ضعف مدیریت
پیتر دراکر ، پدر علم مدیریت نوین ، معقتد است :
"كشور توسعه نیافته نداریم آن چه هست ضعف مدیریت است"
پیتر دراکر ، پدر علم مدیریت نوین ، معقتد است :
"كشور توسعه نیافته نداریم آن چه هست ضعف مدیریت است"
در صورتی که شرکتی از بازاریابی از طریق توصیههای زبانی به خوبی استفاده کند، نتایج بسیارموثری به بار میآورد و میتواند چنان تاثیری در زمینه رقابت ایجاد کند که نتایج روشهای دیگر بازاریابی به ندرت به پای آن میرسد. با این حال بسیاری از نمایندگان بازاریابی از توسعه روشهای بازاریابی دهان به دهان پرهیز میکنند.
برخی معتقدند که این روش در مقابل روشهای پیچیده و مطالعه شده مدیریت
بازاریابی، در رسانههایی مانند تلویزیون و روزنامهها، بسیار پیش پا
افتاده و ابتدایی است. برخی دیگر از این نگرانند که نمیتوان برای آن از
دادههای دقیق یا ابزارهای پیچیده بازاریابی که با دهها سال تجربه شکل
گرفتهاند، استفاده کرد. کسانی که در مورد مدیریت مستقیم توصیههای زبانی
تردید دارند، بهتر است این نکته را در نظر بگیرند که: کسب برتری در رقابت
با شرکتهایی که برای مثال از آگهیهای بزرگ تلویزیونی استفاده میکنند،
نتایج چندان عمده و قابل توجهی ندارد. علت این است که همه شرکتها به طور
دائم، فعالیتهای رایج تبلیغاتی خود را مدیریت میکنند و دانش آنها درباره
تبلیغات تقریبا یکسان است؛ اما تعداد شرکتهایی که به توصیههای زبانی که
از مهمترین انواع بازاریابی است، توجه میکنند هنوز کم است. به این ترتیب
نتیجه کار قابلتوجه است.
دنیای امروز دنیای ارتباطات است و افرادي موفق هستند كه ارتباطات قوي وقدرتمندي دارند. شاید بتوان گفت بيش از 80درصد از موفقیتهای ما به كيفيت روابطمان بستگي دارد . وقتی ما بتوانیم ارتباطی قوي و صمیمانه برقرار کنیم ؛ بالطبع ما سريع تر و راحت تر به اهداف و آرزوهاي خود مي رسيم.
فکر می کنم خود شما بارها شاهد بوده اید که اشخاصی در کمترین زمان ، چنان در دیگران تاثیر مثبت و خوبی گذاشته اند که به راحتی برای در خواستهایی بزرگ پاسخ مثبت دریافت کرده اند و حال آنکه افراد دیگری ، علی رغم ارتباط طولانی چنین شانسی نداشته اند !!!فكر مي كنيد چرا نتايج متفاوت بوده است؟ نوع برقراري ارتباط آنها با هم متفاوت بوده است.با پیشرفت تکنولوژی های تحت وب و نیاز سازمانها و شرکت های دولتی و خصوصی به توسعه عملکردها و فعالیت های درون سازمانی به خارج سازمان و فراهم کردن راهکاری ساده و انعطاف پذیر جهت مدیریت منابع انسانی، اسناد، مدارک، فایلها و به اشتراک گذاری آنها توسط پرسنل و مدیریت و همچنین ایجاد وب سایت های شخصی و وبلاگ های اطلاعاتی برای تبادل اطلاعات درون سازمان با محیط خارج، نیاز به ابزاری کارآمد، جامع و توسعه پذیر جهت تأمین اهداف فوق برای یک سازمان را قوت بخشید.
ابزاری که علاوه بر فاکتور های فوق باید توانایی آرشیو سازی اطلاعات، جستجوی سریع در اطلاعات، ارائه محیط های یکپارچه تحت وب و اینترانت، توانایی پیاده سازی سیستم های مدیریت اطلاعات، مدیریت پروژه، مدیریت آموزش را داشته و همچنین توانایی ثبت تاریخ ایجاد و تغییرات اسناد و اطلاعات، ایجاد دسترسی ها و امنیت برای کاربران، مدیریت و... را نیز داشته باشد. این ابزار را می توان با توجه به موارد فوق به صورت یک سیستم مدیریت محتوا تولید نمود. اما اینکه بتوان از ابتدا محصولی جامع، کامل و از همه مهمتر Integrate شده ایجاد نمود، کاری زمان بر و هزینه بر خواهد بود.در حال حاضر ایبی در حدود 15500 کارمند دارد. درآمد آن در سال 2009 درآمدی بیش از 72/8 میلیارد دلار و درآمد خالصی در حدود 39/2 میلیارد دلار برآورد شده بود. ایبی در سال 2009 بیش از 84 میلیون کاربر داشت.
پیر امیدیار بنیانگذار و رییس ایرانی-آمریکایی سایت حراج ایبی است و با ثروت 2/5 میلیارد دلار صد و چهل و هشتمین میلیاردر جهان است.
وی این شرکت را در سال 1995 تاسیس کرد. پیر مراد امیدیار در 21 ژوئن سال
1967 در پاریس متولد شد. پدر و مادر او ایرانیانی بودند که برای تحصیل به
خارج از کشور رفته بودند.
مادر او الهه میرجلالی امیدیار مدرک دکترای زبانشناسی خود را از دانشگاه
سوربن دریافت کرده بود و پدرش یک جراح بود. خانواده پیر زمانی که او 6 ساله
بود به آمریکا مهاجرت کردند و پیر در واشنگتن بزرگ شد.
وی در ۱۴ سالگی با نوشتن دومین برنامه رایانهای برای کتابخانه مدرسه پا به دنیای بیتها گذاشت.
امیدیار به دبیرستان سنت اندرو در مریلند رفت و در سال 1984 فارغالتحصیل
شد. وی سپس به دانشگاه تافتز رفت و در سال 1988 با مدرک علوم کامپیوتر از
این دانشگاه فارغالتحصیل شد. امیدیار کمی بعد برای کار به شرکت کلاریس،
یکی از شرکتهای زیرمجموعه شرکت اپل رفت. او در این شرکت برای نوشتن برنامه
مک همکاری میکرد.
وی در سال 1991 یکی از افرادی بود که شرکت توسعه اینک، یک شرکت
نرمافزاری، را تاسیس کردند. این شرکت بعدها تبدیل به یک شرکت تجارت
الکترونیک شد و به ایشاپ تغییر نام پیدا کرد.
پیر امیدیار زمانی که 28 ساله بود در یکی از تعطیلات خود یک برنامه
کامپیوتری نوشت که نهایتا تبدیل به یک سوپربرند اینترنتی به نام سایت حراج
ایبی شد. او که در زمینه برنامهنویسی کامپیوتری تخصص داشت در اتاقنشیمن
خانهاش چند سایت اینترنتى را تحت یک مجموعه واحد و با آدرس www.ebay.com
گرد آورده و اداره میکرد.
امیدیار در یکی از تعطیلاتش تصمیم گرفت جایى را براى برگزارى حراج در
اینترنت شکل دهد. وى این کار را انجام داد و آن را «حراج شبکه» نامید. براى
آنکه کارآیى سایت خود را امتحان کند یک دستگاه سوراخ کن لیزرى را که ایراد
فنى هم داشت به حراج گذاشت. دو هفته بعد این دستگاه به قیمت ۱۴ دلار حراج
شد. به این ترتیب اولین کالا در این سایت حراج شد و رسما سایت مذکور آغاز
به کار کرد.
از دوران نوجوانی علاقه زیادی به كسب درآمد فراوان داشتم به طوری كه دور از چشم خانواده روبهروی مدرسه محله بساط پهن میكردم و كیك و نوشابه میفروختم. مخالفت خانواده به آنجا رسید كه یك روز هنگام كار، با دیدن خانواده، فرار را بر قرار ترجیح دادم. در سال 1357 دوران دبیرستان را در مدرسه موسیبنجعفر (ع) تهران به پایان رساندم. همان سال در رشته عمران وارد دانشگاه شدم، اما بعدها به دلیل مشغله فراوان پس از اتمام 110 واحد درسی ترك تحصیل كردم و مدرك فوقدیپلم گرفتم.
اگر فقیر به دنیا آمدهاید، این اشتباه شما نیست اما اگر فقیر بمیرید، این اشتباه شما است.
در یک روز، اگر شما با هیچ مشکلی مواجه نمیشوید، می توانید مطمئن باشید که در مسیر اشتباه حرکت میکنید.
سه جمله برای کسب موفقیت:
الف) بیشتر از دیگران بدانید.
ب) بیشتر از دیگران کار کنید.
ج) کمتر انتظار داشته باشید.
اگر رئیس جدیدتان یک زن است، یا اگر به قسمتی از اداره مـنـتـقل شـده ایدکـــه مجبورید با همکاران خانم کار کنید،اگر منشی خانم دارید ، اگر درفروشگاه یا کارگاه با خانم ها همکار هستید ، زمـانـش رسیـده است که
مهارت هایی را برای کار کردن با آنها یاد بگیرید.مـردهـا و زن هـــا در یک محیط اجتماعی به طرق مختلفی فکر و عمل می کنند.اما بـا مسـائـل کـــاری چگونه برخورد مینمایند؟
همه ما تغییر کرده ایم
ـــــــــــ
مرد ها و زن ها از قالب های پیشین خود درآمده اند، اما بعضی از این خلق وخو ها هنوز به جا مانده است. مهم نیست چقدر زن ها جدی، خشن و جاه طلب باشند، کار تعلیم و تربیت فرزندان و بار آوردن بچه از قدیم بر عهده آنهاست. مردها معمولاً هدفمند و اهل رقابت اند. هر چند باید راه درازی پیمود تا احساسات آن ها نیز نشان داده شود. آگاه بودن از تفاوت های بین دو جنس برای پیشرفت شغلی شما بسیار ضروری است.
در اینجا به چند نکته اساسی در روابط کاری با خانم ها اشاره می کنیم:
1- برای صحبت کردن با آنها وقت بگذارید
مردها برای تبادل اطلاعات صحبت و مذاکره می کنند، البته زن ها هم همینطورهستند. اما آنها از این گفتگو ها به عنوان یک رابطه متقابل برای برقراری ارتباط استفاده می کنند. اگر رئیس خانم شما گفتگوی کوتاهی را آغاز می کند، با او صحبت کنید هر چند که خیلی مشغول باشید. ممکن است فکر کنید که وقت خود را تلف خواهید کرد اما نتایج آن ارزشش را خواهد داشت.
بدون در نظر گرفتن سن يا تجربه می توان با در نظر داشتن فنون ضروری، مديری موثر بود. يك مدير خوب هميشه چند راه ويژه برای ايجاد روابط كاری تاثيرگذار با گروه خود دارد. امروز استفاده از اين فنون را در دفتر خود آغاز كنيد و كارمندانتان از شما سپاسگزار خححزواهند بود.
1. انگیزه فردی افراد یا آنچه را برایشان ویژگی دارد دریابید. این مساله
می تواند شامل اقدامات گوناگون از خرید بلیت های مسابقات ورزشی برای
علاقمندان به ورزش گرفته تا كشف ساده علایق آنان باشد.
2. ایجاد این گونه روابط شخصی با همكاران و مراجعان موجب كار گروهی بیشتر
در بین آنان می شود. استیو كارنی، نویسنده كتاب "وقایع نگار كار گروهی"می
گوید: " امروزه كار گروهی مهم ترین مهارت در محل های كاری به شمار می رود و
همه مدیران و كارمندان باید بازیكنان یك تیم باشند."كارمندانتان را
فعالانه از طریق گفتگو به كار بگیرید، جریان نظرات را تشویق كنید و تفكرات
گروهتان را در نظر بگیرید.
خداوند علني كردن سخن درباره بدي ديگران را دوست ندارد
مگر كسي كه بر او ستم رفته باشد
خداوند شنوا و داناست
سوره نساء آيه 148
آوردهاند که: وقتی، سولون[**] آمده بود به شهر «ساردیس»، پایتخت دولت «لیدی»، که از دولتهای واقع در آسیای صغیر بوده است. پادشاهی که در آن موقع در ساردیس سلطنت میکرد، «کرزوس» نام داشت و بسیار متمول بود. گنجها و ذخایر بسیار داشت و به تموّل خود میبالید. چون سولون، مردی حکیم و معروف بود، کرزوس، او را بخواند و نوازش و احترام کرد و گفت: او را ببرید که گنجها و خزینه و ذخاير مرا ببیند، بردند و دید. چون برگشت، کرزوس پرسید: چه دیدی و چگونه بود؟ سولون تحسین کرد، ولی نه آنسان که کرزوس متوقع بود. پس کرزوس پرسید: آیا خوشبختتر از من کسی را در عمر خود دیدهای؟ سولون گفت: در ولایت ما شخصی تلوس نام، مرد نیکی بود و فرزندان صالح داشت و دست تنگی نکشید و در جنگی که برای دفاع از وطن خود می کرد، کشته شد. من آن شخص را خوشبخت میدانم. کرزوس از بیعقلی سولون متعجب شد و گفت: پس از او، که را خوشبختتر از من دیدی؟ سولون حکایت کرد: از دو جوان که مادر پیری داشتند و در موقعی که آداب مذهبی بزرگی در معبد شهرشان به عمل میآمد، پیرزن میل داشت آنجا حاضر شود، قدرت نداشت که پیاده برود، وسیلهای هم برای رفتن نبود، یعنی چهارپا حاضر نداشتند که به ارابه ببندند و او را ببرند، چون اظهار تأسف از ناتوانی خود به رفتن به معبد کرد، پسرها گفتند اسب نداریم، اما خود، از اسب کمتر نیستیم.
راز پيشــــرفت، در آغــاز كـــردن است. راز آغـــاز كــــردن در آن است كه وظايـــف سخت و پيچيده خـود را به وظايــف كوچكـــی كه قـابل مديـــريت كــــردن باشند، بشكنيد و سپس از اوليـن آنهــا آغـــاز كنيـــد.
" مـــــارک تــــوایــــن "
این مدل جزو اولين مدلهاي تدوين استراتژي در عرصه اقتصاد و برنامهريزي توسعه جوامع به شمار ميرود. در اين مدل سادهترين راه شناسايي وضعيت سرمايهگذاري معرفي شده است. مدل BCG براساس محور مختصات يک جدول چهارخانهاي (شکل زیر) زير را تشکيل ميدهد که روي محور X ها موقعيت رقابتي نسبي و روي محور Yها نرخ رشد صنعت نشان داده ميشود. هر يک از خطوط توليد يا واحدهاي کسب و کار براساس نرخ رشد صنعت و نيز سهم نسبي آن در بازارهاي مربوط روي اين ماتريس ترسيم ميشوند. موقعيت رقابت نسبي شرکت عبارت است از سهمي که آن واحد در بازار صنعت دارد تقسيم بر سهم بازار واحد مشابه که به بزرگترين رقيب تعلق دارد. نرخ رشد صنعت عبارت است از درصد رشد بازار يعني درصد افزايش فروش محصولات يک واحد تجاري خاص. در اين ماتريس فرض بر جذابيت بازار تحت بررسي است. براساس موقعيت شرکت مورد بررسي در يکي از چهارخانه (1ـ رشد بالاــ سهم بالا 2ـ شد بالا ــ سهم پائين 3ـ رشد پائين ــ سهم بالا 4ـ رشد پائين ــ سهم پائين) قرار ميگيرد که به ترتيب:
1ـ خانه ستارهها 2ـ خانه سوالها 3ـ خانه گاوهاي شيرده 4ـ خانه سگهاي هار نام ميگيرند.
* قرار گرفتن در موقعيت ستارهها بدين معناست که محصولات برتر و پر طرفدار
در اوج حيات خود قرار دارند. شرکت به اندازه کافي پول براي سرمايه گذاري
دارد تا بتواند سهم خود را در بازار حفظ کند.
همکاران محترم واقفند که کار اداری صرفاً وسیله ای برای تأمین زندگی فعلی و آتی در حد بخور و نمیر است و حقوق مختصری که دریافت میکنند حق مسلم آنان بوده، آب باریکه حقوقشان وظیفه ای را متوجهشان نمیکند. با اینحال، هشت ساعت حضور فیزیکی در محل کار را نمیشود ندیده گرفت و در این وضعیت باید به فکر راهکارهایی بود تا از این زمان به نحو احسن استفاده نموده، تهدیدها را به فرصتها تبدیل کرد. این کارگاه قصد دارد راهکارهای لازم برای استفاده بهینه از وقت اداری را آموزش دهد (صدور گواهینامه تضمینی است و آزمون نهائی فرمالیته است!).
وجود يك مدير بي ارزش در محيط كار مانند وجود يك ميمون در شيشه فروشي است.((مثل چيني))
يك مدير، به سبب كاري كه انجام ميدهد، كامياب نيست؛ بلكه اين كاميابي را مديون توان خود در واگذاري امور به ديگران است.((پرمودا باترا))
تفاوت اصلي بين رهبري و مديريت اين است كه رهبران با استفاده از نفوذ خويش ديگران را به پيروي وامي دارند، اما كار اصلي مديران، حفظ سيستم ها و فرايندها است.((جان ماكسول))
توانايي شما در مديريت زمان براي دستيابي به بالاترين نتايج، مهارت اصلي در كارآيي فردي است.((برايان تريسي))
مديران امروز بايد ناپيوستگي ها را مديريت كنند.((پيتردراكر))
آیا تا به حال در شرایطی بوده اید که به خودتان بگویید «من هر چه قدر تلاش کنم باز هم موفق نخواهم شد؟» وقتی همیشه با وجود تلاش فراوان شکست بخورید یعنی یک جای کارتان از ریشه خراب است. یکی از این «جا های کار» قوه خلاقیت است! اگر در هر کاری هیچ خلاقیتی از خود نشان ندهید در آن کار موفق نخواهید بود.هر عنوانی که داشته باشید (خصوصآ وبلاگ نویس) در کارتان به خلاقیت نیاز دارید پس منتظر معجزه نباشید و از همین حالا با همین مطلب دوران خلاقیت و موفقیت در زندگی تان را شروع کنید ، روی علت های زیر دقیق فکر کنید. هر کدام که راجع به شما صادق است را به خاطر بسپارید و در طی زمان مرحله به مرحله راه حل های آن را کشف کرده و سعی کنید حلش کنید.
شما چه براي اولين بار است كه مدير مي شويد و چه قبلاً مدير بودهايد بايد با انتقال به پست جديد محتاطانه برخورد كنيد كه اين با يك برنامه قدم به قدم آغاز مي شود. براي اين كار چند توصيه عملي در زير پيشنهاد مي شود:
1 – رهبران غيررسمي را شناسايي كنيد: رهبران غيررسمي مي توانند كمك حال شما باشند يا اين كه به اعتبار شما لطمه بزنند. آن ها در پست هاي رسمي قدرت قرار ندارند اما توانايي تاثير بر رفتار كاركناني را دارند كه در سازمان شما كار مي كنند. به ياد داشته باشيد كه در دوره انتقال، آن ها قدرت بيشتري از شما دارند. گاهي اوقات رهبران غيررسمي از محركان عمده هستند. بنابراين آن ها را به سمت خود جذب كنيد تا در كاري كه مي خواهيد انجام دهيد كارشكني نكنند.امروزه بسياري از مديران ارشد در سازمان ها و مجموعه هاي فرهنگي در سخنراني هاي مختلف از استراتژي سازمان خود به عنوان يک برنامه از پيش تعيين شده و قابل اجرا صحبت مي کنند و کمبود منابع و بودجه هاي محدود فرهنگي را به دليل انتخاب اين استراتژي اعلام مي کنند و گاهي هم در مصاحبه هاي اختصاصي با رسانه ها از استراتژي به عنوان يک برنامه برگشت ناپذير خبر مي دهند. اين در حالي است که اصولا استراتژي در مديريت يک برنامه نيست؛ بلکه براي ظهور و رشد و اثربخشي در مديريت نيازمند برنامه هستيم. اگر چه تدوين استراتژي اولين مرحله از مديريت استراتژيک است و برنامه ريزي مدون نيز زيربناي اداره هر سازمان است؛ ولي تقريبا هيچ سازماني را نمي توان صرفا با استراتژي اداره کرد.
اگر دستِ بگير داشته باشيد از ديگران جدا مي شويد، اما اگر دست بده داشته باشيد به آنها نزديك مي گرديد.((سَنت فرانسيس))
همه چيز بستگي به شما دارد؛ اگر شما بزرگ باشيد مسئله كوچك و اگر كوچك باشيد مسئله بزرگ است.((اوريسون اسوت ماردن))
هرگز درباره چيزي نگو [ آن را ] از دست داده ام، بلكه فقط بگو آن را پس داده ام.((اپكتوس رومي))
هرگز مردي ولو بسيار نادان را نديدم که از وي چيزي نتوانم بياموزم.((گاليله))
چنان باش كه بتواني به هر كس بگويي : مثل من رفتار كن.((ايمانوئل كانت))
وقتي كه پر كاهي به چشمتان مي رود، آن را بيرون مي آوريد، وقتي عادتي بد وارد روح شما مي شود، مي گوييد : سال ديگر معالجه اش مي كنم.((هوراس))
اگر روزي شأن و مقامت پايين آمد نااميد مشو، زيرا آفتاب هر روز هنگام غروب پايين مي رود تا بامداد روز ديگر بالا بيايد.((افلاطون))
رياست و مقام مثل كوه است؛ بالا رفتن از آن دشوار، ولي پايين آمدن از آن بسيار آسان است.((ريواردل))
شخصيت افراد را مي توان با نفوذي كه آنها بر دوستان خود دارند، سنجيد.((اسكار وايلد))
صورت شما كتابي است كه مردم مي توانند از آن چيزهاي عجيب بخوانند.((ويليام شكسپير))
ایثار وازخودگذشتگی در فرهنگ ما عمدتا مفهومی یکسویه دارد. فداکاری می کنی و گاه جانت را پای آن از دست میدهی بدون آنکه پاداش فردی برای تو مطرح باشد. درواقع اگر پاداشی برای خود قائل باشی در این است که ایثارت را به پای کسی میریزی که مقبول توست. درکتابی که میلیون ها نسخه اش در امریکا و دیگر نقاط جهان به فروش رفته است، برداشت متفاوتی از این قضیه به چشم می خورد. نویسنده-ال ریتر-میگوید که در رابطه مان با کسانی که برای ما ارزش فوق العاده دارند، ایثار تنها راه منطقی برای موفقیت دوجانبه است. دراین پیام، فشرده و جوهر مایه ی این کتاب را با دو متن فارسی و انگلیسی منتشر می کنیم.
براي اولين بار كه براي فروش كالايي دچار مشكل شدم، زماني بود كه در اوايل دههي 1970 به شيكاگو آمدم و به شركت سيرز مراجعه كردم تا پيراهنهاي ما را خريداري كنند. ما قبلاً واردكنندگان امريكايي را تأمين ميكرديم، اما من ميخواستم كه مستقيماً با فروشگاههاي بزرگ امريكايي وارد معامله شوم. براي يك شركت كوچك، كار آساني نيست كه به درب فروشگاهها رفته و جنس بفروشد، اما من اين كار را كردم. و اين، يكي از هيجانانگيزترين دوران زندگي من است.
در آن روزها هيچكس «دوو» را نميشناخت. اطرافيان من تذكر داده بودند كه بايد قبلاً قرار ملاقات بگذارم و بعد به ديدن خريداران بروم. اما اگر منشي يكي از خريداران اعلام ميكرد كه دوو قرار ملاقات ميخواهد، خريدار مربوطه مسلماً ميپرسيد كه: «دوو كيست؟». بدون آنكه شركت ما را بشناسند، قطعاً فرصتي به ما نميدادند. بنابراين، تصميم گرفتم شخصاً به همراه نمونهي جنسهايم به ديدن شركت سيرز بروم. وقتي كه به آنجا رسيدم، اطمينان داشتم كه فرصت مناسب براي ملاقات با يك خريدار را بدست خواهم آورد.افراد برای تصمیمگیری، از منابع داده موجود در ذهنشان که به آنها مدلهای ذهنی گفته ميشود، استفاده ميکنند.
بخش عمده این منبع داده از ارتباطات علی معلولی در محیط به وجود آمده است. مردم زمانی که ميبینند تصمیماتشان چه نتایجی به دنبال دارد، چیزهای جدیدی ميآموزند و در مورد ارتباطات محیطی کشفهای جدیدی ميکنند. کشفهایی که افراد صورت ميدهند، یا به عنوان شاهدی از یکی از پیش فرضهایشان به آن افزوده ميشود، یا خودش شکل جدیدی را در ذهنشان ایجاد ميکنند که تصمیمات بعدی را با توجه به آن بگیرند. به نظر ميرسد که این رویکرد کاملا علمياست.چقدر خنده داره که یک ساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست. ولی 90 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد میگذره!
*چقدر خنده داره که صد هزارتومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید میریم کم به چشم میاد!یک صدای مردانه از درون موبایلی که در دست «آنی»، مدیر بخش نیروی انسانی سازمان بارکر فودز بود گفت: «او دارد ساختمان راترک ميکند.» آنی به مدیر عامل سازمان «کالین» نگاه کرد که آن طرف میز رو به روی او نشسته بود و او دستش را به نشانه «بگذار برود» تکان داد.
آنی پیغام را به مرد پشت تلفن داد. داگ، مدیر فروش تازه اخراج شده سازمان با همراهی دو نیروی حراستی، سازمان راترک ميکرد، در حالی که عکس قاب شده دو موجود انیمیشنی را که از آنها در تبلیغات دهه 1950 استفاده کرده بودند و مدیران برگزیده آن در سال 2004 جايزه گرفته بودند، در دست داشت. تابلویی که بسیار ارزشمند بود، چرا که تنها ده عدد از آنها وجود داشت.هیچگاه آن شب را که یکی از شاگردان من در کلاس شبانه جریان نگرانیاش را برایم تعریف کرد فراموش نمیکنم. چند سال قبل، این شاگردم که بنا به خواستهي خودش نام واقعی او را نمیگویم و در اینجا با نام مستعار (ماریون داگلاس) نامیده شده، دو بار گرفتار حادثههایی ناگوار شد. اولین واقعه، مرگ دختر 5 سالهاش بود، او شدیداً به فرزندش علاقمند بود. دو ماه پس از مرگ دخترش خدا دختر دیگری به او داد که او نیز 5 روز پس از تولدش مرد و غمی سنگین بر غم پدر افزود.
بنابر گفتهی خودش: «این مصیبتها بالاتر از توان و ظرفیتم بود. نه قادر به خوابیدن بودم، نه اشتهایی به غذا داشتم، بطور کلی غذا از گلویم پایین نمیرفت. به شدت مضطرب و هیجانزده بودم. اعصابم شدیداً تحریک شده بود، تا جايی که اعتماد به نفسم را از دست داده بودم. به ناچار به پزشک مراجعه کردم. اولین پزشک برایم قرص خوابآور تجویز کرد و دیگری دستور داد که به یک سفر تفریحی بروم. با وجود اینکه هر دو کار را انجام دادم، ولی تغییری در وضعیتم ایجاد نشد. احساس میکردم که تمام بدنم مابین لبههای فولادی یک گیرهي آهنی قرار گرفته و دم به دم این لبهها به هم نزدیک میشوند و به من فشار میآورند. چنانچه شما در زندگی دچار فشارهای روحی - روانی و استرس و افسردگی نشده باشید، هرگز قادر به درك وضعیت من در آن روزها نخواهید بود.»یک سخنران معروف در یک جلسهای یک اسکناس از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ دست همه حاضرین بالا رفت.
سخنران گفت: بسیار خوب! من این اسکناس را به یکی از شماها خواهم داد ولی قبل از آن میخواهم کاری بکنم.روزی شاگرد یه راهب پیر هندو از او خواست که بهش یه درس به یاد موندنی بده
راهب از شاگردش خواست کیسه نمک رو بیاره پیشش ، بعد یه مشت از اون نمک رو داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست اون آب رو سر بکشه .گفت :" واقعاً عجيب است، درست بعد از اينکه تصميم گرفتي مرد خداترسي شوي، زندگي ات بد تر شده. نميخواهم ايمانت را ضعيف کنم، اما با وجود تمام تلاش هايت در مسير روحاني، هيچ چيز بهتر نشده." آهنگر بلافاصله پاسخ نداد: او هم بار ها همين فکر را کرده بود و نفهميده بود چه بر سر زندگي اش آمده. اما نميخواست دوستش را بي پاسخ بگذارد، شروع کرد به حرف زدن، و سرانجام پاسخي را که ميخواست يافت. اين پاسخ آهنگر بود: "در اين کارگاه، فولاد خام برايم مياورند و بايد از آن شمشيري بسازم. ميداني چطور اين کار را ميکنم؟ اول تکه فولاد را به اندازه جهنم حرارت ميدهم تا سرخ شود. بعد با بي رحمي، سنگين ترين پتک را بر ميدارم و پشت سر هم به آن ضربه ميزانم، تا اينکه فولاد، شکلي را بگيرد که ميخواهم . بعد آن را در تشت آب سرد فرو ميکنم، و تمام اين کارگاه را بخار آب ميگيرد. فولاد به خاطر اين تغيير ناگهاني دما، ناله ميکند و رنج ميبرد. بايد اين کار را آنقدر تکرار کنم تا به شمشير مورد نظرم دست يابم. يک بار کافي نيست"
حرکت ازفقرتا رفاه ،ازجهل تا کمال دانش و از وابستگی تا آزادی و استقلال و پیشتازی در دنیا ،مسیری بود که ژاپن طی کرد. با فرونشستن شعله های جنگ جهانی دوم ،در ژاپن چیزی بجز خرابی وغرورهای زخم خورده باقی نماند.اما ژاپنی ، از پشت پرده اشک های خود به فکر ساختن آینده بود. آینده ای که در واقع سرنوشت فرزندان او بود و سرنوشت تمامی نسل هایی که در مورد او می بایست قضاوت کنند.
کشوری شکست خورده، ورشکسته و اشغال شده که جز مردمان آهنین اراده هیچ نداشت، برپای خواست، ایستاد، به جلوگام برداشت، حرکت کرد، به جنبش درآمد، اوج گرفت و بر صدرنشست، زیرا که خواست وچون خواست، توانست. ژاپن امروز عنوان "کشور شماره دو" را بدست آورده و در مسیری پیش می رود که مقصد نهائیش رسیدن به مقام "کشور شماره یک "جهان است. ژاپن میدان رقابت را با پیروزی پشت سر نهاده وبه جایی رسیده است که از این پس این کشورهای صنعتی ورشدیافته هستند که باید با آن رقابت کنند و پشت سرش بدوند.سرزمین آفتاب تابان به راستى بدون هیچ تردیدى یکی از اعجاب هاى توسعه وپیشرفت را به وجود آورده است.