. باتوجه به اهميت موضوع و جهت گيري آموزشي/پرورشي ، ابعاد ديگري از مقوله مديريت ورهبري تحت عنوان هفت شيوه رهبري اتخاذ گرديده است كه درزير ملاحظه مي فرمائيد. 

 

1- مدير تصميم ميگيرد وتصميم خود را ابلاغ ميكند.

دراين مورد مدير مسئله اي را تشخيص ميدهد وراه حلهاي مختلف آنرامورد ملاحظه قرارداده ويكي را انتخاب ميكند وسپس تصميم خود را به زيردستان براي اجرا ابلاغ مي نمنايد. شايد به آنچه كه به گمان او طرزتفكر واحساس زيردستان نسبت به تصميم اوست توجه كند وشايد هم توجهي نكندبه هرحال فرصت وامكاني براي شركت در امرتصميم گيري به آنهانميدهد. اجبار وفشارممكن است بطورمستقيم وياغيرمستقيم بكاررفته وممكن هم هست كه بكارنرفته باشد. 

 

2- مديرتصميم ميگيرد ولزوم آنراتوجيه ميكند

دراين مورد مانند مورد قبلي مديرهم مسئوليت تشخيص مسئله وهم تصميم گيري را خود برعهده ميگيرد. ولي بجاي اعلام صاف وساده آن، قدم ديگري برميدارد. به اين معني كه دراقناع زيردستان براي قبول آن ميكوشد. دراين اقدام اومتوجه مقاومت احتمالي از جانب اجراكنندگان تصميم بوده ودرصدد آن است كه آن مقاومت راباعنوان كردن اين مطلب كه مثلاً اجراي آن تصميم به صرفه كاركنان وكارمندان است كاهش دهد. 

 

3- مديرتصميم ميگيرد وتشويق ميكند اگرسئوالي هست پرسيده شود.

دراين مورد مدير كه تصميم خودراگرفته ودرپي آن است كه افكار اومرود قبول واقع شود فرصتي به زيردستان ميدهد كه اطلاع مشروح تري از طرز تفكر ومقاصد او حاصل كنند. پس از عرضه افكار خود از آنهاميخواهد كه اگر سئوالي دارند مطرح كنند. بطوريكه همكاران او آنچه را كه او درصدد انجام دادن آن است بهتر درك كنند. اين گفت وشنود براي مدير وزيردستان هردووسيله اي ميشود كه درنتايج تصميم تعمق بيشتري بنمايند. 

 

4- مديرتصميم ميگيرد وآنرابصورت پيشنهاد قابل تغييري ارائه ميكند.

اين طرزعمل به زيردستان اجازه ميدهدكه تا اندازه اي در تصميم اثرداشته باشند. ابتكاردرتشخيص مسئله اينجا هم با مديراست . قبل از جلسه ملاقات با همكاران وكاركنان، خود او به تنهائي مسئله را بررسي كرده وتصميمي گرفته است. ولي تصميمي غيرنهائي. قبل از آنكه تصميم نهائي را بگيرد راه حل پيشنهادي خود را عرضه ميدارد تا تاثير وانعكاس آن را در كساني كه با اين تصميم سروكار خواهند داشت دريابد. درواقع صميمانه ميگويد ً ميخواستم نظرشمارادرباره راه حل مسئله اي كه در اينجا شرح داده ام بدانم. باقدر شناسي ازاظهارات صادقانه شما حق تصميم گيري نهائي را براي خود محفوظ ميدارم ً 

 

5- مديرمسئله را مطرح ميكند، نظرميخواهدوبعدتصميم ميگيرد

 

تااين نقطه مدير درمقابل گروه با راه حل ساخته وپرداخته خود ظاهر شده است. ولي دراين مورد امر،صورت ديگري دارد. به زيردستان اكنون اين فرصت داده ميشود كه راه حلهاي خود را پيشنهاد كنند. نقش اوليه مدير تشريح مسئله است. اومثلاً ميتواند سخناني به اين مضمون بگويدً جرائد ومردم از روش ما در مورد خدماتي كه به مشتريان ميدهيم شكايت دارند. به نظر شما عيب دركجاست ؟ چه نظرات وآرائي براي حل اين مسئله داريد؟ً

وظيفه گروه در اينجا عبارت از افزودن نظر خود برفهرستي است كه مدير از راه حلهاي مسئله دارد. منظور از اين عمل آن است كه از اطلاعات و تجربه آنان كه در ً خط اول جبهه ً هستند استفاده شود. از روي صورت مشروح راه حلها كه از جانب مدير وزيردستان شرح وبسط داده شده است، خودمدير آن، راه حلي راكه اميد موفقيت آن بيشتر است اختيار ميكند. 

 

6- مدير مسئله را مطرح ميكند. محدوديتهارا ذكرمينمايد و از مرئوسان ميخواهد كه تصميم بگيرند.

 

دراين مرحله مدير حق گرفتن تصميم را به گروه واگذارميكند( محتملاً خود را هم يكي ازاعضاء گروه بشمار ميآورد) ولي قبلاً مسئله مورد نظر را شرح ميدهد وحدود آزادي عمل رادر اخذ تصميم معين ميكند.

 

براي اين آزمايش ابتداء ده سكه را مطابق شكل زيركنار هم قرارداده سپس باحركت دادن تنها دو سكه يك شكل ضربدر بوجود آوريد.

 

توجه داشته باشيد كه اين سكه ها بايد تشكيل دو رديف بدهند كه هريك از آنها شامل 6 سكه باشد. خواه شمارش بصورت عمودي باشد خواه بصورت افقي. ميزان چابكي شما در حل اين مسئله راهنمائي براي مشخص كردن قوه ابتكار شما در انديشه وعمل است.

 

شخص مبتكر ، يا بهتر بگوئيم، رئيس مبتكر داراي خصوصيات بيشماري است كه باعث تمايز وي از سايرين مي گردد.

 

اولاً رئيس مبتكر داراي نيروي مغزي قوي تر وسرعت انتقال بيشتر در مقابل احساسات و عواطف حساستر است. شخص مبتكر قادر است مطالب ومحفوظات بيشماري را هر آن كه بخواهد از وجدان نيمه هشيار خود به وجدان هشيار انتقال دهد واز آن استفاده نمايد.

 

مخزن حقيقي افكار وانديشه اي انسان وجدان نيمه هشيار اوست، ويك رئيس مبتكر هر لحظه كه بخواهد مي تواند محفوظات ومحتويات اين مخزن را در اختيار داشته باشد. همچنانكه روانشناس معروف الف. هـ. مازلو معتقد است: ً مبتكر حقيقي كسي است كه از عدم آگاهي خود نمي ترسد . چنين شخصي مي تواند با عدم آگاهي ها ، رفتار وانديشه هاي كودكانه، روياها، تخيلات ، آمال وآرزوها وافكار شاعرانه خود زندگي كند.ً

 

اشخاص مبتكر مي توانند منشاء بوجود آمدن تعداد زيادي افكار وانديشه هاي مختلف بطور سريع باشند. معمولاً اينگونه اشخاص قادرند درزماني كوتاه راه ها وروشهاي گوناگوني براي حل مشكلات بيابند ودر موقع لزوم مي توانند چارچوب ديد خود را عوض كرده وبه نقطه نظرهاي جديدي دست يابند. روشها را تغيير داده و خيلي زود خود را با تازه ها تطبيق دهند.

 

آن دسته از همكاران شما كه داراي ابتكار وخلاقيت كمتري هستند احتمالاً دراكثرموارد از محدود بودن به پاره اي قيود دست وپاگير شكايت دارند. درحاليكه روسائي كه حقيقتاً خلاق ومبتكر هستندافكار خود را آزادانه رهاكرده وبدون آنكه خود را در قيد وبندي محدود ببينندبه چاره جوئي براي حل مشكلات مي پردازند.

 

آزمايش درست كردن ضربدر با سكه ها كه درابتداء اين مقاله از آن سخن رفت نيازبه قابل انعطاف بودن الگوهاي فكري را آشكار مي سازد. اين مسئله را مي توان تنها باحركت دادن يك سكه از سمت راست رديف افقي به سمت چپ و جادادن سكه زيرين برروي سكه اي كه درمركز واقع شده است حل نمود باين شكل:

 

البته اين تنها راه حل آن نيست بلكه راههاي دگيري هم براي حل اين مسئله وجود دارد از جمله حركت دادن سكه زيرين به سمت چپ و قراردادن سكه اي كه در منتها اليه سمت راست واقع شده برروي سكه اي كه در مركز مي باشد به اين ترتيب:

ممكن است اين راه حل ازنظرشمابرخلاف قاعده باشد درحاليكه درصورت مسئله هيچگونه معني براي آنچه كه انجام داديم وجود ندارد. بيشتر اشخاص عادت دارند بعضي محدوديتهاي غير ضروري رابرخود تحميل نمايند . محدوديتهائي كه اصولاً درصورت مسئله قيد نشده است. اين مسئله مانند بسياري مسائل ديگر كه روسا هر روز با آن سروكاردارندمستلزم ايجاد تغييراتي در چارچوب ديدانسان است. قابل انعطاف نبودن الگوهاي فكري ايجاد اين نوع تغييرات رادشوار ميسازد. 

 

كنجكاويهاي مربوط به دوران جواني

 

خلاقيت بستگي دارد به اينكه تاچه حدكنجكاوي و افكار وتصورات مربوط به دوران جواني انسان دست نخورده واصيل باقي مانده باشد زيرامعمولاً بتدريج كه انسان بالغ تر ميشود اين خصوصيات دروي تغيير مي يابد واصولاً شخص محتاط تر ميشود. تعدادكمي از افراد پس از بلوغ اين خصوصيات را حفظ مي كنند ولي رئيس مبتكر همواره نسبت به هر مسئله اي شديداً كنجكاو است داشتن يك روحيه علاقمند، متوقع و مسئول نسبت به زندگي باعث ميشود مغز يك آدم مبتكر همواره انباشته از مجموعه اي اطلاعات مختلف باشد، اطلاعاتي كه هنگام دست زدن به يك عمل مبتكرانه بدون درنگ ميتواندمورد استفاده قراربگيرد.

تنهاديدن اينكه وسيله يادستگاهي چگونه عمل ميكند روساي مبتكرو خلاق راخشنود نمي سازد بلكه آنها دريافتن چراها، وروابط علت ومعلولي آن چيزي كه ميبينند ودرك مي نمايند نيز كاوش مي كنند. كنجكاوي اين دسته از روسا تنهامنحصربه مسائلي كه مربوط به رشته آنهاميشود نيست بلكه دامنه علائق آنهابسيار وسيع بوده ورشته ها و زمينه هاي مختلف را در برميگيرد، بطوريكه در آن واحد تقريباً نسبت به درك همه مسائل پيچيده ومبهم علاقمند هستند. 

 

اصالت وصراحت

اصالت فكر يكي ديگر ازمشخصات يك رئيس مبتكراست. آنهامي توانند راه حلهاي غيرمعمولي ودورازذهن براي حل مشكلات يافته و روابط بسياردور ونامحسوس ميان پديده هاي مختلف راببينند. اينگونه اشخاص معمولاً درهرچيزي كه با آن روبروميشوند نكات غيرمنتظره كه تازگي دارد مي بينند. صراحت افراد مبتكر گاهي آنهارادرنظرعموم ساده لوح جلوه مي دهد. بعضي اوقات نيزافكاروانديشه هاي آنهابنظر عجيب وغريب وحختي مضحك مي آيد. هدفهاي جديد ، افكار وانديشه هاي نونمايانگرفعاليت دماغي سرشاردراين قبيل افرادميباشد. 

 

درك مسائل

رئيس مبتكر نهتنهاقادراست براي مشكلات راه حلهاي جديد پيداكندبلكه مشكلات راكشف مي نمايد وبه ماهيت وچگونگي آنهاپي مي برد. استعداداينگونه روسابراي درك احتياجات سازمان يا آگاهي از ناهمواريها ونارسائيهاي آن موجب ميشودنقائصي راكهدرمحصول ، روشهاي انجام كاروياطرز كار وجود دارد بلافاصله كشف نمايند.اين قبيل روسا موقعيتها وامكانات حسايسي راكه احتمالاً ساير روسااز آن غافلند خيلي خوب درك ميكنند. آنها درواقع از احتياجات افرادزيردست خود واستعدادهاي كشف نشده آنهاآگاه هستند، لذادائماً نگران ومضطرب چيزي هستند، زيرابراي يك رئيس مبتكرندرتاً موقعيتي خالي ازاشكال وجوددارد. واين عدم رضايت كه بطور دائم در آنها هست وخودازداشتن اين حالت خشنودهستند، باعث ميشودكه هميشه ودرهرلحظه آنهاآمادگي روبروشدن با مشكلات وحل آنها راداشته باشند. 

 

اعتمادبنفس

 

اعتمادبنفس يكي از خصوصيات بسيار مهمي است كه ميتوان ازطريق تجربه وتمرين آنراتقويت نمود. گفته شده استكه : ً هيچ چيز به اندازه خودموفقيت باعث بوجودآمدن موفقيت نميشودً البته اين واقعيت دارد ولي عكس آن يعني : ً شكست باعث شكست ميشودً حقيقت ندارد. اگرچه، ترس از اشتباه كردن سد روحي بزرگي برسرراه خلاقيت است ليكن روسابايستي توجه داشته باشند كه به همان اندازه كه پيشرفت در اثرموفقيت حاصل ميشود، درنتيجه شكست نيز بوجودميآيد.

 

هميشه بايد بخاطرداشت كه به استقبال مخاطرات رفتن و خلاقيت ونوآوري گاهي با شكست روبروميشود. لذاشكست بايستي بعنوان موقعيتي تلقي شودكه راه حلهاي بهتر وتازه تري از آن سرچشمه ميگيرد. درواقع بزرگترين شكست اينستكه انسان هرگزبه ارائه راه حلهاي جديدمبادرت نورزد وهيچوقت از خودابتكار وخلاقيت نشان ندهد.

ترس از اشتباه كردن باعث عدم كوشش بسياري از روسا در انجام اعمال مبتكرانه بخصوص آن دسته ازاعماليكه مستلزم استقبال مخاطراتي مي باشدمي گردد. لذايك رئيس جوان وتازه كاراحتياج به تشويق وپشتگرمي براي تقويت حس اعتمادبه نفس خوددارد. 

 

شتاب براي پيروزي

 

بعضي ازروسادررسيدن به موفقيت بيش از حدشتابزده هستند ليكن همين امرباعث ميشودكندتربه موفقيت برسند. زيرااينگونه افراد پيوسته بدنبال راه حلهاي سريع وفوري هستند ازاين رواغلب بخاطر همين شتابي كه درانتخاب اولين راه حلي كه بنظرشان عملي ميرسد دارند، ازبسياري از راه حلهاي بهتري كه در سرراهشان قرارداردغافل ميشوند .

 

اشتياق بيش از حدبراي رسيدن به موفقيت همچنين باعث ميشود اشخصا براي عملي كردن هدفهاي جاه طلبانه تلاش نمايند. بعضي روسا فقط علاقمندند دست به حل مسائل ومشكلات خيلي بزرگ وپيچيده بيازمايند وعدم توانايي اين روساجهت حل چنين مشكلاتيبه نحو موفقيت آميز موجب ميشود كه اعتمادبه نفس آنها رسيدگي به مشكلاتي كه بخوبي از عهده آن برميآيند كاهش يابد.

 

پاره اي از روسا نيز احساس ميكنند وقتي باچندمسئله مختلف درگيري دارندبهتر مي توانند به آنها رسيدگي نمايند.

 

 

 

پذيرفتن مسائل مبهم وپيچيده

 

يك دليل اساسي براي فقدان افكار وانديشه هاي مبتكرانه ميان روسا اينستكه در هر مورد شديداً طرفدار راهها وروشهائي هستند كه قابل پيش بيني بوده وطبق قاعده وروال معيني ميتوان آنهارا انجام داد. بسياري از اين گونه روسا انديشه هاي نورا صرفاً بخاطرعدم تطابق آن با الگوهاي قديمي و يابه اين علت كه درك وتشخيص چگونگي آن بعلت تازگي وابهامي كه دارد مشكلا است بلافاصله رد ميكنند. درحاليكه روساي مبتكر توانائي پذيرش افكاروعقايد مبهم و پيچيده رادارند وهميشه آماده براي كشف حقايق ويافتن مجهولات هستند. اشخاص مبتكر قادرند در آن واحد به راه ها و امكانات متعددي بيانديشند وميان نقطه نظرهاي متفاوت وحتي متضادتعادل برقرارنمايند.

 

يك وجه تمايز ديگر ميان روساي مبتكر وآنهائي كه از قوه ابتكاركمتري برخورداربوده ويااصلاً فاقد قوه ابتكارهستنداينستكه روساي مبتكر هنگام مواجه بامشكلات قادرند فوراً تصميم گرفته وميان عوامل مختلفي كه مشكل مورد نظر را احاطه كرده است جنبه هاي اساسي تر رابرگزيده وآنهايي را كه زائد وغير ضروري است به كناربزنند. بهرحال براي آنكه انسان رئيسي مبتكرباشد بتواند مشكلات رابايك روش مبتكرانه حل نمايد بايستي قادرباشد بمحضي روبرو شدن با مشكلي به قلب آن راه يافته وبرآن مسلط شود وبه هرحال آنچه كه دريك تفكر مبتكرانه مهم است كيفيت وچگونگي فكرهايي است كه به مغزانسان خطور ميكندونه كميت وتعداد آنها

 

 

 

حافظه

 

وجدان نيمه هشيار انسان ذخيره اي است براي واقعيات ، مشاهدات تاثيراتي كه عوامل خارجي روي انسان مي گذارندوغيره...... لكن اين محفوظات بخودي خود موجب مبتكر شدن انسان نمي گردد وآنچه كه حافظه انسان را مبتكر مي سازد جنبش فعالانه اين اجزاء است . درحافظه يك شخص مبتكر مجموعه اي از اطلاعات مرتبط وياغير مرتبط موجوداست كه در هر لحظه كه بــــــخواهد مي تواند ارتباط ميان آنهابرقرارنمايد. خلاقيت مستلزم اين استكه انسان بتواند بطور دقيق ودرهرآن بخواهدمشاهدات ذهني خود را در مدنظر آورده وقادرباشد آنهارا ازيكديگر تميز دهد.

 

به هرحال خلاقيت وابتكاردرهررشته اي كه بروزكند نتيجه تفكري قوي ، واكنشي طولاني وممارست بسيار ميباشد واشخاص مبتكرمعمولاً ساعاتي رادر عرض روز به تفكر وبكار انداختن قوه ابتكارخود اختصاص مي دهند كه آمادگي بيشتري جهت خلق افكار وانديشه هاي نودارند، ومعمولاً بابررسي آن ساعاتي درعرض روز كه ميتوانند خلاق تر باشند، ميزان بازده فكري خود را تعيين مي كنند وباتشخيص آن ساعات بخصوص برنامه اي براي خود تنظيم مي كنند وسعي مي نمايند در آن ساعاتي كه آمادگي بيشتري جهت خلاقيت دارند حداكثر استفاده را از اين استعداد خود بنمايند ودرخلال آن ساعاتي كه كمتر ميل به خلاقيت دارند به مطالعه وانجام كارهاي روزمره بپردازند.

 

به هرحال يك رئيس مبتكر مي داندكه براي بدست آوردن انديشه هاي مبتكرانه احتياج به يك حالت ووضعيت بخصوصي داردوتنها اوست كه مي تواندزمان بوجود آمدن اين حالت و كيفيت راتشخيص دهد.

 

چه عاملي باعث ميشودكه يك سخنراني بعد از شام جالب وسرگرم كننده وياخسته كننده باشد؟ بسياري از سخنرانان فقط به مسئله سرگرم كننده بودن سخنراني توجه دارند وبهمين جهت كوشش مينمايند در سخنراني خود تعدادي لطيفه وشوخي بگنجانند به اين اميد كه شنوندگان را خندانيده ومحيط مناسبي را بوجود آورند. اما اگراين نوع سخنراني را دقيقاً مورد تجزيه وتحليل قراردهيم متوجه ميشويم كه پيروي از چنين روشي در سخنراني كاردرستي نيست. زيرا اغلب اتفاق ميافتد كه نه تنها نتيجه مطلوب بدست نمي آيد بلكه تاثير معكوس هم در شنوندگان ميگذارد. گاه لطيفه اي كه گفته ميشود قبلاً بگوش شنوندگان رسيده است وآنان بدون هيچگونه واكنشي آنراگوش داده يا آنكه مودبانه دست به تحسين زده ويا بالاجبار خنده اي مينمايند. بديهي است كه گفتن لطيفه در يك جمع دوستانه بسيار پسنديده است زيرادرچنين جمعي همه كس خواهد خنديد وازگفته شما لذت خواهد برد. امالطيفه گويي دريك محل رسمي كه شما تنهاسخنگوي جمع هستيد شايسته نمي باشد..

 

يك لطيفه هنگامي بااستقبال روبروميشود كه از آن براي اثبات مطلبي يا نتيجه گيري از بحثي استفاده شده باشد. نه آنكه صرفاً براي خنداندن حاضرين بكاررود. بنابراين چون شمابانظري خاص لطيفه را گفته ايد، نتيجه مطلوب حاصل ميشود وخنده حضار نيزاجروپاداشي براي شما به حساب ميآيد. امابراستي آيا اينطوربوده است؟ آيا شما براي اينكه بتوانيد لطيفه اي را در خلال سخنان خود بگنجانيدمتن سخنراني خود را نگردانيده ايد تا جائي براي لطيفه پيداشود؟

 

بهرحال سخنراني جالب وسرگرم كننده آنست كه در شنونده نوعي فعاليت مغزي ودماغي ايجادنمايد. هرگزدرسخنراني خود از كلمات واصطلاحات روزمره كه بصورت مبتذل درآمده است استفاده نكنيد. ازتعارف نيز بپرهيزيد.براي يك سخنراني طرح بخصوصي وجود ندارد. اگرازشما خواسته شودكه درباره شركتي كه در آن كارميكنيد صحبت كنيد احتمالاً باخودخواهيدگفــــت: ً آنقدردراين باره صحبت شده ومطالب تكرارشـــده است كه جائي براي صحبت كردن من باقي نمي ماند ً . اماحقيقت اين است كه شخصيت شما ميتواند چنان تازگي به اين سخنراني بدهد كه براي حضار جالب باشد.