزمى، چ سوم، ۱۳۷۷ش، ج۲٫
شمس الدین محمد بن احمد الذهبى، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمرى، بیروت، دار الکتاب العربى، الطبعه الثانیة، ۱۴۱۳-۱۹۹۳٫
شهاب الدین ابو عبد الله یاقوت بن عبد الله الحموى، معجم البلدان، دار صادر، الطبعه الثانیة، بیروت، ۱۹۹۵٫
الشیخ الطبرسی، تفسیر جوامع الجامع، تحقیق : مؤسسة النشر الإسلامی، الطبعه الأولى، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة ، قم ،۱۴۱۸ .
الشیخ الطوسی، التبیان، تحقیق وتصحیح : أحمد حبیب قصیر العاملی، الطبعه الأولى، مکتب الإعلام الإسلامی، رمضان المبارک ۱۴۰۹٫
عبد الرحمن بن محمد بن خلدون ، دیوان المبتدأ و الخبر فى تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأکبر،تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر، الطبعه الثانیة، ۱۴۰۸- ۱۹۸۸٫
عبد الملک بن هشام الحمیرى المعافرى، السیرة النبویة، تحقیق مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبد الحفیظ شلبى، بیروت، دار المعرفة، بى تا.
عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم المعروف بابن الأثیر،الکامل فی التاریخ ، بیروت، دار صادر – دار بیروت، ۱۳۸۵-۱۹۶۵٫
على بن ابراهیم قمى، تفسیر القمی، مصحح: موسوى جزائرى، طیّب، دار الکتاب، ج۱، قم، ۱۴۰۴هـ ق.
غلامحسین زرگری نژاد ، تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، سمت، چاپ چهارم، تهران، ۱۳۸۵٫
محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری، الطبقات الکبرى، تحقیق محمد بن صامل السلمى، مکتبة الصدیق، الطبعه الخامسه، الطائف،۱۴۱۴/۱۹۹۳٫
محمد بن عمر الواقدی، کتاب المغازى، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الأعلمى، الطبعه الثالثة، ۱۴۰۹-۱۹۸۹٫
کتاب های انگلیسی
Anthony Henry, Understanding Strategic Management,Oxford University Press,New York,2008.
C. Degli-Espost Postmodernism in the cinema, Berghahn Books, New York-Oxford,1998.
Nadine Pahl,Anne Richter, Swot Analysis – Idea, Methodology and a Practical Approach, GRIN Verlag, Germany, 2007.
Neil Botten, Management Accounting Business Strategy, CIMA publishing, Oxford, 2007.
مقالات و پایگاه های اینترنتی
. Al-Halawani, Ali, Prophet Muhammad as a Strategic Planner, Part One: Migration to Abyssinia, http://www.nusrah.com/en/his-biography/5857.prophet-muhammad-as-a-strategic-planner.htm
پایگاه اطلاع رسانی صنعت http://www.myindustry.ir/strategic-management/article/swot-analysis.html
رضا رضایی،مریم رمضانی خوانساری ، نگاهی به شیوه های جنگ روانی در صدر اسلام در نیمه اول قرن هفتم میلادی،www.security11.blogfa.com
کورش گلکار، راهنمای انجام مرحله سنجش وضعیت به روش “سوآت” (SWOT) ،نشریه علمی پژوهشی صفه ، شماره۴۱،۱۳۸۵٫
محمدرضا ناجى، حمراء الاسد، دانشنامه جهان اسلام،
http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=6528
منبع واسطه : http://pishine.com/archives/4741
+ نوشته شده در ساعت توسط اسلامي
|