فراغت
آرتور شوپنهاور
سخنی از این جستار: «فراغت هرکس ارزشی برابر با خود او دارد.»
~~~
کس که غنای درونی داشته باشد، از جهان بیرون به چیزی نیاز ندارد، جز هدیهای سلبی، یعنی فراغت، تا تواناییهای ذهنی خود را بسازد و تکامل بخشد و از غنای درونی خود بهرهمند شود، یعنی فقط به این امکان نیاز دارد که در طول زندگی، هر روز و هر ساعت آنگونه باشد که هست. اگر تعیّن کسی این باشد که بر همه نوع بشر تأثیر بگذارد، معیاری برای خوشبختی یا بدبختی او جز این وجود ندارد که بتواند در راه پرورش استعدادها و کامل کردن آ ثارش موفق شود یا شکست بخورد. هرچیز جز این برایش بیاهمیت است. ازاینرو میبینیم که بزرگان همهی دورانها برای فراغت، بیش از هر چیز دیگر ارزش قائلاند، زیرا فراغت هرکس ارزشی برابر با خود او دارد. ارسطو میگوید: «به نظر میرسد که سعادت در فراغت است.» (اخلاق نیکوماخوس) و دیوگِنِس لائرتی نقل میکند که: «سقراط از فراغت بهمثابه زیباترین موهبت تجلیل میکرد.» ارسطو در اخلاق نیکوماخوس نتیجه میگیرد که زندگی فلسفی، سعادتمندترین نوع زندگی است.چنانکه در کتاب سیاست میگوید: «کارکردن بدون مانع بر نیروهای ذهنی، از هر نوع که باشد، به معنای سعادت واقعی است.»
برگرفته از كتاب:
شوپنهاور، آرتور؛ در باب حكمت زندگي؛ برگردان محمد مبشّري؛ چاپ نخست؛ تهران: انتشارات نيلوفر 1388.
رهپو