پرسش از مدیران درخصوص ماهیت مشاوره مدیریت در ایران


نظرتون در خصوص مشاوره مدیریت و استفاده از مشاوره سازمانی و مدیریت چیست؟
عدمتا سازمانها تمایل دارند در چه زمینه ای از مشاوره استفاده کنند؟
دلایلی که سازمانها و مدیران از مشاوره مدیریت استفاده نمیکنند چیست ؟

لازم به توضیح است
- این یک تحقیق دانشگاهی نیست .
- روش تحقیق به صورت دلفی است .


پاسخ ها :


1- با سلام
در رابطه با موضوع مورد بحث نكاتي را اشاره مي كنم كه ناشي از تجربه مستقيم بنده بوده و اميد است مورد استفاده جنابعالي قرار گيرد :
در سازمان هاي دولتي و نيمه دولتي: اين سازمان ها با توجه به عدم كارائي خود بالاخص در ايران و با سياست هاي نابخردانه مديران ، سعي در بروز نمودن خود (حداقل در ظاهر امر) در بسياري از زمينه ها نموده است و با ارائه ليستي از مشاوران اين تفكر را به مخاطب القا مينمايد كه بله سياست قبلي ما كارا نبوده ولي ما با گرفتن مشاوران خبره سعي نموده ايم خلا ناشي از اين امر را پر نماييم .
حال مشاوران چه كساني مي باشند : دسته اول افرادي هستند كه نور چشمي سازمان بوده و در رده هاي بالاي سياسي ، اقتصادي و ... نفوذ دارند وجالب تر اينكه يد طولايي هم در آن صنعت خاص هم دارند ومعمولا اين افراد پس از بازنشستگي به عنوان مشاور مجددا جذب سيستم مي شوند .
اما دسته دوم : بسيار جالب تر از دسته اول مي باشند كه به نظر مي رسد اين افراد نونهالاني هستند كه تازه وارد بازار كار شده اند ولي تحصيلات آكادميكي خوبي دارند ( اكثرا در حد دكترا ) ، نه تجربه اي اندوخته اند و نه صنعتي را ديده اند ولي به دليل نفوذ بسيار بالايي كه دارند در سيستم هاي دولتي و نيمه دولتي نقش مشاور را ايفا مي نمايند .
صوري بودن اين دو دسته از مشاوران و نقشي كه دارند كاملا مشخص است و كارشان محدود به پيگيري يك سري از كارهاي چيپ در سازمان مي باشد كه از طرف مديران به آنها ارجاع داده مي شود .
در سازمان هاي خصوصي : متاسفانه به دليل دولتي بودن كشور ما ، اكثر افراديكه به عنوان مشاور فعاليت مي نمايند زائيده بخش دولتي  مي باشند و با همان تفكر قبلي مي خواهند به عنوان مشاور براي بخش خصوصي ايفاي نقش نمايند كه اصلا مورد توجه و عنايت مديران بخش خصوصي قرار نمي گيرند . اين در حالي است كه مديران بخش خصوصي ( مدير - مالك ) علاقمند است كه مشاور نقش اجرايي را در زمينه مورد نظر ايفا نمايد و بعبارتي خود را كاملا درگير در كار نمايد نه اينكه بيايد يك نسخه بپيچد و بعد بياد يه گزارش كلي ارائه
نمايد . هر چند ناگفته نماند كه مديران بخش خصوصي از مشاوران خود انتظار دارند كه 1 تومان را به 10 تومان تبديل نمايند .
 
نهايتا اينكه مشاوران ما در حوزه هاي مختلف بالاخص در حوزه مديريت اكثرا فاقد سابقه اجرايي مناسب مي باشند و از مشغله ها و مشكلات اجرايي كار فاصله بسيار دارند و دانش خود را متكي به دو تا مدرك آكادميكي و يا دوره هاي خاص مديريتي مي دانند و بس . حتي بسياري از صاحب نظران و اساتيد مطرح در دانشگاه ها نيز از اين امر مستثني نبوده . و دسته آخر ، نسخه اي كه مي پيچند را فقط در دنياي مجازي و فارغ از مشكلات اجرايي و يا در محيط هاي آزمايشي مي توان استفاده نمود .
 
لازم به ذكر است بنده تجربه كار در سازماني را داشته ام كه مديران آن از اساتيد صاحب نام دانشگاه در حوزه مديريت بوده و مديريت مستقيم نيرو هاي تحت امر خود را داشته اند و حتي دوره هاي بسياري را براي مديران بخش صنعتي برگزار مي كردند و در حال حاضر نيز اين كار را انجام مي دهند و به عنوان مشاور در بسياري از شركت ها نيز مشغول هستند ، اما به نظر مي رسد بيش از اينكه خود را به عنوان مشاور معرفي نمايند ، نياز به مشاور داشتند. !



2- از آنجا که موضوع مورد بررسی شما برایم جذاب است و آن را از اهمیت بالایی برخوردار می دانم، با همه ضیق وقتی که دارم، توجه شما را به  نکاتی در این ارتباط به صورت بسیار کوتاه جلب می نمایم:
اگر سازمانهای کسب و کار کشور را به دوبخش تقسیم کنیم که دولتی و خصوصی باشند، در بخش دولتی با اقتدار کسانی مواجه هستیم که به گونه ای دارای قدرت سیاسی بوده و اساساً با بخش های مختلف قدرت سیاسی ارتباط داشته و از جایگاهی در نظام قدرت سیاسی برخوردارند که گرچه ممکن است این جایگاه با فراز و فرودهایی همراه گردد،اما آنها همواره نمادی از قدرت سیاسی بوده و سهمی از قدرت را در اختیار دارند که در سازمانها نیز آن را به نمایش می گذارند. اینها از آنجا که مشروعیت خود را از نظام سیاسی حاکم می گیرند، چندان خود را نیازمند به استفاده از مشاوره در حوزه مدیریت نمی دانند و از آنجا که این قدرت سیاسی به گونه ای با چارچوب های ایدئولوژیک برای بسیاری از مسائل پاسخ های از پیش آماده دارد، و بدیهی است که هرگاه نیز نیاز به مشاوری پیدا کنند، بیشتر بخاطر آن است که ظاهر علمی و تخصصی به آنچه در سازمان آنها می گذرد، بدهند نه اینکه کاری جدی و نقادانه در این حوزه انجام شود. آنها همانگونه که علاقمند به داشتن مدارک تحصیلی بالا هستند، ممکن است علاقمند به این هم باشند که فعالیت خود را در سازمان با عناوین پر طمطراق مدیریتی نیز به نمایش بگذارند.اما این کار با مشاوره واقعی تفاوت اساسی دارد.
سازمان های خصوصی نیز اکثرآ توسط مالکان خود مدیریت می شوند و نوعی مدیریت مالکانه در آنها وجود دارد که هیچکس را آگاه تر،مسئول تر و دلسوز تر از خود آنها برای تشخیص خوب و بد سازمان نمی داند. آنها گاهی به ضرورت تن به استفاده از مشاورانی در حوزه مدیریت می دهند. اما تجربه کار مشاوره با این سازمانها در بردارنده چالش های فراوانی است که بین مشاور و مالکان آنها شکل می گیرد. اگر در سازمانهای دولتی اقتدار سیاسی و ایدئولوژیک مانع کار حرفه ای در زمینه مشاوره و اثربخشی آن می گردد، در اینجا یعنی در بخش خصوصی دیدگاه مالکانه این نقش را بازی می کند.و مدیر - مالکان ما نمی خواهند بدانند که بیش از دو قرن پیش مسئله جدایی مالکیت از مدیریت مطرح گردید و سازمانهای کسب و کار در جهان تا کنون از آن بسیار منتفع شده اند.البته این خود باوری و همه چیز دانی منحصر به این مدیر- مالکان نمی گردد و به نوعی بسیار گسترده تر از سازمانهای خصوصی رفته و در سطوح مختلف اجتماعی و سیاسی نمود می یابد.
نکته دیگر اینکه بسیاری از این مدیر-مالکان و تصمیم گیران سازمان های خصوصی مهندسانی هستند که گرچه ممکن است بخشی از آنها در حوزه های فنی از تجارب ارزشمندی برخوردار باشند، اما درک چندانی از دانش مدیریت و جایگاه و اثربخشی آن ندارند و جالب است که برخی از آنها مداوماً در حال سفر به گوشه و کار دنیا هستند اما اساساً سعی نمی کنند تا چیزی در زمینه مدیریت از سازمانهای آن طرف آبها بیاموزند.آری با کمال تاسف باید گفت حاکمیت فضای مهندسی بر مدیریت سازمانهای ما یکی از موانع جدی برای توسعه مدیریتی این سازمانها محسوب می گردد.
مشاوره ضعیف و غیر حرفه ای وتوان پایین بسیاری از مشاوران نیز یکی دیگر از موانع جدی در این زمینه است که بسیاری از مدیران و تصمصم گیران سازمانها را به این حرفه بدبین نموده است. مشاور باید قدرت تحلیل مشخص از اوضاع مشخص را داشته باشد و از کپی سازی و تکرار حرفهای عامیانه و جمع و جور شده از کتب، مقالات و وب سایتها اجتناب کند، مشاور باید بتواند راه حل عملی و کاربردی برای موضوع مشاوره ارائه دهد و اعتماد سازمان را جلب نماید. واقعیت این است که مشاوران توانمند زیادی در جامعه خود نداریم. به گونه ای فضای ناسالم کسب و کار بسیاری از آنها را در خود حل نموده و از کار حرفه ای دور نموده است.
بی تردید به پرسش های شما می توان پاسخ های به مراتب جامع تر و کامل تری را داد اما من از ابعاد کلان به موضوع نگاه می کنم.
فرهنگ ونگرش پاتریارکال رایج و حاکم بر شئون اجتماعی  ما اساساً مشاوره پذیری را یک ارزش تلقی نمی کند و طبیعی است که از آن استقبال نکند.ببینیم یک پدر در خانواده چقدر مشورت پذیر است،یک معلم در مدرسه چقدر مشورت پذیر است،  و.. آنگاه می توان فهمید که چرا مدیران ما و تا چه حد مشورت پذیر هستند یا نه؟
امیدوارم در فرصت دیگری بتوانم بیشتر به این مقوله  بپردازم.    موفق باشید- مسعود امیدی


منبع : ایمیل گروه اینترنتی مدیران ایران