مهندسی اعتماد آفرینی

اعتماد کردن یا اعتماد نکردن، مسأله این است! مسأله‌ای که همواره در تصمیم‎گیری‎های ما جای دارد و راه گریزی از آن نیست، چرا که ما هر روز مجبوریم تا انتخاب کنیم که به چه کسی اعتماد کنیم و به چه کسی خیر. رهبران کسب و کار می‎توانند به مدد مهارت خود در مهندسی اعتماد به گونه‎ای بر تصمیم‎گیری‎های کارکنان‎شان تأثیر گذارند که آن‎ها نه فقط به مدیران بالادست خود اعتماد کنند، بلکه نسبت به دیگر همکاران خود و سازمان نیز اعتماد داشته باشند.
رابرت هرلی (Robert Hurley) در کتاب 256 صفحه‎ای خود با عنوان تصمیم به اعتماد (The Decision to Trust) که در سال 2011 به بازار عرضه شد، مدلی به نام مدل تصمیم به اعتماد (DTM) را معرفی کرد که دربردارنده‎ی 10 عامل بود. سه عامل اولیه مرتبط با فرد اعتماد کننده است، این سه عامل عبارتند از: سطح تحمل ریسک و ریسک‎پذیری، سطح تعادل روانی اعتمادکننده (Trustee)، و جایگاه قدرتی فرد اعتمادکننده.

و اما هفت عامل دیگر همان‎گونه که روی شکل مشخص است، عوامل موقعیتی هستند، این عوامل عبارتند از: امنیت، تشابهات، هم‎سویی منافع، سطح خیرخواهی درک شده توسط طرفین، توانمندی و صلاحیت، قابلیت پیش‎بینی، و قدرت تعامل. سه عامل نخست بیشتر به شخصیت فرد مقابل در نظر فردی که می‎خواهد به او اعتماد کند برمی‎گردد، در حالی که 7 عامل دیگر بیشتر در خصوص ادراک فرد اعتمادکننده از موقعیت است و به آن بستگی دارد.
این عوامل ده‎گانه می‎تواند به مدیران سازمان‎ها در تشخیص دلایل و چرایی وجود سطح اعتماد پایین و یا بالا در سازمان کمک کند. هم‎چنین رهبران کسب و کار قادر خواهند بود تا از این طریق نقش مثبت و یا منفی خود را در این معادله بیابند. در ادامه یادداشت به مرور پنج تاکتیک مهندسی اعتماد برای جلب اعتماد سایرین می‎پردازیم:
1-    منافع خود را هم‎راستای کسانی قرار دهید که اعتماد آن‎ها را می‎خواهید
رهبران مسلط به مهندسی اعتماد سعی می‎کنند با همسو ساختن منافع ذی‎نفعان و پرهیز از مقابل هم قرار دادن آن‎ها و ایجاد تضاد منافع، به یک هم‎افزایی دست یابند.
چنان‎چه بخواهیم اعتمادآفرینی کنیم، نخستین کاری که باید انجام دهیم این است که منافع ذی‎نفعان را روشن و هم‎راستا کنیم و اثبات کنیم که قصد ما بیشینه ساختن عادلانه این منافع برای کلیه‎ی طرفین است.
یکی از دلایل فقدان اعتماد در کسب و کارها این است که منافع شفاف نیستند. بهترین کاری که در چنین شرایطی می‎توان صورت داد این است که تصمیم بگیریم کدام منافع بر سایرین ارجحیت دارد. هم‎چنین برقراری تعادل میان منافع و شفافیت به خرج دادن در این موضوع از اهمیت وافری برخوردار است.
2-    دغدغه خیرخواهی خود را نشان دهید
انسان‎ها علاقمندند تا به کسانی اعتماد کنند که به نظرشان رفاه و آسایش آن‎ها اهمیت قائلند و اصطلاحاً خیراندیش و نیک‎خواه هستند. افراد خودخواه موجب صلب اعتماد می‎شوند. به دیگران اثبات کنید که حتی به قیمت به مخاطره افتادن منافع خود حاضرید تا کار درست را در حق آن‎ها انجام دهید. به دیگران احترام بگذارید و نیازهای آن‎ها را درک کنید به گونه‎ای که بتوانید راه‎کار برد-برد را برای خود و طرفین مقابل بیابید.
3-    قابلیت‎سازی کنید و صلاحیت خود را در نظر بگیرید
انسان‎ها تنها زمانی قابل اعتماد هستند که بتوانند به تعهدات‎شان جامه عمل بپوشانند. نیت خوب، خیرخواهی، و حتی رفتار اخلاق‎مدار، در صورتی که فرد فاقد صلاحیت و قابلیت‎های لازم باشد تضمین‎کننده‎ی اعتماد نیستند. رهبران سازمانی معتمد قبل از وعده و وعید دادن، به احتمال انجام شدن آن وعده و صلاحیت خود می‎اندیشند.
4-    پیش‎بینی‎پذیری و انسجام در رفتار، گفتار و کردار
افراد معتمد و رهبران معتمد در کسب و کارها کسانی هستند که به اصول رهبری ارزش‎مدار پای‎بندند، اصولی که موجب ثبات قدم و انسجام در رفتار آن‎ها می‎گردد.
5-    تعامل کنید، تعامل کنید، و باز تعامل کنید، اما تعاملی شفاف و باز
تعامل و برقراری مراودات و مناسبات با دیگران از ارکان اساسی مهندسی اعتماد به شمار می‎رود. تعامل وسیله‎ای است که از طریق آن دیگر 4 عامل مذکور اعتمادپذیری به دیگران منتقل می‎شود. همسوسازی منافع، نشان دادن خیرخواهی، و نشان دادن صلاحیت خود به دیگران همگی مستلزم برخورداری از مهارت‎های اثربخش در تعامل و مراوده است. امواج سهمگین بی‎اعتمادی اغلب از یک تعامل نادرست ناشی می‎شود و در نهایت به ایجاد یک جو سنگین بی‎اعتمادی می‎انجامد.

منبع: مقاله‎ی Five key practices to earn trust
به نقل از leadershipnow.com
منبع : http://dargi.ir/779