طبقه بندی اهداف آموزشی بلوم
   
بنجامین بلوم در سال 1913 م، در لنسفورد واقع در پنسیلوانیا متولد شد و در سال 1999م وفات یافت. او دوره لیسانس و فوق لیسانس را در سال 1935م در دانشگاه پنسیلوانیا گذراند و دوره دکترای تعلیم و تربیت را در سال 1942م در دانشگاه شیکاگو به پایان رساند. سپس به عضویت ستاد آزمون های دانشگاه شیکاگو درآمد. بلوم با همکاری تعدادی از همکاران خود، هدف های آموزشی را طبقه بندی کرد. طبقه بندی آن ها بسیار مشهور است. در این طبقه بندی، هدف های آموزشی در سه حیطه یا حوزه شناختی، عاطفی و روانی – حرکتی تقسیم بندی شده است.
در حوزه شناختی، دانش، معلومات و مهارت های ذهنی قرار گرفته اند. در حوزه عاطفی، علائق، انگیزش و نگرش ها قرار گرفته اند و در حوزه روانی وحرکتی هم فعالیت هایی مطرح شده اند که هم جنبه جسمانی و هم روانی دارند؛ مانند نوشتن یا تایپ کردن.

طبق طبقه بندی بلوم، هدف ها در حوزه شناختی شش نوع و عبارتند از:
1.دانش؛
2. فهمیدن؛
3.کاربستن؛
4. تحلیل؛
5. ترکیب
6. ارزشیابی.

در حوزه عاطفی نیز اهداف پنج مرحله زیر را دارد:
1. دریافت کردن (توجه کردن)؛
2. پاسخ دادن؛
3. ارزش گذاری؛
4. سازمان دادن ارزش ها؛
5. تشخیص دادن به وسیله یک ارزش یا مجموعه ای از ارزش ها.

حوزه روانی – حرکتی را بلوم و همکارانش در اجزای کوچک تر طبقه نکرده اند؛ ولی در هر صورت، این حیطه شامل فعالیت هایی مانند نوشتن، تایپ کردن، نواختن آلات موسیقی، ورزش کردن، انجام دادن مشاغل و حرفه های گوناگون است.

طبقه‌بندی ۶ گانه بلوم با توجه به اهداف آموزشی به شرح ذیل می‌باشد:
۱- دانش: که گاه آن را «یادآوری و باز‌شناسی» نیز گفته‌اند و بازیابی دانش از حافظه دراز مدت را شامل می‌شود.
۲- ادراک: عبارت است از درک و فراگیری مفاهیم مستتر در یک مطلب و شامل هفت خرده طبقه تفسیر کردن، مثال آوردن، طبقه‌بندی کردن، خلاصه کردن، استنباط کردن و مقایسه کردن است.
۳- کاربرد: توانایی استفاده از مطالب آموخته شده در وضعیت‌های جدید و مشخص است. اصطلاح معمول این مرحله «حل مسئله» می‌باشد.
۴- تحلیل: توانایی تقسیم مطالب کلی به اجزای تشکیل دهنده آن و بیان روابط قسمت‌های متفاوت یک مطلب و شناخت اصول حاکم بر ساخت آن مطلب است. این مرحله دارای سه خرده طبقه متمایز کردن، سازمان دادن و نسبت دادن است.
۵- ترکیب: توانایی آمیختن اجزا به منظور آفرینش شکل جدید و خلاقانه از معلومات است. تولید، طرح‌ریزی و پدیدآوردن از مباحث مهم این مرحله می‌باشد.
۶- ارزشیابی: قضاوت و تعیین سطح ارزشمندی یک مطلب می‌باشد. برای طرح یک آزمون استاندارد ابتدا باید هدف‌های آموزشی و سپس محتوای مورد نیاز برای سنجش را متناسب با هدف و اهمیت هر بخش از درس تعیین نمود. ارزش نمره هر سؤال بستگی به اهمیت نسبی هر یک از مطالب، حجم مطلب، زمان صرف شده برای تدریس و… دارد. روش‌های سنجش به دو دسته ملاک مرجعی و هنجار مرجع تقسیم می‌شوند. آزمون‌ها بر اساس زمان اجرا و هدف نیز به چهار دسته تقسیم می‌شوند: ورودی-تکوینی-تشخیصی-تراکمی. آزمون‌ها را بر مبنای نوع سؤالات به انواع زیر تقسیم می‌کنند: عینی یا گزیده پاسخ-انشائی یا ساخته پاسخ-کوتاه پاسخ.

طبقه بندی اهداف آموزشی بلوم
مشهورترین طبقه بندی موجود طبقه بندی بلوم است. بلوم برای سهولت در نوشتن و طبقه بندی کردن هدف های آموزشی وتهیه آزمون برای هدف ها، آنها را به سه حوزه، مختلف طبقه بندی می کند. حوزه شناختی، حوزه روانی – حرکتی ، حوزه عاطفی.

حوزه شناختی اهداف آموزشی
طبقه بندی اهداف آموزشی بلوم
مشهورترین طبقه بندی موجود طبقه بندی بلوم است. بلوم برای سهولت در نوشتن و طبقه بندی کردن هدف های آموزشی وتهیه آزمون برای هدف ها، آنها را به سه حوزه، مختلف طبقه بندی می کند.
حوزه شناختی، حوزه روانی – حرکتی ، حوزه عاطفی .

حوزه شناختی اهداف آموزشی
هدف‌های آموزشی حوزه شناختی به فرایندهایی چون دانستن، شناختن، فهمیدن، اندیشیدن، استدلال کردن و قضاوت کردن مربوط می‌شود. برای مثال وقتی معلمی از این بابت نگران است که یکی از دانش‌آموزان او در حل کردن مسائل درس ریاضی با مشکل مواجه است، نگرانی او به حوزه شناختی مربوط می‌شود. حوزه شناختی به دو بخش توانایی‌ها و مهارت‌های ذهنی و بخش دانش تقسیم می‌شود. در حوزه دانش ، دانش‌آموز باید بتواند اطلاعاتی را به ذهن خود بسپارد.

مثل تعریف اصطلاحات علمی و فنی درس ، معانی لغات ، دانستن وقایع ، تاریخ‌ها ، مکانها و... در بخش مهارت‌های ذهنی ، دانش‌آموز باید بتواند به فهم مطالب نائل شود. مثلا بتواند یک بخش کلی از درس را فهمیده و به زبان خود خلاصه کند. همینطور بتواند مطالب یاد گرفته شده را به کار ببندد. مثلا قوانین مثلثات را در موقعیت‌های عملی به کار گیرد. یا اصول روان‌شناسی را در موقعیت‌های جدید اجتماعی به کار بگیرید، یا بتواند موضوعات را مورد داوری و ارزشیابی قرار دهد. تمامی این فرایندها به حوزه شناختی مربوط می‌شود که نشان می‌دهد فرد توانسته‌است دانش لازم را در زمینه خاصی کسب کند و بر اساس توانایی‌های ذهنی خود ، عملیات جدیدی را از لحاظ ذهنی انجام دهد، تحلیل کند ، ترکیب کند و ارزشیابی کند.

اين حوزه دارای شش طبقه است.
1. دانش: شامل یادآوری امور جزئی و کلی، یادآوری روش ها و فرایند ها، یا یادآوری الگوها، ساختها و موقعیت هاست. این طبقه به طور عمده بر فرایندهای روانشناختی یادآوری تأکید می کند.
2. فهمیدن: در فهمیدن خود قادر است هدف اصلی یک ارتباط را درک کند و می تواند موارد یا اندیشه هایی را که ارتباط موردنظر بدان پرداخته مورد استفاده قرار دهد.
3. کار بستن: استفاده از انتزاعیات در موقعیت های ویژه عینی است.
4. تحلیل: شکستن یک ارتباط به اجزاء یا عناصر تشکیل دهنده آن به گونه ای که سلسله مراتب نسبی اندیشه ها به صورت روشنی نشان داده شود.
5. ترکیب: پهلوی هم گذاشتن عناصر و اجزاء برای ایجاد یک کل است.
6. ارزشیابی: داوری در مورد ارزش مطالب و روش ها برای مقاصد معین است.

حوزه عاطفی اهداف آموزشی
هدف‌های حوزه عاطفی به احساس ، نگرش ، انگیزش ، قدردانی ، ارزش‌گذاری و از این قبیل مربوط می‌شوند. برای مثال وقتی معلمی از این بابت نگران است که یکی از دانش‌آموزان او علاقه‌ای به درس ریاضی نشان نمی‌دهد، نگرانی او در رابطه با مشکل دانش‌آموز ، به حوزه عاطفی مربوط می‌شود. در این حوزه دانش‌آموز باید بتواند به موضوعات آموزشی نشان دهد، میل به پذیرش داشته‌باشد و توجه انتخابی داشته‌باشد. به مسائل واکنش نشان دهد و از این پاسخ‌دهی احساس خرسندی کند. نسبت به موضوعات ، ارزش مثبت قائل شود. از خود شوق و اشتیاق نشان دهد.

این حوزه دارای طبقاتی به شرح زیر است:
1. دریافت کردن (یا توجه کردن): یادگیرنده نسبت به وجود یک پدیده یا محرک مشخص حساس می شود، یعنی نسبت به دریافت آن ها به طور آگاهانه علاقه پیدا می کند و به طور انتخابی به پدیده یا محرک توجه می کند.

2. پاسخ دادن: در این مرحله یادگیرنده نه تنها علاقمند به توجه داشتن نسبت به پدیده یا محرک است بلکه به طور فعالانه توجه می کند. در اینجا یادگیرنده از انجام فعالیت احساس رضایت خاطر می کند.
3. ارزش قائل شدن: یادگیرنده برای یک پدیده، چیز یا رفتار ارزش قائل میشود. در اینجا یادگیرنده مجموعه ای از ارزش ها یا اندیشه های مشخص را درونی می کند و این اندیشه ها حالت نگرشی شخصی او را پیدا می کنند.
4. سازمان دادن به ارزش ها: در این طبقه یادگیرنده مفهوم یک ارزش را درک کرده و برای خود از مجموعه ارزش های مختلف یک نظام کلی ارزش ها را سازمان می دهد.
5. تشخص به وسیله یک ارزش یا مجموعه ای از ارزش ها: یادگیرنده در درون خود یک سلسله مراتب از نظام ارزش ها به وجود آورده است که رفتار فردی او را کنترل می کند. کنترل آن قدر بر رفتار فرد تأثیر می گذارد که می توان او را به صورت فردی که دارای تمایلات چنین یا چنان است توصیف کرد.

حوزه روانی- حرکتی اهداف آموزش :
هدف‌های حوزه روانی- حرکتی ، به حرکات و اعمال ماهرانه بدنی چون نوشتن ، تایپ کردن ، نواختن آلات موسیقی ، ورزش کردن و انجام دادن مشاغل و حرفه‌های گوناگونی که با فعالیت بدنی و روانی هر دو سروکار دارند، گفته می‌شود. زمانی که فرد می‌تواند حرکات مستقل بدنی را یاد بگیرد و یا مهارت‌های مختلفی را انجام دهد، اهداف حوزه روانی- حرکتی مورد نظر هستند. مثلا اینکه دانش‌آموز بتواند 100 متر را در 15 ثانیه بدود، یا دانش‌آموز بتواند نتی را که از پیانو می‌شنود با گیتار اجرا کند، یا بتواند با یک شخص ناشنوا از طریق اشارات سر و دست رابطه برقرار کند، شنا کردن انجام دهد و...

بر طبق نظر سیمپسون حوزه روانی – حرکتی شامل هفت مرحله زیر است:
1. ادراک:
استفاده از حواس برای هدایت کنشهای حرکتی.
2. آمادگی:
آماده بودن برای انجام یک عمل.
3. پاسخ هدايت شده:
عمل کردن به کمک هدایت یک الگو.
4. مکانيسم:
انجام اعمالی که نسبتا مشخص و عادتی هستند.
5. پاسخ پيچيده آشکار:
ترکیب تعدادی از عادتها.
6. انطباق:
استفاده از مهارتهای قبلا آموخته شده برای انجام تکالیف تازه اما مربوط به گذشته.
7. ابتکار:
خلق الگوهای تازه حرکتی برای حل مسایل غیر معمول.


منبع : http://mec.ut.ac.ir/mod/forum/discuss.php?d=7830