یک اصل از کار تيمي
چند نوجوان در جنگلي بازي ميکردند، که به ريل آهن قديمي و متروکي رسيدند
که از ميان درختان عبور ميکرد. يکي از پسرها روي ريل پريد و سعي کرد روي
آن راه برود. پس از برداشتن چند قدم ،تعادلش را از دست داد. بلافاصله يکي
ديگر از پسرها سعي کرد همان کار را بکند ؛او نيز به زمين افتاد و ديگران
خنديدند.
پسري که افتاده بود با عصبانيت به ديگران گفت«شرط ميبندم نميتوانيد بهتر از من راه برويد »پسرها يکي پس از ديگري سعي خود را کردند اما همگي افتادند حتي ورزشکار گروه نتوانست بيش از ده قدم بردارد. آن هم به سختي
دو تن از پسرها با هم پچ پچ کردند، يکي از آنها به ديگران گفت:من ميتوانم تمام مسير را روي ريل قدم بزنم او هم ميتواند(سپس به پسري که با او در گوشي صحبت کرده بود، اشاره کرد)
يکي از پسرها که در تلاش خود شکست خورده بود، گفت « نه،نميتوانيد» پسر مدعي پاسخ داد : «با شما سر يک کيک بزرگ شرط مي بندم!» همه پذيرفتند. سپس هر يک از پسرها بر روي بک ريل ايستادند و در حالي که تعادل خود را حفظ ميکردند دستهاي يکديگر را در دست گرفتند و تمام مسافت را با احتياط پيمودند. هر يک از آنها به عنوان يک فرد نتوانست از عهده اين کار بر آيد؛ اما با همکاري ، به آساني برنده شدند....
پسري که افتاده بود با عصبانيت به ديگران گفت«شرط ميبندم نميتوانيد بهتر از من راه برويد »پسرها يکي پس از ديگري سعي خود را کردند اما همگي افتادند حتي ورزشکار گروه نتوانست بيش از ده قدم بردارد. آن هم به سختي
دو تن از پسرها با هم پچ پچ کردند، يکي از آنها به ديگران گفت:من ميتوانم تمام مسير را روي ريل قدم بزنم او هم ميتواند(سپس به پسري که با او در گوشي صحبت کرده بود، اشاره کرد)
يکي از پسرها که در تلاش خود شکست خورده بود، گفت « نه،نميتوانيد» پسر مدعي پاسخ داد : «با شما سر يک کيک بزرگ شرط مي بندم!» همه پذيرفتند. سپس هر يک از پسرها بر روي بک ريل ايستادند و در حالي که تعادل خود را حفظ ميکردند دستهاي يکديگر را در دست گرفتند و تمام مسافت را با احتياط پيمودند. هر يک از آنها به عنوان يک فرد نتوانست از عهده اين کار بر آيد؛ اما با همکاري ، به آساني برنده شدند....
+ نوشته شده در ساعت توسط اسلامي
|