افسانههاي تغيير
افسانههاي تغيير
مديريت تغيير وظيفه بسيار دشواري است. در
اين باره واقعيتي غمانگيز وجود دارد و آن اينكه بيشتر تلاشهاي مربوط به اعمال
تغييرات بنيادي در ابتدا به شكست ميانجامد. علل اصلي اين ناكاميها، در اين نكته
نهفته است كه اغلب، ميزان واقعي مقاومت سازماني در برابر تغيير به درستي برآورد
نميشود. طرفداران و عاملان تغيير معتقدند كه تغيير را ميتوان مديريت كرد و اين
مفروضات منجر به مداخلههاي نادرستي ميشود.
اگر پوياييهاي تغيير را نميتوان با
اطمينان پيشبيني و كنترل كرد، پس طرفداران تغيير بايد به منظور اداره فرصتهاي
تغيير، ابتدا به مديريت خود بپردازند.
در ادبيات مديريت مطالب زيادي درباره آنها
ديده موفقيتهاي سازماني در عرصه تغييرات بنيادي ميشود. از اين موفقيتها چنين
استنباط ميشود كه كيمياي تغيير به آساني به دست ميآيد. با اين حال، واقعيت غمانگيز
اين است كه اين موفقيتهاي سازماني در عرصه تغييرات بنيادي، استثنائاتي بيش نيستند
و نميتوان آنها را به عنوان يك قانون ثابت در نظر گرفت. اينها فقط سردمداران
افسانه تغيير هستند و اين افسانه را جاودانه كردهاند كه تغيير آسان است و براساس
نسخههاي از قبل پيچيدهشده، ميتوان آن را اعمال كرد. تجربيات مديران اجرايي نشان
ميدهد كه اين رويكردها براي بيشتر سازمانها جوابگو نيست. چرا؟
به نظر ميرسد مجموعهاي از افسانه ها و
باورهاي دروغين و غلط درباره تغيير وجود دارد كه بستر ناكامي برنامههاي تغيير را
مهيا ميسازند. شايد، نيازمند رويكرد جديدي براي درك تغيير باشيم.
افسانه 1) مديريت تغيير سازماني باعث ايجاد
ارزش ميشود.
افسانه 2) مي توان بر مقاومت فائق آمد.
افسانه 3) تغيير هميشگي است.
افسانه 4) تغيير را ميتوان مديريت كرد.
افسانه 5) عامل تغيير، بهترين اقدامات را
ميداند.
افسانه 6) منطق پذيرفتهشده اين است كه
مراحلي طي شود.
افسانه 7) تغييرات بزرگ مستلزم تغييرات
بزرگ است.
گروه مشاوران جوان وزارت
بازرگاني YCMOC.ir منبع
: