حکایت : بره سرکش
روزی مردی سعی داشت تا بره مورد علا قه اش را به داخل خانه ببرد ولی بره وارد خانه نمی شد و پا هایش را محکم بر زمین فشار می داد.
خدمتکار منزل وقتی این صحنه را دید نزدیک شد و انگشتش را داخل دهان بره گذاشت.
بره شروع به مکیدن کرد.
خدمتکار داخل خانه رفت و بره هم به دنبالش راه افتاد.مرد از این اتفاق ساده درس بزرگی گرفت.
فهمید که برای اثر گذاشتن بر دیگران ابتدا باید خواسته های آنها را درک کرد.
خدمتکار منزل وقتی این صحنه را دید نزدیک شد و انگشتش را داخل دهان بره گذاشت.
بره شروع به مکیدن کرد.
خدمتکار داخل خانه رفت و بره هم به دنبالش راه افتاد.مرد از این اتفاق ساده درس بزرگی گرفت.
فهمید که برای اثر گذاشتن بر دیگران ابتدا باید خواسته های آنها را درک کرد.
+ نوشته شده در ساعت توسط اسلامي
|