سعه صدر سازماني

ظرفيت سازماني(organizational capacity)   مقوله اي است كه در ادبيات سازماني از آن سخن مي رود. گروهی آن را به مديريت و منابع وابسته مي دانند و برخی تا 17 مولفه را در آن دخالت مي دهند. چون نمي خواهم با آن ادبيات سخن بگويم اجازه دهيد از تشابه سازمان ها و انسان ها كمك بگيرم و بجاي ظرفيت سازماني، سعه صدر سازماني را جايگزين كنم.
سعه صدر آدميان متفاوت است. گوئي انسانها همچون ظرف هاي متفاوتي هستند با ظرفيت هاي گوناگون. گروهي چون انگشتانه هستند؛ كم ظرفيت و كم حجم. توان تحمل و حتي شنيدن حرف مخالف و حتي متفاوت را ندارند. تنگ چشم در ديدگاه و در نتيجه تنگ ظرفيت در تعامل هستند. ظرف وجودشان، جز خودشان را جا نمي دهد. منزل دلشان مهمان غريبه را نمي پذيرد.
دسته اي ديگر چون حوض هستند. گرچه پذيراي چند ماهي مي شوند اما تنها اجازه مانور چند متري به ماهيان مي دهند. اگر سنگ يا جسم حجيمي در آن بيفتد، بلافاصله متلاطم مي شوند و سرريز.
برخي چون بركه اند. كمي آرام تر به نظر مي رسند. پذيراي مهمانان زيادي در دل خود و روي خود و بر فراز خود هستند. با شيرجه يا حركت پرنده اي گرچه موجي در آنها ايجاد مي شود ولي زودگذر و ناپيدار است و به كرانه نمي رسد.
بعضي نيز دريادل هستند. چون دريا ژرف و باابهت و كران ناپيدا. همه چيز را در خود مي گيرند و هضم عظمت و قدرت و صلابت خود مي كنند. به سادگي به خروش نمي آيند. ظرفيت نامحدودي دارند كه غم هاي بزرگ و رازهاي سهمگين را در خود جا مي دهند. خداي بزرگ با آن عظمت، تنها در چنين دلهائي جا مي گيرد.
همانگونه كه انگشتانه و حوض و بركه زياد و دريا كم است، انسان هاي دريادل و پرظرفيت با سعه صدر نيز كم شمار است. اين گشودگي و سعه صدر بقدري منزلت و خاصيت دارد كه پيامبران الهي، اين ظرفيت هاي نامتناهي بشري، برخي چون موسي آن را به دعا از خدا مي خواسته اند: رب اشرح لي صدري. و برخي چون پيامبر خاتم واجد آن بوده اند: الم نشرح لك صدرك.
سازمان ها اما، سرشتي همچون آدميان دارند و به همان گروهها قابل تفكيك هستند. اين تفكيك به اندازه سازمان مربوط نيست به ظرف و ظرفيت وجودي سازمان مربوط است. ممكن سازماني كوچك باشد با ظرفيت وجودي و سعه صدر فراوان و يا بزرگ باشد اما كم تحمل و كم ظرفيت؛ و به عكس. سعه صدر سازماني به جوهره اصالت و انسانيت و ميزان كلان نگري و آينده انديشي و جامعه مداري و مردم دوستي و سيستم محوري رهبري و كاركنان و مناسبات سازمان برمي گردد. سازماني مي تواند چون انگشتانه يا حوض يا بركه باشد. نقد را برنتابد و جز خود را نپذيرد و غير خود را براند. آستانه تحملش پايين باشد و با هر ناملايمي برآشوبد و مواج شود. و سازماني نيز مي تواند چون دريا باشد. همه چيز را در دل خود بگيرد و در اعماق لايه هاي خود حيات و حرارت و حركت، و چه بسا تزاحم و درگيري و اختلاف و ناكامي را به جريان اندازد اما منظر ديگران را نيالايد و دل بينندگان را نيازارد و جز انعكاسي از عظمت و يكدستي و شكوه و صلابت و حيات و حركت و آرامش و صفا و داد و دهش به ديگران نثار نكند.
تا رنج تحمل نكني گنج نبيني
تا شب نرود صبح پديدار نباشد

منبع :http://mgt.blogfa.com