سیماى مدیران در آیینه نهج‏البلاغه   

در جهان متحول و متغیر کنونى، حیات ملت ها، بدون اتکا به سلاح‏تخصص و در راس آن «مدیریت صحیح و مدرن‏» امکان پذیر نیست.

به نظر مى‏رسد مساله نخست انسان امروز در این جهان متحول‏توسعه پایدار و همه جانبه و رها ساختن گریبان از جهل و فقرآموزشى و تربیتى است. بدیهى است رهایى از مشکلات و دست‏یابى به‏سطح قابل قبولى از پیشرفت، امکان‏پذیر نیست مگر با اندیشه،تفکر و مدیریت صحیح در روابط انسانى. در واقع بدون مدیریت‏صحیح و سرمایه گذارى کافى در آن هرگونه تلاشى بیهوده خواهدبود. امام على(ع) مى‏فرماید: «حسن التدبیر ینمى قلیل المال وسوء التدبیر یفنى کثیر المال‏» تدبیر و مدیریت‏خوب سرمایه‏اندک را افزون مى‏کند، اما تدبیر و مدیریت‏سوء سرمایه انبوه رانابود مى‏سازد. [حال چه سرمایه مادى باشد چه سرمایه انسانى] وباز مى‏فرماید: «رجعت و سیر قهقرایى چهار علت عمده دارد که‏مهم‏ترین آن عدم مدیریت صحیح است‏».

آلفرد مارشال اقتصاددان انگلیسى نیز در این مورد مى‏گوید:

«اگر تمام سرمایه ها و ابزار تکنیکى و وسایل فنى موجود درجهان، یکباره دستخوش تباهى شود، ولى دانایى مدیران وسیاست‏گزاران در رده استراتژیک وجود داشته باشد در مدت کوتاهى‏نظام جامعه پویا مى‏شود. با توجه به اهمیت ذکر شده نگارنده سعى‏کرده است‏با استفاده از منابع اصیل اسلامى; به ویژه نهج البلاغه‏و با تاکید بر «عهدنامه مالک اشتر» ویژگى‏ها و وظایف مدیر وکارگزار نظام اسلامى را به تصویر بکشد.

امام علیه السلام در ابتداى نامه خویش به مالک هدف ازگماشتن وى به حکومت مصر را در چهار وظیفه عمده خلاصه مى‏کند. به‏عبارت دیگر فلسفه عملى حکومت در اسلام به بیان امام در این‏چهار مقوله خلاصه مى‏شود: «جبایه خراجها» فراهم آوردن خراج(مالیات) «جهاد عدوها» پیکار با دشمنان «استصلاح اهلها»

آموزش و تربیت مردم و «عماره بلادها» عمران و آبادانى شهرها.

اینک هر یک از موارد فوق را به اختصار مورد بررسى قرارمى‏دهیم:

 

فلسفه مدیریت کلان

1 جبایه خراجها، اقتصادى پویا

فراهم آوردن مالیات مبتنى بر پیش فرض‏هاى اساسى است که بدون درنظر داشتن اصول و مبانى آن جلب مالیات امکان‏پذیر نیست. تلاش‏هاى‏اقتصادى انسان همواره براى کسب حداکثر بازده از حداقل منابع‏موجود است. تمام ابداعات و اختراعات بشر از ابتدایى‏ترین ابزارتا پیشرفته‏ترین فن آورى ها براى این است که بشر مى‏خواهدبیشترین بهره‏ورى را از منابع طبیعى و انسانى داشته باشد.

شکوفایى و رشد اقتصادى و به تبع آن، رشد سایر بخش‏هاى اجتماعى‏و فرهنگى در گرو بهره‏ورى بالا از منابع کشور است.

در چنین وضعیتى است که مى‏توان انتظار داشت مالیات جلب و باطیب خاطر از سوى تولیدکنندگان پرداخت گردد به نظر مى‏رسد آن چه‏امام بر آن تاکید دارند تنها جمع‏آورى مالیات بدون در نظرگرفتن شرایط اقتصادى مردم نیست، زیرا مهم این است که مردم‏توان پرداخت مالیات را داشته باشند و امام(ع) نیز، صراحتا این‏مساله را تاکید مى‏کند. نمونه‏هاى فراوانى وجود دارد که‏حاکمان جور، در گذشته بدون در نظر گرفتن شرایط اقتصادى مردم،همت‏خویش را صرف گرفتن مالیات کرده و البته عواقب سوء این‏اقدام نیز گریبانگیر خودشان بوده است. امام(ع) با دوراندیشى ودرایت‏به مالک توصیه مى‏کنند:

«ولیکن نظرک فى عماره الارض ابلغ من نظرک فى استجلاب الخراج لان‏ذلک لایدرک الا بالعماره و من طلب الخراج بغیر عماره اخرب البلادو اهلک العباد و لم یستقم امره الا قلیلا» ابتدا باید در آبادکردن زمین بکوشى تا بتوانى مالیات را دریافت کنى، زیرا مالیات‏به دست نمى‏آید مگر از راه عمران و آبادانى و کسى که مالیات‏بگیرد بدون این که کشور را آباد کند، مملکت را خراب کرده،بندگان خدا را هلاک ساخته و حکومت او نیز مدت زیادى دوام‏نخواهد داشت.

بدیهى است منظور حضرت از آبادانى زمین تنها افزایش تولیدات‏کشاورزى نیست، بلکه اشاره‏اى است‏به هر آن‏چه در زمین وجود دارداز منابع زیرزمینى و روزمینى.

ایشان در جمله شیواى دیگر مى‏فرمایند: «فان العمران محتمل ماحملته و انما یوتى خراب الارض من اعواز اهلها و انما یعوزاهلها لاشراف انفس الولاه على الجمع، و سوء ظنهم بالبقاء و قله‏انتفاعهم بالعبر».

در کشور آباد و با زیربناى اقتصادى محکم (کشورى که در آن مردم‏ثروتمند هستند) هر اندازه مالیات بخواهى مى‏توانى بگیرى، اماچنان چه مردم فقیر باشند و نتوانند در امور اقتصادى‏سرمایه‏گذارى کنند، مدیریت نظام نیز قادر نخواهد بود چیزى به‏عنوان مالیات از آن‏ها دریافت کند. فقر مردم نیز به علت‏جمع‏آورى ثروت و پول از سوى زمامداران است علت جمع‏آورى مال ازسوى مدیران نیز این است که به بقاى خود امید ندارند و به قول‏محمد عبده براى روز پس از سئولیت‏خود اندوخته مى‏سازند و نیزبه علت این که از عبرت‏ها درس نمى‏گیرند. بنابراین لازم است‏مدیران جامعه فرصت‏هایى مناسب براى همه مردم فراهم آورند تاآن‏ها با تلاش و کوشش سرمایه‏هاى هر چند اندک خود را به کاراندازند و در جهت پویایى اقتصاد گام بردارند.

 

2 جهاد عدوها، ایجاد امنیت:

نیروهاى مسلح قوى همیشه ضامن استقلال، تمامیت ارضى و پشتیبان‏مستحکم توسعه اقتصادى در جوامع‏اند. تا در کشورى امنیت وجودنداشته باشد و مرزها تثبیت نشده و ایمن نباشند هیچ‏گونه‏سرمایه‏گذارى قابل درک نیست. مردم در یک محیط ناامن ، اقدام به‏سرمایه‏گذارى و فعالیت‏هاى اقتصادى نخواهند کرد بلکه بازارشغل‏هاى کاذب و سودهاى بادآورده رونق مى‏گیرد، تا هرگاه امنیت‏سرمایه به خطر افتد به سرعت قابل جمع‏آورى باشد.

از آن جا که دشمن همیشه در کمین تجاوز و دست اندازى به ذخایرمادى و انسانى است هر آینه باید آماده دفاع و دفع تجاوز بودچرا که در صورت تجاوز و پیروزى دشمن هر آن چه هست از دست‏مى‏رود و...

 

3 استصلاح اهلها، آموزش:

اصلاح آموزش و تربیت نیروى انسانى، یکى از ضرورت‏هاى تکنولوژى‏مدیریت است. یکى از مهم‏ترین منابع در هر کشور منابع انسانى آن‏است. هرگونه تغییر و تحول کیفى منوط به کارآمدى نیروى انسانى‏جامعه است. نیروهاى انسانى مهم ترین جزء از اجزاى هرسیستم‏اند، تنها منبع پایان ناپذیر، انسان و ظرفیت‏هاى بالقوه‏او در امر خلاقیت و نوآورى است. هر معدنى هر قدر بزرگ و باارزش‏هم باشد سرانجام به پایان مى‏رسد. تنها منبع پایان ناپذیر، عقل‏و اندیشه انسان است. معدن اندیشه انسان هرقدر بیشتر استخراج‏گردد، خلاق‏تر مى‏گردد، لذا با ارزش‏ترین سرمایه‏گذارى براى یک‏کشور یا سازمان، تربیت نیروى انسانى است. مردم کشورهاى صنعتى‏امروز، افرادى استثنایى نیستند و داراى ویژگى هاى خاص فطرى‏نمى‏باشند، بلکه مدیران و رهبران آن جامعه ها با برنامه‏ریزى‏هاى‏دقیق توانسته‏اند استعدادها و نیروهاى انسانى خود را بهترتربیت نموده و از ظرفیت‏هاى پایان ناپذیر انسان‏ها بهتر استفاده‏کنند. کشور ژاپن معادن زیرزمینى مهمى ندارد، تنها منبع پایان‏ناپذیر آن ، نیروى انسانى کارآمد آن است. در بعد سیاسى‏اجتماعى نیز انسانى که آموزش ندیده باشد داراى افکارى محدوداست و عموما قشرى مى‏اندیشد، او معمولا جزء را مى‏بیند ومى‏پندارد که بر کل مسلط است. انسان آموزش ندیده و تربیت نشده،در برابر تغییرات مقاومت مى‏کند و معمولا طالب وضع موجود است.

هر قدر سطح آموزش بالاتر رود مردم بیشتر در تعیین سرنوشت‏خویش‏دخالت مفید خواهند کرد و بهتر مى‏توانند براى خود تصمیم‏بگیرند. در نتیجه مشارکت‏سیاسى و اجتماعى افزایش مى‏یابد وضریب امنیتى کشور و یا سازمان بالا مى‏رود. احترام به حقوق‏دیگران و رعایت قوانین و مقررات اجتماعى افزایش مى‏یابد. سخن‏چینى و عیب جویى و بهانه جویى هاى بى‏اساس کمتر مى‏شود. اعتمادبه نفس بیشتر و آمادگى افراد براى انجام کارهاى بزرگ افزایش‏مى‏یابد، تعصبات کور و خشک کم مى‏شود. کم کارى و خیانت‏به حداقل‏مى‏رسد. انسان به جاى احساسى بودن، عقلى و منطقى مى‏شود،استفاده از استبداد و زور کاهش مى‏یابد و افراد خود وظایف خویش‏را بهتر انجام مى‏دهند.

نکته مهم دیگر در امر آموزش و تعلیم و تربیت عدم به کارگیرى‏زور است، با زور هیچ چیز عوض نمى‏شود. اگر هم تغییرى حاصل شودموقتى است و با از بین رفتن عامل زور، همه چیز به جاى اول‏برمى‏گردد. علاوه بر این انسان در مقابل عامل زور واکنش منفى‏نشان مى‏دهد امام‏«ع‏» به مالک توصیه مى‏کند: «ولا تسر عن الى‏بادره وجدت منها مندوحه...» تا راه دیگرى به جز خشم وجوددارد به خشونت و زور متوسل نشو.

 

4 عماره بلادها، فرآیند توسعه:

یکى از شبهات مطرح شده در جامعه ما طى دوره اخیر، تضاد بین‏توسعه و دین است. مساله فوق این گونه مطرح مى‏گردد که مردم دریک جامعه دینى و مذهبى بیشتر به دنیاى آخرت وپاداش معنوى فکرمى‏کنند و کمتر به مسائل مادى و دنیایى توجه دارند و همین‏گرایش، مانع بسیار بزرگى در راه توسعه است. همچنان که دراروپا برخورد خشک و متعصبانه ارباب کلیسا با هرگونه علم ونوآورى و تغییر، باعث‏شد فرآیند توسعه بسیار کند و عملا متوقف‏گردد و تا زمانى که بازنگرى در مذهب مطرح نگردید توسعه، به‏توفیق قابل توجهى دست نیافت.

به نظر نگارنده نه تنها بین اسلام وتوسعه هیچ گونه مغایرتى‏وجود ندارد بلکه شاخص‏ها و متغیرهاى اصلى توسعه را در یک تعریف‏امروزى، در کلام و پیام امام على(ع) نیز به خوبى مى‏توان مشاهده‏کرد. در یک تعریف از توسعه مى‏خوانیم: «بهینه سازى در استفاده‏از نیروهاى بالقوه مادى و انسانى یک اجتماع‏». گرفتن مالیات‏آن هم بر اساس وضعیت‏خوب اقتصادى جامعه، ایجاد امنیت و آرامش‏فردى و اجتماعى، آموزش و تربیت انسان‏ها و بالاخره عمران وآبادانى شهرها کدامیک با مقوله توسعه ناسازگارند و آیا تعریف‏بسیار مناسبى از توسعه را به دست نمى‏دهند؟

 

ویژگى هاى مدیران اسلامى

1 رعایت تقوا، «امره بتقوى الله‏»،تقوا عبارت است از امتثال‏اوامر حق تعالى و اجتناب از نواهى او. تقوا از تجلیات ایمان واز لوازمات اصلى مناسبات صحیح انسانى است. تقوا حالت مراقبت ونگهدارى از خود مى‏باشد و در اثر آن انسان از افتادن درورطه‏هاى خطرناک گناه نجات مى‏یابد. در مسیر زندگى انسان همواره‏سختى‏ها و دشوارى‏هایى نمایان مى‏شود، و این تنها تقواى الهى است‏که انسان را در برابر سختى‏ها مقاوم مى‏سازد.

«و من یتق الله یجعل له من امره یسرا» کسى که تقوا پیشه کندخداوند سختى‏هایى که براى او پیش مى‏آید آسان مى‏سازد. مدیریت‏جامعه نیز بنابر وظیفه‏اى که بر دوش اوست‏سختى‏ها و تنگناهاى‏بیشترى پیش رو دارد، لذا هر اندازه درجه تقواى او بیشتر باشد،استوارتر و موفق‏تر خواهد بود. از طرفى تقوا براى مدیران به‏ویژه مدیران سیاسى حیاتى‏تر است. دانشمندان علوم سیاسى، سیاست‏را علم قدرت، علم اقتدار و علم فرماندهى در جامعه‏هاى انسانى‏مى‏دانند. قدرت ابزارهایى را در اختیار صاحبان آن قرار مى‏دهدکه در صورت نداشتن تقوا بندگان خدا را به بردگى مى‏کشانند ریاست‏خود را میدانى جهت انواع سوء استفاده‏ها قرار مى‏دهند.

برخى از متفکران، ریشه قدرت طلبى را در نهاد انسان مى‏دانند ومعتقدند انسان موجود نیازمندى است که خواهش ها و آرزوهاى‏بى‏پایانى دارد. این خواهش ها و نیازها به دو دسته تقسیم‏مى‏شوند:

الف) نیازهاى اولیه یا نیازهاى زیستى که فورى ترین نیازهاى‏انسان است.

ب) نیازهاى ثانویه یا نیازهاى اجتماعى مانند نیاز به مقام وموقعیت، نیاز به قدر و منزلت، نیاز به عشق و محبت، نیاز به‏دانش و آگاهى.

نیازهاى اولیه گرچه براى انسان از اولویت‏برخوردارند ولى‏محدودند; مثلا انسان در هر وعده غذا قادر است مقدار معینى غذابخورد، اما ارضاى نیازهاى روحى و معنوى و اجتماعى انسان حد ومرزى ندارد و هیچ وقت‏به طور کامل ارضا نمى‏شود. امام‏خمینى(ره) در نامه تاریخى خود به «گورباچف‏» رهبر شوروى سابق‏با دیدگاهى مثبت، قدرت طلبى انسان را به تصویر مى‏کشد: «انسان‏در فطرت خود هر کمالى را به طور مطلق مى‏خواهد و شما خوب‏مى‏دانید انسان مى‏خواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هیچ قدرتى که‏ناقص است دل نبسته است. اگر عالم را در اختیار داشته باشد وگفته شود جهان دیگرى هم هست، فطرتا مایل است آن جهان را هم دراختیار داشته باشد.»

اندیشمند دیگرى معتقد است: «به نظر من تمایل عمومى آدمیان دردرجه اول خواهشى است دایم و بى‏قرار در جست و جوى قدرت و در پى‏قدرت. و این میل فقط با مرگ فرو مى‏نشیند.»، برتر آندراسل‏مى‏گوید: «از مهم ترین آرزوهاى بى‏انتهاى بشرى، عشق به قدرت وشکوه و جلال است.»

بنابراین انسان با این خواهش‏ها و نیازهاى قوى، وقتى به قدرت‏دست‏یابد و ابزار آن را هم در اختیار داشته باشد، اگر به‏وسیله راه کارهاى بیرونى و درونى مهار نشود، هیچ حد و مرزى‏براى خود قائل نیست و براى حفظ و نگهدارى و گسترش دامنه قدرت‏خود دست‏به هر کارى مى‏زند. البته عقلاى جهان با دیدن مفاسدبزرگى که به دست قدرت مداران صورت گرفته راه‏کارهایى‏را پیش‏بینى و ارائه کرده‏اند. از جمله «منتسکیو» طرح تفکیک قوا راارایه داد. کسان دیگرى ایجاد نهادهاى نظارتى بر کار مسئولین ومدیران را پیشنهاد کردند، امروزه افکار عمومى وسایل ارتباطجمعى و... نیز اهرم‏هاى قابل قبولى به‏شمار مى‏روند اما در کنارهمه این‏ها به نظر مى‏رسد چنان چه تقوا به معناى واقعى آن درجان مسئولى رخنه کرد بهترین ترمز براى جلوگیرى از سوء استفاده‏ظلم و بى‏عدالتى و حیف و میل اموال عمومى محسوب مى‏گردد.

2 برخوردارى از تجربه و تخصص «و توخ منهم اهل التجربه‏»:

یکى از مهم ترین ویژگى هاى مدیران در دو سطح خرد و کلان ، تعهدو تخصص، یعنى امانت دارى و کاردانى است. پس از تعهد و تخصص،کفایت است; یعنى داشتن توان انجام کار. دانش مدیریت‏به تنهایى‏کافى نیست، بینش و بصیرت نیز لازمه آن است. بینش و بصیرت‏نیرویى است که مدیران را قادر مى‏سازد، حوزه مسئولیت‏خود رادرست هدایت کنند. اصولا علم و عمل مکمل یکدیگرند. چه خوب است‏مدیران تجربه ها را ثبت و ضبط کنند. اگر هرگونه اخبار واطلاعات جمع آورى گردد در واقع دست آوردها جمع آورى شده است واین امر سبب مى‏شود تا آیندگان از تجربیات امروز استفاده کنند.

3 با حیا باشد «والحیاء»: یکى دیگر از ویژگى‏هاى مدیران‏جامعه اسلامى این است که باحیا باشند.

4 داشتن اصالت‏خانوادگى «اهل البیوتات الصالحه‏»: درخانواده‏هاى اصیل نجیب و باشخصیت فرزندان عقده‏اى و نامتعادل‏کمتر تربیت مى‏شوند هرگونه کمبود روحى و روانى از درون خانواده‏بر شخصیت انسان تاثیر دارد. با توجه به این که شخصیت روحى‏روانى انسانى را دو عامل محیط و وراثت تعیین مى‏کنند، اصولاخانواده‏هاى اصیل داراى آداب و اخلاقى هستند که فرزندان آن‏هاکمتر دچار لغزش و انحراف مى‏شوند.

5 پیشگامى در دین «والقدم فى الاسلام‏»: سابقه و تجربه در هرکارى ملاک مهمى براى تعیین مهارت انسان در امور مربوطه است.

براى به کارگیرى افراد متخصص در شغل معینى، سابقه کار آنان‏حتما لحاظ مى‏شود. مدیریت در یک نظام دینى نیز سابقه وتجربه درآموزه‏هاى دینى را مى‏طلبد.

6 داشتن خلق نیکو «اکرم اخلاقا»: از ویژگى‏هاى خوب هر مدیر،حسن خلق است. خوش خلقى در ناملایمات و مشکلات، سبب مى‏شود تامعضل بهتر و سریع‏تر حل و فصل شود. در حالت عادى بشاش بودن کارسختى نیست در ناملایمات است که اخلاق حسنه زایل مى‏شود. یک مدیربدخلق به هنگام بروز ناملایمات، همکاران و مشاوران خود را نیزدچار ناهنجارى مى‏کند.

خداوند در قرآن کریم به حضرت رسول(ص)مى‏فرماید:

«ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک; اى پیامبر اگر توخشن بودى مردم از اطراف تو پراکنده مى‏شدند». در حالى که فبمارحمه من الله لنت لهم. این لطف و رحمت الهى است که سبب شده توبا مردم مهربان باشى. بنابراین مهربانى و حسن خلق یکى ازالطاف الهى است که خداوند به عده‏اى اعطا مى‏کند. در حقیقت‏قدرت، ناشى از پول و اسلحه نیست‏بلکه غالبا از اخلاق حسنه است‏که به آن اقتدار مى‏گویند. اقتدار یعنى حاکمیت‏بر دل‏ها.

به دست آوردن دل‏ها با زور میسر نمى‏شود. در اثر اخلاق خوب است‏که نیروهاى خوب جذب مى‏شوند. نیروهاى ناشایست نیز یا اصلاح‏مى‏شوند و یا دفع. موارد بسیار زیادى در روایات وجود دارد که‏پیامبر گرامى اسلام(ص) و ائمه هدى علیهم السلام با اخلاق ورفتار نیکو و پسندیده معاندین را به دوستان و پیروان خویش‏تبدیل کرده‏اند و در برخى موارد غلامان آن بزرگواران حاضرنبودند آزادى خود را به قیمت از دست دادن امامشان به دست‏آورند.

7 داراى حیثیت و آبرو «واصح اعراضا»: یعنى این که مدیرمسلمان داراى حسن شهرت باشد، بدنام نباشد.

انسان بدنام مى‏تواند سازمان، موسسه و حتى کشورى را در نظرمردم بى‏ارزش نشان دهد.

8 دورى از طمع «و اقل فى المطامع اشرافا» حرص و طمع ازخصوصیات مذموم و ناپسند انسانى است و این اخلاق زشت اگر دامن‏مدیران را بگیرد، زیان آن به مراتب بیشتر از سایرین است، زیراامکاناتى در اختیار مدیران قرار دارد که مى‏تواند منبع سوءاستفاده براى آنان باشد.زمامداران و مدیران بى‏تقوا اگر طماع‏هم باشند ریاست و مدیریت را فرصت مناسبى جهت جمع‏آورى حطام‏دنیا مى‏دانند و براى روزى که در آن مقام نیستند ذخیره‏مى‏سازند. امام(ع) مى‏فرمایند: «فان البخل والجبن والحرص غرائزشتى یجمعها سوء الظن بالله; بخل و ترس و حرص گرچه غریزه‏هاى‏متفاوتى هستند اما جملگى یک ریشه دارند و آن سوء ظن به فضل وکرم الهى است.»

اگر چنین افراد بى‏تقوایى بر مدیریت جامعه حاکم باشند،بیت‏المال مسلمین را مورد تاخت و تاز خود قرار مى‏دهند: «انمایعوز اهلها لاشراف انفس الولاه على الجمع; همانا فقر مردم به‏خاطر مال‏اندوزى والیان و مدیران است.»، لذا به مالک توصیه‏مى‏فرمایند: «ولاتکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم; توهمانند جانور حریص و درنده‏اى نباش که به بیت المال مردم چشم‏دوخته باشى.»، یعنى مسئولیت و زمامدارى را فرصتى نشمارى که‏به مال و منال برسى.

9 دوراندیشى «... و ابلغ فى عواقب الامور نظرا»: انسان‏هابه خاطر آینده تلاش مى‏کنند اگر آینده را از قاموس انسان‏هابردارند همه حرکت‏ها و بالندگى‏ها به سکون و سکوت مبدل مى‏شود هرسازمانى داراى اهدافى است این اهداف در آینده محقق مى‏شوندبنابراین برنامه‏ریزى و آینده‏نگرى از اصول مدیریت است. حضرت‏یوسف(ع) وقتى خواب پادشاه مصر را تعبیر کرد دستور داد هفت‏سال‏اول که نعمت فراوان بود براى هفت‏سال بعد که قحطى پیش مى‏آیدغله ذخیر سازند.

10 تواضع و فروتنى: «و اذا احدث لک ما انت فیه من سلطانک‏ابهه او مخیله فانظر الى عظم ملک الله فوقک و قدرته منک‏».

تواضع و فروتنى از خصلت‏هاى نیکو و پسندیده در هر انسانى است‏اما ممکن است کسانى در اثر به دست آوردن مقام و موقعیت مغرورشده و از حالت تواضع و فروتنى خارج شوند. از این‏رو امام به‏مالک توصیه مى‏کنند که هرگاه مسئولیت و ولایت تو سبب غرور وتکبر گردید نگاه کن به صنعت عظیم خداوند که بالاتر از توست وقدرتش که فوق توست.

11 پاک‏دامنى «و انقاهم جیبا» والى و حاکم باید دامنش ازفساد مالى پاک باشد و در بیت المال امانت‏دارى را مد نظر داشته‏باشد.

12 بردبارى «وافضلهم حلما»: یکى از صفات اساسى و لازم براى‏مدیریت، بردبارى و سعه صدر است. سعه صدر یعنى داشتن ظرفیت‏هاى‏فکرى و روحى لازم براى برخورد با کارهاى بزرگ و آمادگى براى‏پذیرش حق. حلم سبب بزرگى روح، همت عالى و اندیشه‏هاى بلند است.

حلم و شرح صدر، بى‏حوصلگى و بى‏صبرى را که سبب خرابى کارهاست،از روح انسان مى‏زداید و در عوض گشادگى و بلند فکرى را به‏ارمغان مى‏آورد. این خصیصه براى مدیران ابزار ریاست است.

امام على(ع) مى‏فرماید: «آله الریاسه سعه الصدر» انسان در هرحال باید بر خود مسلط باشد، تنگ نظرى، کینه توزى، دستپاچگى،زودرنجى، سنگدلى، سستى، عصبى بودن و خشمگین شدن از حالاتى‏هستند که در افراد حلیم و بردبار کمتر پیدا مى‏شود.

 

 ماهنامه پاسدار اسلام شماره 216