بي ترديد اصلي ترين خاستگاه پيدايش قيام عزت آفرين عاشورا،قرآن و انديشه
هاي عزت آفرين آن در روح و جان امام حسين(ع)و ياران فداكارش بوده است.امام
حسين(ع) علاوه بر دارا بودن منصب عزت آفرين امامت 1 به فرموده پيامبر(ص)كه
حسين از من است و من از حسين،خوب مي دانست پيامبر به عنوان مظهر رحمت
گسترده الهي،مبين قرآن مي باشد و آن حضرت به عنوان مظهر رحمت واسعه
الهي،رسالت حفظ و نگه داري آن را بر عهده وي مي گذارد و او كه عاشق قرآن
است 2 بايد بدان عمل نمايد.به همين دليل امام حسين(ع)با الهام از پيام الهي
در قرآن كه:فاصبر إنّ وعد الله حقّ و لا يستخفنك الذين لا يوقنون(روم،30 /
60 )؛آنان كه به خدا و قيامت يقين ندارند،هرگز نبايد تو را خفيف و سبك
سازند( و عزت تو را پايمال كنند)،به نفي طاغوت پرداخت و به جان گرامي خويش
قسم ياد كرد كه امام نيست مگر كسي كه به قرآن عمل نمايد.3 مديريت امام
حسين(ع)بر مبناي دستورات قرآن است و او عزت مداري را نيز ازآيات قرآني
الهام گرفته است زيرا بهترين راه براي اصلاح فرد و جامعه،عزت بخشي و عزت
آفريني است و در صورت فقدان عزت، انسان به هر پستي تن مي دهد و به هر گناهي
دست مي زند.
ريشه تباهي ها در ذلت نفس است.اگر انسان ها
رياكاري مي كنند و يا به ستمگري و بيداد مي پردازند،همه و همه ريشه در ذلت
نفسشان دارد.چنان چه پيشوايان معصوم به صراحت ريشه همه اين امور را در ذلت
نفس معرفي كرده اند.از اميرمؤمنان علي(ع)نقل شده است كه فرمود:نفاق و
دورويي انسان،از حقارت و ذلتي است كه در وجود خود مي يابد.4
مديريت
امام حسين(ع)،مبتني برعزت مندي است و امام حسين(ع)مظهر كامل كرامت انساني و
عزت ايماني است.هيچ نهضتي چون نهضت حسين(ع)قلب ها را منقلب نكرده و عواطف
را هم سوي خود نساخته و روح و عزت را در بشر ندميده است.اگر انسان ها به
عزت حقيقي دست يابند و از ذلت مجازي آزاد گردند،به تربيتي كه هدف اصلي
پيامبران بوده است خواهند رسيد.
ما در اين مقاله سعي مي كنيم
كه الگوي عملي از عزت الهي به مديريت امام حسين(ع) و بر مبناي آيات قرآني
ترسيم نماييم تا پس از او همگان راه و رسمش را در پيش گيرند و بدين ترتيب
به عزت حقيقي نائل آيند.
ضرورت مديريت و رهبري در قيام عاشورا
علم
مديريت سابقه اي كمتر از صد سال دارد،لكن قدرت مديريت و رهبري از ابتداي
تمدن بشري تعيين كننده جايگاه فرمانروايان و رهبران بوده است.هنوز درباره
علم بودن و يا هنر بودن مديريت و يا رهبري حرف هاي زيادي رواج دارد،گرچه
ميان مديريت و رهبري اندك تفاوت هايي وجود دارد،اما در بسياري از متون نيز
مديريت را معادل رهبري مي دانند.
مرور آثار مؤلفان
مديريت،آشكار مي سازد كه مديريت و رهبري را فرايندي مي دانند كه طي آن
فعاليت هاي يك فرد و يا يك گروه تحت تأثير رهبر و رهنمودهاي او به سمت تحقق
هدفي بزرگ سازمان مي يابد.منشأ رهبري در مكتب الهي اسلام،از آن خداوند است
كه از طريق وحي به رسول برگزيده خداوند تفويض گرديده است.در آيات قرآن نيز
اين مطلب اشاره شده است:الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي
النور(بقره،2/257 )؛و در جاي ديگر مي فرمايد:إنما وليكم الله و رسوله و
الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكاة و هم راكعون(مائده،5 / 55
).از آن جا كه امام حسين(ع)رهبر مشروع و منتخب و منتصب خدا و رسول و امام
قبل از خود بودند،وظيفه رهبري و رسيدگي به امور دين را متوجه خود مي
دانستند و هرگز راضي نبودند با بيعت،اين حق مسلم را به دست يك فرد فاسد و
فاسق بسپارند،در حالي كه عوامل قدرت،حكومت را با نيرنگ و ريا و ارعاب
مردم،غصب كرده بود.
نقش مديريت و رهبري در حماسه عاشورا از
عوامل عمده جاودانگي اين حماسه عظيم به شمار مي رود و اگر در طول تاريخ
انبياء و ائمه معصوم دقت كنيم،در مي يابيم كه هر كدام از پيامبران و
ائمه،براي دعوت و هدايت انسان ها به خداپرستي،حركت ها و نهضت هايي را رهبري
كرده اند و با رهبري خودشان،علاوه بر انجام مأموريت الهي و رسالت خود
توانسته اند تصويري روشن از حركت و نهضت خود براي نسل هاي بعدي به يادگار
بگذارند.
هدف از قيام امام حسين،يك قيام ملي و يا قومي
نبوده،بلكه به منظور اصلاح و احيا و حفظ دين اسلام مي باشد كه انجام آن يك
تكليف بوده است،زيرا رهبريت جامعه اسلامي از مسيري كه در سيره پيامبر اسلام
و قرآن آمده بود، منحرف گشته و بدعت ها پديدار شده بود.بنابراين مديريت
جامعه اسلامي،اين مهمترين عنصري كه تأثير بسزايي در شكل گيري و طرز تفكر
مردم داشته،خود عامل فراموشي ارزش هاي اسلامي شده بود.
در
حقيقت تداوم اين نوع مديريت و رهبري براي جامعه اسلامي،نابودي اسلام و به
بازي گرفتن امامت و رهبري امت اسلامي را در پي داشت.بنابراين هدف از
قيام،اصلاح مفاسد امت و احيا و زنده كردن سنت و قانون رسول خدا و راه و رسم
علي بن ابيطالب بوده است.5