سیماى مدیران در آیینه نهجالبلاغه
سیماى مدیران در آیینه
نهجالبلاغه
در جهان متحول و متغیر
کنونى، حیات ملت ها، بدون اتکا به سلاحتخصص و در راس آن «مدیریت صحیح و مدرن»
امکان پذیر نیست.
به نظر مىرسد مساله
نخست انسان امروز در این جهان متحولتوسعه پایدار و همه جانبه و رها ساختن گریبان
از جهل و فقرآموزشى و تربیتى است. بدیهى است رهایى از مشکلات و دستیابى بهسطح
قابل قبولى از پیشرفت، امکانپذیر نیست مگر با اندیشه،تفکر و مدیریت صحیح در روابط
انسانى. در واقع بدون مدیریتصحیح و سرمایه گذارى کافى در آن هرگونه تلاشى بیهوده
خواهدبود. امام على(ع) مىفرماید: «حسن التدبیر ینمى قلیل المال وسوء التدبیر یفنى
کثیر المال» تدبیر و مدیریتخوب سرمایهاندک را افزون مىکند، اما تدبیر و
مدیریتسوء سرمایه انبوه رانابود مىسازد. [حال چه سرمایه مادى باشد چه سرمایه
انسانى] وباز مىفرماید: «رجعت و سیر قهقرایى چهار علت عمده دارد کهمهمترین آن
عدم مدیریت صحیح است».
آلفرد مارشال اقتصاددان
انگلیسى نیز در این مورد مىگوید:
«اگر تمام سرمایه ها و ابزار تکنیکى و وسایل فنى موجود درجهان،
یکباره دستخوش تباهى شود، ولى دانایى مدیران وسیاستگزاران در رده استراتژیک وجود
داشته باشد در مدت کوتاهىنظام جامعه پویا مىشود. با توجه به اهمیت ذکر شده
نگارنده سعىکرده استبا استفاده از منابع اصیل اسلامى; به ویژه نهج البلاغهو با
تاکید بر «عهدنامه مالک اشتر» ویژگىها و وظایف مدیر وکارگزار نظام اسلامى را به
تصویر بکشد.
امام علیه السلام در
ابتداى نامه خویش به مالک هدف ازگماشتن وى به حکومت مصر را در چهار وظیفه عمده
خلاصه مىکند. بهعبارت دیگر فلسفه عملى حکومت در اسلام به بیان امام در اینچهار
مقوله خلاصه مىشود: «جبایه خراجها» فراهم آوردن خراج(مالیات) «جهاد عدوها» پیکار
با دشمنان «استصلاح اهلها»
آموزش و تربیت مردم و
«عماره بلادها» عمران و آبادانى شهرها.
اینک هر یک از موارد فوق
را به اختصار مورد بررسى قرارمىدهیم:
فلسفه مدیریت کلان
1 جبایه خراجها، اقتصادى پویا
فراهم آوردن مالیات
مبتنى بر پیش فرضهاى اساسى است که بدون درنظر داشتن اصول و مبانى آن جلب مالیات
امکانپذیر نیست. تلاشهاىاقتصادى انسان همواره براى کسب حداکثر بازده از حداقل
منابعموجود است. تمام ابداعات و اختراعات بشر از ابتدایىترین ابزارتا
پیشرفتهترین فن آورى ها براى این است که بشر مىخواهدبیشترین بهرهورى را از
منابع طبیعى و انسانى داشته باشد.
شکوفایى و رشد اقتصادى و
به تبع آن، رشد سایر بخشهاى اجتماعىو فرهنگى در گرو بهرهورى بالا از منابع کشور
است.
در چنین وضعیتى است که
مىتوان انتظار داشت مالیات جلب و باطیب خاطر از سوى تولیدکنندگان پرداخت گردد به
نظر مىرسد آن چهامام بر آن تاکید دارند تنها جمعآورى مالیات بدون در نظرگرفتن
شرایط اقتصادى مردم نیست، زیرا مهم این است که مردمتوان پرداخت مالیات را داشته
باشند و امام(ع) نیز، صراحتا اینمساله را تاکید مىکند. نمونههاى فراوانى وجود
دارد کهحاکمان جور، در گذشته بدون در نظر گرفتن شرایط اقتصادى مردم،همتخویش را
صرف گرفتن مالیات کرده و البته عواقب سوء ایناقدام نیز گریبانگیر خودشان بوده
است. امام(ع) با دوراندیشى ودرایتبه مالک توصیه مىکنند:
«ولیکن نظرک فى عماره الارض ابلغ من نظرک فى استجلاب الخراج
لانذلک لایدرک الا بالعماره و من طلب الخراج بغیر عماره اخرب البلادو اهلک العباد
و لم یستقم امره الا قلیلا» ابتدا باید در آبادکردن زمین بکوشى تا بتوانى مالیات
را دریافت کنى، زیرا مالیاتبه دست نمىآید مگر از راه عمران و آبادانى و کسى که
مالیاتبگیرد بدون این که کشور را آباد کند، مملکت را خراب کرده،بندگان خدا را
هلاک ساخته و حکومت او نیز مدت زیادى دوامنخواهد داشت.
بدیهى است منظور حضرت از
آبادانى زمین تنها افزایش تولیداتکشاورزى نیست، بلکه اشارهاى استبه هر آنچه در
زمین وجود دارداز منابع زیرزمینى و روزمینى.
ایشان در جمله شیواى
دیگر مىفرمایند: «فان العمران محتمل ماحملته و انما یوتى خراب الارض من اعواز
اهلها و انما یعوزاهلها لاشراف انفس الولاه على الجمع، و سوء ظنهم بالبقاء و
قلهانتفاعهم بالعبر».
در کشور آباد و با
زیربناى اقتصادى محکم (کشورى که در آن مردمثروتمند هستند) هر اندازه مالیات
بخواهى مىتوانى بگیرى، اماچنان چه مردم فقیر باشند و نتوانند در امور
اقتصادىسرمایهگذارى کنند، مدیریت نظام نیز قادر نخواهد بود چیزى بهعنوان مالیات
از آنها دریافت کند. فقر مردم نیز به علتجمعآورى ثروت و پول از سوى زمامداران
است علت جمعآورى مال ازسوى مدیران نیز این است که به بقاى خود امید ندارند و به
قولمحمد عبده براى روز پس از سئولیتخود اندوخته مىسازند و نیزبه علت این که از
عبرتها درس نمىگیرند. بنابراین لازم استمدیران جامعه فرصتهایى مناسب براى همه
مردم فراهم آورند تاآنها با تلاش و کوشش سرمایههاى هر چند اندک خود را به
کاراندازند و در جهت پویایى اقتصاد گام بردارند.
2 جهاد عدوها، ایجاد امنیت:
نیروهاى مسلح قوى همیشه
ضامن استقلال، تمامیت ارضى و پشتیبانمستحکم توسعه اقتصادى در جوامعاند. تا در کشورى
امنیت وجودنداشته باشد و مرزها تثبیت نشده و ایمن نباشند هیچگونهسرمایهگذارى
قابل درک نیست. مردم در یک محیط ناامن ، اقدام بهسرمایهگذارى و فعالیتهاى
اقتصادى نخواهند کرد بلکه بازارشغلهاى کاذب و سودهاى بادآورده رونق مىگیرد، تا
هرگاه امنیتسرمایه به خطر افتد به سرعت قابل جمعآورى باشد.
از آن جا که دشمن همیشه
در کمین تجاوز و دست اندازى به ذخایرمادى و انسانى است هر آینه باید آماده دفاع و
دفع تجاوز بودچرا که در صورت تجاوز و پیروزى دشمن هر آن چه هست از دستمىرود و...
3 استصلاح اهلها، آموزش:
اصلاح آموزش و تربیت
نیروى انسانى، یکى از ضرورتهاى تکنولوژىمدیریت است. یکى از مهمترین منابع در هر
کشور منابع انسانى آناست. هرگونه تغییر و تحول کیفى منوط به کارآمدى نیروى
انسانىجامعه است. نیروهاى انسانى مهم ترین جزء از اجزاى هرسیستماند، تنها منبع
پایان ناپذیر، انسان و ظرفیتهاى بالقوهاو در امر خلاقیت و نوآورى است. هر معدنى
هر قدر بزرگ و باارزشهم باشد سرانجام به پایان مىرسد. تنها منبع پایان ناپذیر،
عقلو اندیشه انسان است. معدن اندیشه انسان هرقدر بیشتر استخراجگردد، خلاقتر
مىگردد، لذا با ارزشترین سرمایهگذارى براى یککشور یا سازمان، تربیت نیروى
انسانى است. مردم کشورهاى صنعتىامروز، افرادى استثنایى نیستند و داراى ویژگى هاى
خاص فطرىنمىباشند، بلکه مدیران و رهبران آن جامعه ها با برنامهریزىهاىدقیق
توانستهاند استعدادها و نیروهاى انسانى خود را بهترتربیت نموده و از ظرفیتهاى
پایان ناپذیر انسانها بهتر استفادهکنند. کشور ژاپن معادن زیرزمینى مهمى ندارد،
تنها منبع پایانناپذیر آن ، نیروى انسانى کارآمد آن است. در بعد سیاسىاجتماعى
نیز انسانى که آموزش ندیده باشد داراى افکارى محدوداست و عموما قشرى مىاندیشد، او
معمولا جزء را مىبیند ومىپندارد که بر کل مسلط است. انسان آموزش ندیده و تربیت
نشده،در برابر تغییرات مقاومت مىکند و معمولا طالب وضع موجود است.
هر قدر سطح آموزش بالاتر
رود مردم بیشتر در تعیین سرنوشتخویشدخالت مفید خواهند کرد و بهتر مىتوانند براى
خود تصمیمبگیرند. در نتیجه مشارکتسیاسى و اجتماعى افزایش مىیابد وضریب امنیتى
کشور و یا سازمان بالا مىرود. احترام به حقوقدیگران و رعایت قوانین و مقررات
اجتماعى افزایش مىیابد. سخنچینى و عیب جویى و بهانه جویى هاى بىاساس کمتر
مىشود. اعتمادبه نفس بیشتر و آمادگى افراد براى انجام کارهاى بزرگ
افزایشمىیابد، تعصبات کور و خشک کم مىشود. کم کارى و خیانتبه حداقلمىرسد.
انسان به جاى احساسى بودن، عقلى و منطقى مىشود،استفاده از استبداد و زور کاهش
مىیابد و افراد خود وظایف خویشرا بهتر انجام مىدهند.
نکته مهم دیگر در امر
آموزش و تعلیم و تربیت عدم به کارگیرىزور است، با زور هیچ چیز عوض نمىشود. اگر
هم تغییرى حاصل شودموقتى است و با از بین رفتن عامل زور، همه چیز به جاى
اولبرمىگردد. علاوه بر این انسان در مقابل عامل زور واکنش منفىنشان مىدهد
امام«ع» به مالک توصیه مىکند: «ولا تسر عن الىبادره وجدت منها مندوحه...» تا
راه دیگرى به جز خشم وجوددارد به خشونت و زور متوسل نشو.
4 عماره بلادها، فرآیند توسعه:
یکى از شبهات مطرح شده
در جامعه ما طى دوره اخیر، تضاد بینتوسعه و دین است. مساله فوق این گونه مطرح
مىگردد که مردم دریک جامعه دینى و مذهبى بیشتر به دنیاى آخرت وپاداش معنوى
فکرمىکنند و کمتر به مسائل مادى و دنیایى توجه دارند و همینگرایش، مانع بسیار
بزرگى در راه توسعه است. همچنان که دراروپا برخورد خشک و متعصبانه ارباب کلیسا با
هرگونه علم ونوآورى و تغییر، باعثشد فرآیند توسعه بسیار کند و عملا متوقفگردد و
تا زمانى که بازنگرى در مذهب مطرح نگردید توسعه، بهتوفیق قابل توجهى دست نیافت.
به نظر نگارنده نه تنها
بین اسلام وتوسعه هیچ گونه مغایرتىوجود ندارد بلکه شاخصها و متغیرهاى اصلى توسعه
را در یک تعریفامروزى، در کلام و پیام امام على(ع) نیز به خوبى مىتوان
مشاهدهکرد. در یک تعریف از توسعه مىخوانیم: «بهینه سازى در استفادهاز نیروهاى
بالقوه مادى و انسانى یک اجتماع». گرفتن مالیاتآن هم بر اساس وضعیتخوب اقتصادى
جامعه، ایجاد امنیت و آرامشفردى و اجتماعى، آموزش و تربیت انسانها و بالاخره
عمران وآبادانى شهرها کدامیک با مقوله توسعه ناسازگارند و آیا تعریفبسیار مناسبى
از توسعه را به دست نمىدهند؟
ویژگى هاى مدیران اسلامى
1 رعایت تقوا، «امره بتقوى الله»،تقوا عبارت است از امتثالاوامر
حق تعالى و اجتناب از نواهى او. تقوا از تجلیات ایمان واز لوازمات اصلى مناسبات
صحیح انسانى است. تقوا حالت مراقبت ونگهدارى از خود مىباشد و در اثر آن انسان از
افتادن درورطههاى خطرناک گناه نجات مىیابد. در مسیر زندگى انسان هموارهسختىها
و دشوارىهایى نمایان مىشود، و این تنها تقواى الهى استکه انسان را در برابر
سختىها مقاوم مىسازد.
«و من یتق الله یجعل له من امره یسرا» کسى که تقوا پیشه کندخداوند
سختىهایى که براى او پیش مىآید آسان مىسازد. مدیریتجامعه نیز بنابر وظیفهاى
که بر دوش اوستسختىها و تنگناهاىبیشترى پیش رو دارد، لذا هر اندازه درجه تقواى
او بیشتر باشد،استوارتر و موفقتر خواهد بود. از طرفى تقوا براى مدیران بهویژه
مدیران سیاسى حیاتىتر است. دانشمندان علوم سیاسى، سیاسترا علم قدرت، علم اقتدار
و علم فرماندهى در جامعههاى انسانىمىدانند. قدرت ابزارهایى را در اختیار صاحبان
آن قرار مىدهدکه در صورت نداشتن تقوا بندگان خدا را به بردگى مىکشانند ریاستخود
را میدانى جهت انواع سوء استفادهها قرار مىدهند.
برخى از متفکران، ریشه
قدرت طلبى را در نهاد انسان مىدانند ومعتقدند انسان موجود نیازمندى است که خواهش
ها و آرزوهاىبىپایانى دارد. این خواهش ها و نیازها به دو دسته تقسیممىشوند:
الف) نیازهاى اولیه یا
نیازهاى زیستى که فورى ترین نیازهاىانسان است.
ب) نیازهاى ثانویه یا
نیازهاى اجتماعى مانند نیاز به مقام وموقعیت، نیاز به قدر و منزلت، نیاز به عشق و
محبت، نیاز بهدانش و آگاهى.
نیازهاى اولیه گرچه براى
انسان از اولویتبرخوردارند ولىمحدودند; مثلا انسان در هر وعده غذا قادر است
مقدار معینى غذابخورد، اما ارضاى نیازهاى روحى و معنوى و اجتماعى انسان حد ومرزى
ندارد و هیچ وقتبه طور کامل ارضا نمىشود. امامخمینى(ره) در نامه تاریخى خود به
«گورباچف» رهبر شوروى سابقبا دیدگاهى مثبت، قدرت طلبى انسان را به تصویر مىکشد:
«انساندر فطرت خود هر کمالى را به طور مطلق مىخواهد و شما خوبمىدانید انسان
مىخواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هیچ قدرتى کهناقص است دل نبسته است. اگر عالم
را در اختیار داشته باشد وگفته شود جهان دیگرى هم هست، فطرتا مایل است آن جهان را
هم دراختیار داشته باشد.»
اندیشمند دیگرى معتقد
است: «به نظر من تمایل عمومى آدمیان دردرجه اول خواهشى است دایم و بىقرار در جست
و جوى قدرت و در پىقدرت. و این میل فقط با مرگ فرو مىنشیند.»، برتر
آندراسلمىگوید: «از مهم ترین آرزوهاى بىانتهاى بشرى، عشق به قدرت وشکوه و جلال
است.»
بنابراین انسان با این
خواهشها و نیازهاى قوى، وقتى به قدرتدستیابد و ابزار آن را هم در اختیار داشته
باشد، اگر بهوسیله راه کارهاى بیرونى و درونى مهار نشود، هیچ حد و مرزىبراى خود
قائل نیست و براى حفظ و نگهدارى و گسترش دامنه قدرتخود دستبه هر کارى مىزند.
البته عقلاى جهان با دیدن مفاسدبزرگى که به دست قدرت مداران صورت گرفته
راهکارهایىرا پیشبینى و ارائه کردهاند. از جمله «منتسکیو» طرح تفکیک قوا
راارایه داد. کسان دیگرى ایجاد نهادهاى نظارتى بر کار مسئولین ومدیران را پیشنهاد
کردند، امروزه افکار عمومى وسایل ارتباطجمعى و... نیز اهرمهاى قابل قبولى بهشمار
مىروند اما در کنارهمه اینها به نظر مىرسد چنان چه تقوا به معناى واقعى آن
درجان مسئولى رخنه کرد بهترین ترمز براى جلوگیرى از سوء استفادهظلم و بىعدالتى و
حیف و میل اموال عمومى محسوب مىگردد.
2 برخوردارى از تجربه و تخصص «و توخ منهم اهل التجربه»:
یکى از مهم ترین ویژگى
هاى مدیران در دو سطح خرد و کلان ، تعهدو تخصص، یعنى امانت دارى و کاردانى است. پس
از تعهد و تخصص،کفایت است; یعنى داشتن توان انجام کار. دانش مدیریتبه تنهایىکافى
نیست، بینش و بصیرت نیز لازمه آن است. بینش و بصیرتنیرویى است که مدیران را قادر
مىسازد، حوزه مسئولیتخود رادرست هدایت کنند. اصولا علم و عمل مکمل یکدیگرند. چه
خوب استمدیران تجربه ها را ثبت و ضبط کنند. اگر هرگونه اخبار واطلاعات جمع آورى
گردد در واقع دست آوردها جمع آورى شده است واین امر سبب مىشود تا آیندگان از
تجربیات امروز استفاده کنند.
3 با حیا باشد «والحیاء»: یکى دیگر از ویژگىهاى مدیرانجامعه
اسلامى این است که باحیا باشند.
4 داشتن اصالتخانوادگى «اهل البیوتات الصالحه»: درخانوادههاى
اصیل نجیب و باشخصیت فرزندان عقدهاى و نامتعادلکمتر تربیت مىشوند هرگونه کمبود
روحى و روانى از درون خانوادهبر شخصیت انسان تاثیر دارد. با توجه به این که شخصیت
روحىروانى انسانى را دو عامل محیط و وراثت تعیین مىکنند، اصولاخانوادههاى اصیل
داراى آداب و اخلاقى هستند که فرزندان آنهاکمتر دچار لغزش و انحراف مىشوند.
5 پیشگامى در دین «والقدم فى الاسلام»: سابقه و تجربه در هرکارى
ملاک مهمى براى تعیین مهارت انسان در امور مربوطه است.
براى به کارگیرى افراد
متخصص در شغل معینى، سابقه کار آنانحتما لحاظ مىشود. مدیریت در یک نظام دینى نیز
سابقه وتجربه درآموزههاى دینى را مىطلبد.
6 داشتن خلق نیکو «اکرم اخلاقا»: از ویژگىهاى خوب هر مدیر،حسن خلق
است. خوش خلقى در ناملایمات و مشکلات، سبب مىشود تامعضل بهتر و سریعتر حل و فصل
شود. در حالت عادى بشاش بودن کارسختى نیست در ناملایمات است که اخلاق حسنه زایل
مىشود. یک مدیربدخلق به هنگام بروز ناملایمات، همکاران و مشاوران خود را نیزدچار
ناهنجارى مىکند.
خداوند در قرآن کریم به
حضرت رسول(ص)مىفرماید:
«ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک; اى پیامبر اگر توخشن
بودى مردم از اطراف تو پراکنده مىشدند». در حالى که فبمارحمه من الله لنت لهم.
این لطف و رحمت الهى است که سبب شده توبا مردم مهربان باشى. بنابراین مهربانى و
حسن خلق یکى ازالطاف الهى است که خداوند به عدهاى اعطا مىکند. در حقیقتقدرت،
ناشى از پول و اسلحه نیستبلکه غالبا از اخلاق حسنه استکه به آن اقتدار مىگویند.
اقتدار یعنى حاکمیتبر دلها.
به دست آوردن دلها با
زور میسر نمىشود. در اثر اخلاق خوب استکه نیروهاى خوب جذب مىشوند. نیروهاى
ناشایست نیز یا اصلاحمىشوند و یا دفع. موارد بسیار زیادى در روایات وجود دارد
کهپیامبر گرامى اسلام(ص) و ائمه هدى علیهم السلام با اخلاق ورفتار نیکو و پسندیده
معاندین را به دوستان و پیروان خویشتبدیل کردهاند و در برخى موارد غلامان آن
بزرگواران حاضرنبودند آزادى خود را به قیمت از دست دادن امامشان به دستآورند.
7 داراى حیثیت و آبرو «واصح اعراضا»: یعنى این که مدیرمسلمان داراى
حسن شهرت باشد، بدنام نباشد.
انسان بدنام مىتواند
سازمان، موسسه و حتى کشورى را در نظرمردم بىارزش نشان دهد.
8 دورى از طمع «و اقل فى المطامع اشرافا» حرص و طمع ازخصوصیات
مذموم و ناپسند انسانى است و این اخلاق زشت اگر دامنمدیران را بگیرد، زیان آن به
مراتب بیشتر از سایرین است، زیراامکاناتى در اختیار مدیران قرار دارد که مىتواند
منبع سوءاستفاده براى آنان باشد.زمامداران و مدیران بىتقوا اگر طماعهم باشند
ریاست و مدیریت را فرصت مناسبى جهت جمعآورى حطامدنیا مىدانند و براى روزى که در
آن مقام نیستند ذخیرهمىسازند. امام(ع) مىفرمایند: «فان البخل والجبن والحرص
غرائزشتى یجمعها سوء الظن بالله; بخل و ترس و حرص گرچه غریزههاىمتفاوتى هستند
اما جملگى یک ریشه دارند و آن سوء ظن به فضل وکرم الهى است.»
اگر چنین افراد
بىتقوایى بر مدیریت جامعه حاکم باشند،بیتالمال مسلمین را مورد تاخت و تاز خود قرار
مىدهند: «انمایعوز اهلها لاشراف انفس الولاه على الجمع; همانا فقر مردم بهخاطر
مالاندوزى والیان و مدیران است.»، لذا به مالک توصیهمىفرمایند: «ولاتکونن علیهم
سبعا ضاریا تغتنم اکلهم; توهمانند جانور حریص و درندهاى نباش که به بیت المال
مردم چشمدوخته باشى.»، یعنى مسئولیت و زمامدارى را فرصتى نشمارى کهبه مال و منال
برسى.
9 دوراندیشى «... و ابلغ فى عواقب الامور نظرا»: انسانهابه خاطر
آینده تلاش مىکنند اگر آینده را از قاموس انسانهابردارند همه حرکتها و
بالندگىها به سکون و سکوت مبدل مىشود هرسازمانى داراى اهدافى است این اهداف در
آینده محقق مىشوندبنابراین برنامهریزى و آیندهنگرى از اصول مدیریت است.
حضرتیوسف(ع) وقتى خواب پادشاه مصر را تعبیر کرد دستور داد هفتسالاول که نعمت
فراوان بود براى هفتسال بعد که قحطى پیش مىآیدغله ذخیر سازند.
10 تواضع و فروتنى: «و اذا احدث لک ما انت فیه من سلطانکابهه او
مخیله فانظر الى عظم ملک الله فوقک و قدرته منک».
تواضع و فروتنى از
خصلتهاى نیکو و پسندیده در هر انسانى استاما ممکن است کسانى در اثر به دست آوردن
مقام و موقعیت مغرورشده و از حالت تواضع و فروتنى خارج شوند. از اینرو امام
بهمالک توصیه مىکنند که هرگاه مسئولیت و ولایت تو سبب غرور وتکبر گردید نگاه کن
به صنعت عظیم خداوند که بالاتر از توست وقدرتش که فوق توست.
11 پاکدامنى «و انقاهم جیبا» والى و حاکم باید دامنش ازفساد مالى
پاک باشد و در بیت المال امانتدارى را مد نظر داشتهباشد.
12 بردبارى «وافضلهم حلما»: یکى از صفات اساسى و لازم براىمدیریت،
بردبارى و سعه صدر است. سعه صدر یعنى داشتن ظرفیتهاىفکرى و روحى لازم براى
برخورد با کارهاى بزرگ و آمادگى براىپذیرش حق. حلم سبب بزرگى روح، همت عالى و
اندیشههاى بلند است.
حلم و شرح صدر،
بىحوصلگى و بىصبرى را که سبب خرابى کارهاست،از روح انسان مىزداید و در عوض
گشادگى و بلند فکرى را بهارمغان مىآورد. این خصیصه براى مدیران ابزار ریاست است.
امام على(ع) مىفرماید:
«آله الریاسه سعه الصدر» انسان در هرحال باید بر خود مسلط باشد، تنگ نظرى، کینه
توزى، دستپاچگى،زودرنجى، سنگدلى، سستى، عصبى بودن و خشمگین شدن از حالاتىهستند که
در افراد حلیم و بردبار کمتر پیدا مىشود.
ماهنامه پاسدار اسلام
شماره 216